آرشیف

2023-11-4

علم عبدالقدیر

ضرورت پوزش طلبی بخاطر نیم قرن بدهکاری به نسل آینده.

 

سیاسیون نیم قرن گذشته همه بدهکاران نسل جوان امروز اند ،نسل جوان امروز قربانی، اشتباه، ظلم، بی عدلتی ،خود کامگی، تحجر وتحکم سیاسیون نیم قرن اخیر اند ،اگر غبار سم اسپ این سوار کاران مزدور ونا عاقبت اندیش نمیبود نه کشور این قدر سوخته وریخته بود ونه جوانان این قدر خسته ودل شکسته،پرونده ظلم وفساد وجهل سیاسیون سیه کار نیم قرن أخیر را بلا استثنا به دل تاریخ بسپارید  وبرای ساختن نظام سیاسی مبتنی بر اصل عدالت ومبانی اخلاقی، تسامح واز خود گذری پی ریزی کنید.

 

تحولات نیم قرن اخیر در افغانستان از زمان داود خان به اینسو برآیندی جز  مزدوری بیگانه فقر وفرار از وطن ،گسترش ظلم وفساد وجهل، همه گیر ساختن مرض دزدی وچور وچپاول  و ویرانی‌های اقتصادی و اجتماعی چیزی دیگری در پی نداشته است. حالا هرکس منسوب به نهضت غور زنگ ملی واحزاب دیکتاتور خلق وپرچم وگروه های بی وسر پای جهادی  وحرکت  متحجر طالبی باشد عامل همه بد بختی های جامعه شناخته میشود لذا از رهبران سیاسی  نیم قرن اخیر تضاضا به عمل می آید حل اقل یکبار از ملت پوزش بخواهند .

تمام این گروه ها بر ضد ظاهر شاه شعار دادند اما طی پنجا سال توانستند شاهراه ها وجاده های را ویران کنند که ظاهر شاه ساخته بود، جاده های مهم افغانستان از شرق تا غرب در زمان ظاهر شاه ساخته شده ،وطی پنجا سال همه جاده هارا ویران وتا سیسات زیر بنائی وفابریکات را ویران کردند که طور نمونه به آن اشاره میکنیم.

علاوه  جاده ها وشاهراه های حقلوی از تاسیسات و فابریکه‌های مهم آنوقت فابریکه نساجی گلبهار، نساجی بگرامی، نساجی افغان، پشمینه بافی، نختابی کابل، بوت آهو، پشمنه بافی قندهار، کود وبرق مزارشریف، صابون سازی، سیلوها، فابریکۀ سمنت غوری، جبلالسراج، و هرات، بایسکل سازی پامیر، پلاستیک سازیها، دستگاۀ ساختمانی هلمند، افغانی، بنائی، سپین غر، راه میدان سازی، فابریکۀ پایه سازی، تصدی جنگلک، فابریکه حجاری بتون، فابریکه حجاری و نجاری، کابل فلز، خشکه شوئ‌ها، کاماز‌ها، افسوتر، فابریکه‌های کشمش پاکی، بانکها شرکتهای صادراتی بین المللی، بنادرتجارتی، سفارت خانه‌ها، وزارت خانه‌ها، تاسیسات وبناهای دولتی، فابریکه شکر بغلان، فابریکه جین وپرس مزارشریف، فابریکه روغن سازی سپین زر، استخراج زغال سنگ وسایر معادن، ایجاد مکاتب ولیسه‌ها، توزیع کوپون مواد اولیه به مامورین، توشیح قوانین، قوای مسلح مجهز، تشکیل احزاب سیاسی، کوپراتیفها و اتحادیه‌های صنفی، مطابع، میدانهای هوائی، محلات رهایشی، شرکت صادراتی قالین، قره قل وغیره می‌باشد.

 

حوادث و رویداد های  نیم قرن گذشته سبب بحران عدم اعتماد و خدشه‌دار شدنِ وحدت ملی، عدالت اجتماعی و ثبات سیاسی در کشور ما شده است. تاکید بر گرایش‌های قومی، مذهبی، زبانی و سمتی و ارجح پنداشته‌شدن آن بر منافع جمعی و ملی سبب شده است تا تاریخ معاصر و نمادهای فرهنگی و ملی ما از دیدگاه‌های کاملا متفاوت و حتی متضاد نگریسته شوند.

مهاجرت های اجباری، کشت و قاچاق مواد مخدر و تبدیل شدن افغانستان به میدان تبارز  و فعالیت گروه‌های افراطی وترورستی  وجهه سیاسی و عزت مردم افغانستان را در جامعۀ بین‌المللی زیر سوال برده است.

تلاش جریان‌های سیاسی داخلی و کشورهای خارجی به منظور ایجاد نظام پایدار در افغانستان نیز به دلایل مختلف از جمله عدم سازگاری طرح های آنها با ساختار اجتماعی کشور تنها در مقاطع کوتاه موثر بوده، اما ارائه‌دهندۀ راه حل دایمی برای مشکل افغانستان نبوده و نتوانسته است زمینه‌ساز ثبات سیاسی و اعتماد ملی در کشور شود.

اینک پس از حوادث اخیر و فزونی یافتنِ بیش از پیشِ دشواری‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور، نیاز به اندیشیدن پیرامون دلایل و عوامل بحران‌ عدم اعتماد ملی و بی‌ثباتی سیاسی در افغانستان و عدم اجماع در مورد میثاق و منافع ملی با هدفِ ارائۀ راه حل‌های موثر برای مسئلۀ افغانستان، مبرم‌تر از گذشته شده است.

بنابراین ایجاب می‌کند تا هرچه زودتر حکومتِ ضامنِ اصل حاکمیت و وحدت ملی و ثبات سیاسی در افغانستان ایجاد گردد و زمینه برای مشارکت گسترده ملی، عدالت اجتماعی و توسعه پایدار مساعد شود و حقوق اساسی و مدنی شهروندان به خصوص زنان و کودکان تضمین گردد. در غیر آن افغانستان با یک فاجعۀ انسانی و جامعه جهانی با سیل مهاجرت های اجباری، افزایش قاچاق مواد مخدر و تهدید گروه‌‌های افراطی روبرو خواهد گردید. به عبارتی روشن با استناد به رویدادهای گذشتۀ افغانستان، ثبات و صلح در افغانستان تضمین کنندۀ امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی است و تداومِ بحران در افغانستان، موجب شکنندگی امنیت منطقه و جهان.

پس چه باید کرد؟

بحران بی باوری وبی اعتمادی بر سیاستمداران نیم قرن اخیر باعث شده تا جرأت طرح نو بخاطر آینده افغانستان را نداشته باشیم ،چگونه میتوانیم ثابت کنیم که مزدور بیگانه نیستیم، طرح وبر نامه ما دلسوزانه است وبار درد ورنج مردم خودرا به دوش میکشیم، چطور میتوانیم به جوانان پاک اندیش وساده دل عصر مان بفهمانیم که اثری از دیکتا توری ومزدوری هفت ثور در وجود ما نیست ، چطور میتوانیم پرچمداران جوان وداعیه داران عدل وانصاف عصر امروز را متقاعد سازیم که در حرف وعمل ،در عزم وهدف ما بوی هشت ثوری ها نیست  چگونه میتوانیم به جوانان ما یوس وخسته این سر زمین راه بیرون رفت از بحران کنونی را صاد قانه نوید بدهیم.؟

ما حد  اقل نیم قرن تجربه وشناخت سیاست وسیاستمداران این سر زمین سوخته ومردم خسته را داریم، سیاست آمیخته با خود خواهی ودیکتاتوری، سیاست خشم ودشمنی، سیاست چور وچپاول وخود سری، سیاست تملق ووابستگی به ابر قدرت ها، سیاست  تحجر وتحکم  همه وهمه در ادوار مختلف  کشور را به توده خاکستر وملت را به مشت گدائی گر تبدیل کرده است حال بر سیاسیون پیر وبا تجربه است تا جوانان خسته وافسرده را ازین بحران نجات دهند ، اینکه میکانیزم وچگونگی بیرون رفت ازین بحران چگونه بر نامه ریزی خواهد شد با تمام توان تلاش خواهم کرد.

نکته مهم که میخواهم بر جسته سازم این است، کسا نیکه بپاس روابط قومی وسیاسی  بخاطر دلخوشی ویا بصورت اما تور وعادت به تعریف وتوصیف سیاسیون دهه های اخیر می پردازند از هر گروه وقشر که باشند باید بدانند که وضعیت امروز خلاصه دست رنج همان سیاست مداران وجنگجویان نا عاقبت اندیش ونا فهم  است که مایه شرم وسر افگندگی ما در جهان شده لذا خاطرات  خودرا  ازین دوره هارا به آرشیف تاریخ بسپارید تا بوی دود متعفن آن به چشم شما نرود . حال زمان آن رسیده تا از ناگواری های تحولات سیاسی که صد ها هزار انسان را به دل خاک وخون کشید عبرت بگیریم ودر راستائی یک نظام مشروع متکی بر اراده مردم وحاکمیت قانون بر اصل عدالت وانصاف گام بر داریم.