آرشیف

2021-4-28

گل رحمان فراز

طالبان؛ بهانة برای ادامه جنگ ندارند!

طالبان؛ بهانة برای ادامه جنگ ندارند!

پناه گرفتن در آغوش قطر، در دامن ایران و به یاد کرملین چه دردی طالبان را دوا و به کدام زخم شان مرحم می گذارد؟ طالبان که در عملکرد ویرانگر از دستور پاکستان و عربستان اطاعت نموده تا افغانستان شان را به خون بکشانند و شاهد آه بیوه زنان و اشک یتیم ناشی از خسارات مالی و جانی حملات وحشت و دهشت خویش باشند. یگانه استدلال که بر عملکرد سیاه این گروه تاهنوز مشروعیت می بخشید همانا حضور فعال و قابل ملاحظه خارجی ها (کفار) برای اداره و کنترول سیاست و حکومت داری خوب کشور بود. آنها موضع گیری شان را با منطق کوتاه کردن دست خارجی از امور سیاسی، ملی و تصمیم گیری کشور اعلان نمودند. ایشان به نحوی به خواسته های شان نایل آمدند و آمریکا به حضور فیزیکی اش در افغانستان خاتمه خواهد داد. گرچند دلایل ارائه شده طالبان بخاطر ادامه جنگ در افغانستان از دید شهروندان مسئول قابل قبول و قناعت بخش نبود چون طالبان به تکرار اعلان نمودند که طرف گفتگو های صلح ایشان دولت افغانستان نه بلکه جامعه جهانی و بخصوص آمریکا است. آمریکا نیز در یک تصمیم بدون تعقل به برد جنگ طالبان در مأموریت و عملیات سر زمین بنام افغانستان مهر تأیید گذاشت و بزودی نیرو هایش را بدون رسیدن به اهداف از قبل تعیین شده اشت ترک خواهد کرد.

آنچه که آمریکا در قبال طالبان انجام داد، مبارزه نه بلکه تلاش برای رسمیت دادن و طرف قضیه ساختن این گروه بود. طالبان فعلی با طالبان رژیم سیاه حکومت داری شان فرق می کند. طالب امروز با نکتایی وارد کشور ها می شود و از حقوق سیاسی اش به زبان کشور میزبان حق خواهی می کند. طالب امروز به عوض صادر نمودن فرمان آتش زدن بودا، برای صحت یاب شدن آقای ترامپ دعا می کند. امروز طالبان درک تفاهم از راه مذاکره با زنان و بحث روی حقوق شان را پیدا نموده است. طالب امروز انزوای سیاسی اش را از لابلای شلاق/تازیانه نه بلکه از طریق مایک و تریبیون برای جهان ابراز می دارد.

امروز مصلح طالبان برای اعلان آتش بس در افغانستان ابرقدرت دنیا است. ابرقدرت که با انگیزه و شتاب برای نابودی لانه های تروریسم ملی، منطقه و بین المللی وارد این خاک شد ولی با درخواست آمیزش و تعامل می خواهد از این خاک بدون پیامد مثبت برگردد. طالبان که تا حال از چشمه گروه های تروریستی جهان از جمله القاعده رهبری، مدیریت و سوق می شوند، حالا بهانه ی برای عداوت، برادر کشی و عدم تمکین برای اعلان آتش بس ندارند. با خروج حتمی آمریکا، کلیه کشور های حافظ صلح بین المللی با تصمیم آمریکا مشترکاً از این خاک بیرون خواهند شد و هیچ بهانه های برای جنگ باقی نمی ماند.

اگر جنگ طالبان بر سر مشارکت سیاسی و دخیل شدن بر قدرت است، به نفع خواهد بود تا به ارزش های حکومتداری اساس گذاشته شده، احترام قایل شوند و با ایجاد حکومت توافقی مردم شان را متحد و کشور شان را سربلند نگهدارند. غیر از این گزینه، ادامه جنگ بخاطر تسخیر کلی قدرت خیالی خواهد بود که تنها پرورانده می شود و اقدام عملی آن دشوار و ناممکن است. ادامه جنگ و کشکمش طالبان سر قدرت سیاسی کشور، جنگ داخلی را شعله ور خواهد ساخت. از آغاز بدبختی های دولت افغانستان و آمریکا با گروه طالبان حدوداً دو دهه/بیست سال می گذرد. دولت افغانستان همگام با آمریکا علل اصلی نبرد با طالبان را عدم پیروی ایشان از طرز حکومتداری، ایجاد دهشت، وحشت و هراس افگنی شکل می دهد. این جنگ‌ تا زمانی ادامه خواهد یافت که ایشان به توانایی، حاکمیت و اقتدار حکومت ایجاد شده بعد از توافقات بُن باورمند گردند. ولی عقب گرد آمریکا بعد از جنگ طولانی مدت بیست ساله همه داروندار افغانستان را از دو طرف برباد داد.

دولت افغانستان بخاطر صلح با طالبان از روش های مختلف استفاده نمود که مثال های بارز اش؛ برادر خواندن طالبان، ادغام مجدد به پروسه صلح، احیا و اعمار پروژه ها در مناطق مسکونی شان، نشست های اختصاصی و ویژه، پیشنهاد مذاکره بر گفتگو های صلح، اعلان آتش بس (اوربند)….! بوده اند ولی طالبان بجز از صلح موقتی (اوربند) در زمان های محدود هیچ یک از پیشنهادات دولت را تائید ننمودند. باید بدانیم که در سنگر پیروزی می باید دولت افغانستان نشسته باشد و با راه اندازی پلان های تصفیوی، محاربوی و پاکسازی محیط و جغرافیای بود و باش طالبان را به فعالیت های شان تنگ نمایند ولی نه اینکه نتوانستند کاری قابل ملاحظه و چشم گیری به حق ایشان کنند؛ همیشه از متانت، تحمل و بردباری استفاده نمودند.

نیک بود تا دولت در مقابل نیرو های شورشی به شیوه سنگر داغ مبارزه و تیم قوی حمله مبدل می گردید تا در تنگنای جغرافیا قرار می گرفتند و محاطره نظامی در کنار تحریم اقتصادی ایشان را وادار به تسلیم شدن در مقابل نیروهای دولتی می نمود. تعیین مجازات طولانی مدت بدون بخشش، قتل در میدان نبرد زمینه هراس و وحشت طالبان از دولت را چند برابر می ساخت که چنین نشد. صلح با طالبان از اهمیت ویژه برخوردار نیست چون طالبان از یک رهبری واحد فرمان نمی گیرند و طالبان ایدئولوژیک در این کشور وجود ندارد. همه طالبان یا بخاطر داشتن دوسیه در دولت، یا خصومت های شخصی و یا بخاطر بیکاری در صف طالب قرار گرفته اند. پس هر طالب که در مقابل دولت می جنگد، الهام از منفعت خویش می گیرد نه فرمان و حکم که از رهبری طالبان برایش داده می شود. صلح با طالبان جز اینکه منت ببار آرد، چیزی دیگری در پی نخواهد داشت! حسن کار در نادیده گرفتن عمل و فعالیت این گروه است. آنجاست که طالبان اعتبار جهانی شان را نیز از دست داده و عادی ترین اثر از ایشان حتی بعد از بربادی کشور باقی نخواهد ماند. ختم جنگ و مراجعه به صلح و آشتی دو تلاش مثمر و ثمر بخش برای طالبان خواهد بود. تلاش که مردم به حرمت این فداکاری، از جنایات، قتل و دهشت شان گذشته و ایشان را دوباره بخاطر اتحاد نسل آینده و برای افغانستان درخشان فردا می پذیرند.

با مهر

نویسنده: گل رحمان فراز