آرشیف

2015-2-1

محمداکرام اندیشمند

صدام حسین؛ ازماجرا جویی و شرارت تا اوج قدرت و حضیض ذلت

 
کودک یتیم وکینه توز:
صدام حسین در28 اپریل 1937 میلادی ازیک خانوادۀ روستایی متعلق به یک قبیلۀ بدوی درشهرک تکریت واقع صد کیلو متری شمال بغداد بدنیا آمد. اوهنوز پا به مکتب یا مدرسۀ ابتدایی نگذاشته بود که پدرش درگذشت. وبه نوشتۀ مجلۀ عربی" الخلیج"، ازپدرش به خاطراینکه مادرصدام را ازخانه بیرون کرد جدا شد وتحت سرپرستی کاکایش قرارگرفت. میان پدر ومادر صدام توافق روحی وجود نداشت. این عدم توافق روحی محیط فامیل را که محیطی مملواز جنگ وکشمکش ساخته بود تأثیرات ناگواری بروحیۀ صدام گذاشت. صدام ازهمان آوان کودکی آدم تند خوی، ماجرا جو، کینه توز، بی رحم وخشن بارآمد.
قاتل آموز گار و فعال سیاسی:
 صدام حسین  در9 سالگی شامل مکتب ابتدایی تکریت گردید ودرسالهای اخیردورۀ ابتدایی مکتب با بدمعاشی  دست به قتل یکی ازمعلمین خود زد وبه زندان رفت. وی در1955 اززندان رها شد وبلا فاصله شامل دوران ثانوی درمکتب الکرخ بغداد شد. صدام درهمین وقت بود که به صفت فعالین حزب بعث درآمد که یک حزب سوسیالیستی خوانده می شد. معاشرت ودوستی صدام حسین چه قبل از پیوستن به حزب بعث و چه بعد از آن با افراد اوباش، چاقو کش، بد معاش و بی عاطفه بود. اوچه درمیان همصنفان دورۀ مکتب وچه درمیان اعضای حزب بعث به جرئت، تند خویی، گردنکشی وخشونت مشهوربود. ازاین رو حزب بعث درمواقع اجرا وتطبیق نقشه های خطرناکی چون قتل وترور اورا به وظیفه می گماشت واز خصوصیت بی رحمی او استفاده میکرد. چنانچه اورا با 9 تن ازهمقطارانش درسال 1958 به ترور جنرال عبدالکریم قاسم صدراعظم عراق مامورساخت.  صدام حسین دراین حادثه جراحت برداشت و برخلاف رفقای خود که همه دستگیر وزندانی شدند مؤفق به فرارگردید.
ناسیونالیست پرخاشگرو بلند پرواز:
صدام حسین نخست به سوریه وازآنجا راهی قاهره پایتخت مصر شد. صدام حسین با آنکه دربغداد به جرم شرکت درترور نافرجام جنرال قاسم غیاباً محاکمه وبه اعدام محکوم گردید درقاهره مورد نوازش وحمایت جمال عبد الناصر قرارگرفت. اودرتحت این حمایت نخست شامل مکتب القصرالانی وبعداً در1961 شامل فاکولتۀ حقوق دردانشگاه قاهره گردید. صدام درقاهره بارها با جمال ناصرملاقات نمود واین ملاقات ها اورا شدیداً تحت تأثیرافکار ناسیونالیستی ناصرقرارداد. صدام حسین دردانشگاه حقوق قاهره به عضویت اتحادیۀ محصلین بعثی درآمد وبعداً درسال 1963 که حکومت جنرال قاسم باکودتای مشترک جنرال عبدالسلام عارف وحزب بعث سرنگون گردید دوباره به بغداد برگشت. اودراین زمان با سهمگیری درچهارمین جلسۀ منطقوی وششمین جلسۀ ملی حزب بعث درسال مذکور نقش بیشتر و فعالتری رادرحزب بعث به عهده گرفت. وی همچنین درپهلوی مسئولیت حزبی تحصیلاتش رادر رشتۀ حقوق دردانشگاه بغداد دنبال کرد ودرهمین سال بادخترکاکایش ساجده تولفا ازدواج نمود. ثمرۀ این از دواج دوپسر و سه دختربود. عدی و قصی پسران صدام در نخستین سال اشغال عراق از سوی نیروهای امریکایی پس ازیک برخورد کشته شدند.
از زندان تا کرسی قدرت:
صدام حسین دراواخرسال 1963 که روابط جنرال عارف باحزب بعث برهم خورد وبعثی ها از مناصب دولتی کنارزده شدند،  زندانی گردید. اوبعداً در1966 اززندان فرار نمود ودرهمین سال به معاونیت رهبری حزب بعث رسید.  وی بلا فاصله به تجدید سازمان حزب مذکور پرداخت وغرض سرنگونی حکومت جنرال عبدالرحمن عارف ارتش ملیشایی تشکیل داد.  صدام حسین درکودتای افسران حزب بعث در1968 که سبب سرنگونی حکومت جنرال مذکورگردید نقش فعالی را ایفا نمود. درنتیجۀ این کودتا حزب بعث به قدرت رسید وجنرال حسن البکر به حیث رئیس جمهور، صدراعظم ورئیس حزب بعث عراق اموررا بدست گرفت.  وصدام حسین در1971 معاونیت اورا در کلیه این مقام ها عهده دارشد.
صدام حسین بعدازاحراز قدرت توسط حزب بعث در1968 به تحصیلات ناتمامش دررشتۀ حقوق ادامه داد ودرسال 1969 مؤفق به اخذ دیپلوم در رشتۀ متذکره گردید. اوبه خاطر کسب اعتبار نزد نظامیان بدون آنکه دانشگاه نظامی راخوانده باشد درسال 1973 رتبۀ برید جنرالی(سرتیپی) گرفت ودیپلوم" ام –اس" رادرعلوم حربی بدست آورد. هرچند تا سال 1979 جنرال حسن البکر دررأس رژیم عراق وحزب بعث قرارداشت اما صدام حسین بصورت روزافزون نفوذ وتسلط خودرا بردستگاه های دولت مستحکم ساخت. اوخویشاوندان، طرفداران وهمفکران خودرا درپست های مختلف حزبی ودولتی جابجا کرد. کودتای نامؤفق "ناظم گزار" رئیس سازمان جاسوسی عراق در1973 علیه حسن البکر، بهانه ساز تصفیۀ مخالفین بدست صدام حسین شد. علاوه برآنکه ناظم گزار اعدام گردید، صدام صدها تن ازافرادی را که مخالف تشخیص میداد به زندانها وکشتارگاه ها کشاند.
ائتلاف با کمونیست ها:
معاهدۀ صدام با شوروی  در1972 سبب ائتلاف حزب حاکم بعث با حزب کمونیست عراق گردید . بعثی ها مطابق تمایل مسکو حزب کمونیست عراق را درقدرت سیاسی شریک ساختند. اما این ائتلاف در1978 بعد ازکشف کودتای نافرجام افسرانی که اعضای حزب کمونیست بودند درهم شکست وصدام 21 تن اعضای حزب کمونیست رادرماه می سال مذکور اعدام کرد. هرچند اعدام کمونیست ها آزردگی ونارضایتی مسکو رابارآورد اما حاکمان شوروی که کودتا را نافرجام وموقعیت حزب بعث را مستحکم دیدند روابط دوستانه ونزدیک خودرا با حزب بعث وصدام حسین گرم نگهداشتند. به اساس مقالۀ تحلیلی مجلۀ شپیگل چاپ آلمان درمورد صدام حسین ورژیم اوکه بعد ازاشغال کویت منتشرگردید، حسن البکر نمیخواست قرارداد 1972 با شوروی امضاء شود اما صدام دردفتر کارریاست جمهوری با آتش مرمی تفنگچۀ خود که شانۀ چپ رئیس جمهور را مورد اصابت قرارداد، حسن البکررا به امضای معاهده با شوروی راضی ساخت.
انحصار کامل قدرت:
صدام حسین سرانجام درشانزدهم جولای 1979 رسماً به حاکمیت سمبولیک وشکلی حسن البکر پایان داد واورا بنام معاذر صحی وکبرسن وادار به استعفا ساخت.  صدام حسین مقام ریاست جمهوری، صدارت عظمی، ریاست شورای انقلابی، سرقوماندانی قوای مسلح وریاست حزب بعث را تحت نام منشی عمومی حزب بدوش گرفت. اوبعدازآن بیشتر ازبیش با تکروی و خشونت،  افراد مخالف خودرا ازکلیه مناصب دولتی وحزبی کنارزد وکلیه صلاحیت های زمام داری را دردست خودقرار داد. صدام حسین حکومت استبدادی ودیکتاتوری را که قبلاً پایه گذاری شده وشکل گرفته بود به صورت وحشتناکی مستحکم وگسترده ساخت.
صدام حسین درآگست 1979 بیست ویک تن ازافراد عالی رتبۀ  دولتی به شمول پنج تن اعضای بلند پایۀ حزب بعث وعده ای ازوزرای کابینه را به اتهام جاسوسی با سوریه تیرباران کرد. اودرجون 1980  برگزاری انتخابات را اعلان داشت وبیش ازدوصد تن خبرنگار خارجی را جهت مشاهدۀ جریان انتخابات به عراق دعوت کرد. انتخابات بدون شرکت مخالفین برگزارشد. نتیجۀ این انتخابات که ازقبل مشخص بود به زمامداری صدام ظاهراً شکل قانونی بخشید.  وکشورعراق درانحصار حاکمیت حزب بعث آنهم دردست صدام حسین، دوپسر وبرادراندر وبرادرخانمش جنرال ادنان خیرالله تولفا وزیر دفاع عراق که درسالهای اخیر جنگ با ایران دراثر سقوط چرخبال حاملش به هلاکت رسید، قرارگرفت.
سیاستمدار فاقد اخلاق:
صدام حسین مانند سفاکترین وبی رحم ترین زمام داران تاریخ، مخالفین داخلی خودرا با بیرحمی سرکوب نمود. سیاست او درتحکیم پایه های حکومتش فقط برپایۀ قلع وقمع ناراضیان ومخالفین استوار بود.  او درسرکوبی و قتل مخالفان خود هیچ محدودیت اخلاقی وانسانی را نمی پذیرفت وازانجام هیچ فاجعه وجنایتی دریغ نمی ورزید. اوسلاح کیماوی را نه تنها درجنگ با ایران علیه عساکر ایرانی بکاربرد بلکه هزاران تن ازهموطنان عراقی خودرا درحلبچۀ کردستان عراق با این سلاح کشنده در1988 قتل عام کرد ودرپاسخ به خبرنگار دوتلویزیون فرانسه که بمباران شیمیایی حلبچه راغیراخلاقی خوانده بوند، گفت:" درسیاست ورهبری هیچ جایی برای اخلاق وجودندارد."
رهبرمتکبر و از خود راضی:
صدام حسین خصوصیات واوصافی چون کینه توزی، تکبر، زورگویی، خشونت، خودخواهی، شهرت طلبی ودرعین حال جرئت مندی راازهمان آوان کودکی با خود داشت.  وبا همین شیوه خودرا به مدارج بالای حزب بعث وحکومت عراق رسانید. اوبعد ازکنارزدن حسن البکر وغصب قدرت ودرجریان جنگ با ایران برای خود فهرستی ازاوصاف والقابی را که برخی آنها عجیب وبرخی هم مضحک وخنده آور بود،  انتخاب نمود.  کلیه دستگاه های دولتی ووسایل جمعی عراق  را مکلف ساخت تا او را با لقب هایش یاد نمایند:
 "سوار کار فقیر"، " سردار قادسیه"، "چابک سوارعرب"، "آفتاب ملت"، "رهبر حکیم توده های انقلابی"، "پدرملت" و .  .  .   القابی بودند که باید درپهلوی نام صدام حسین تذکر میافتند. صدام برای تثبیت لقب رهبر حکیم توده های انقلابی تا  زمان حمله به کویت 312 جلد کتاب منتشر کرد. بیشتر ین مطالب این کتاب ها شامل دستورات ونصایح حکیمانه برای اطفال ونوجوانان دوره های ابتدایی ومتوسطۀ مکاتب بود. صدام دربرخی مواقع خاصتاً درسالهای اول حاکمیت خود ظاهراً بطور غیر مترقبه درمحله های مختلف فقیر نشین بغداد نمایان می شد وبا افراد عادی ومعمولی صحبت میکرد. اودرداشتن ارتباط با مردم عامه چنان با تظاهر وریاکاری عمل میکرد که تا قبل ازحمله به کویت تیلفون خاصی را بین خود ومردم نصب نموده بود وهرکس می توانست ازاین طریق با صدام مکالمه وصحبت آزاد داشته باشد.
صدام گاهی خودرا صلاح الدین ایوبی میخواند. گاهی متمایل بود که اورا استالین عرب بنامند. گاهی درصدد مقایسۀ خود با هارون الرشید خلیفۀ مشهور عباسی که تمدن اسلامی دردوران او به نقطۀ اوج رسیده بود، می برآمد.  وبدین مناسبت عکس های اودرلباس ها وشکل های گوناگون  درسراسر عراق به چشم می خورد. سازمان جاسوسی عراق همیشه درصدد یافتن منازلی بودند که عکس صدام را نمیداشتند. عکس ها،  اورا درحالات مختلف نشان میداد: درملاقات با مردم عادی، درصحبت با اطفال مکتب، درحین اندرز ونصیحت، دروقت ایراد بیانیه، درحالت تفکر، درحین مطالعه ونوشتن، درحالت سوار براسپ، درلباس بدوی، درلباس رزمی وگاهی درلباس اروپایی. برعلاۀ این، از شروع رهبری صدام در حزب بعث و دولت حزب مذکور تا یورش نظامی به کویت صدهاهزار ساعت دستی درعراق توزیع گردید که بروی صفحۀ آنها عکس صدام منقوش بود.
جنگ با ایران به بهانۀ دفاع ازدروازۀ عربیت:
صدام حسین در 22 سپتمبر 1980 قرارداد سال 1975 الجزیره را که میان عراق و ایران به میانجگری بومدین رئیس جمهور آن وقت الجزایر صورت گرفته بود، ملغی اعلان کرد. او سپس با حمله به ایران جنگی را آغاز نمود که هشت سال طول کشید. صدام حسین بیانیه های رادیویی وتلویزیونی خودرا بعد ازشروع جنگ باایران توأم بامارش نظامی قرائت مینمود. اوپس از آغاز جنگ با ایران تدریجاً بردیدار های ناگهانی وغیرمترقبه اش ازمناطق مختلف بغداد وملاقات با افراد عادی وعامۀ مردم خاتمه داد. وخاصتاً درسالهای اخیر جنگ با ایران ازقصرزیر زمینی وآهنینش خارج نمی شد. قصر زیر زمینی صدام درنزدیکی فرودگاه بین المللی بغدا قرارداشت که اعمارآن بعد اززمامداری اش توسط دوشرکت ساختمانی آلمان آغازشد ودرسالهای اول جنگ باایران تکمیل گردید. این قصرشامل دوقسمت بود: قسمت های ظاهری که درسطح زمین قرارداشت ودرجریان بمباران هوایی امریکا ومتحدینش تخریب گردید وقسمت دیگری درزیرزمین درعمق چند متری درساحۀ دوکیلومترمربع که غرض دیوار اتاق های آن به دوصد متر میرسداعمار شده است. اتاق های زیرزمینی با هرنوع وسایل پیشرفته وعصری مجهز بود وبا سنگ های مرمرایتالیایی پوشانیده شده اند.  کلیه وسایل سپورتی وسرگرمی برای تفریح صدام دراین قصروجود داشت. دفترریاست جمهوری که کلیه تصمیمات اساسی دربارۀ سیاست های داخلی وخارجی ازآن نشئت می کرد دراین قصرقرارداشت. گروهی ازوزیران قدرتمند وبا اعتماد صدام، اقارب ووطنداران تکریتی او همراه با اعضای خانواده اش نظارت واجرائت دفترمتذکره را به عهده داشتند وهرنوع اجراآت وفرمان تحت مراقبت صدام ومطابق میل اوانجام میافت.
درسالهای اخیرجنگ هشت ساله باایران گاهی اگرصدام حسین به منظور بازدید ازجبهۀ جنگ یابرای سفردرداخل کشورازقصر سنگر مانند خود بیرون می شد باکاروانی ازموترهای همرنگ وضد مرمی درمیان جمعی ازمحافظین حرکت می نمود. ده عراده موتر مرسدس بینز سیاه رنگ ضد مرمی درحین حرکت صدام آماده می شد  ودرپشت هم قرارمی گرفتند.  صدام فقط درلحظۀ حرکت تصمیم میگرفت که به کدام آنها بنشیند. درعقب این کاروان امبولانسها ویک شفاخانۀ متحرک با مقدار عظیمی ازخریطه های خون قرارداده می شد.
ادعای رهبری درجهان عرب:
صدام حسین جنگ باایران رابرای بسیاری اززمامداران کشورهای عربی،  جنگی در دفاع ازدروازۀ عربیت قلمداد میکرد. او درپایان این جنگ باداشتن ارتش یک ملیونی وماشین عظیم جنگی بیش ازهرزمان دیگرخودرا قوی ترونیرومند تر وبرای زعامت ورهبری جامعۀ عرب مستحق احساس می نمود. صدام با داشتن چنین احساسی دربرابرسران کشورهای عربی مخصوصاً حاکمان کشورهای کوچک ثروتمند عرب حوزۀ خلیج فارس بابی اعتنایی برخورد می نمود. او بازبان زور با آنها سخن میگفت تا سران آن رژیم ها قیادت وقیمومیت بی قید وشرط صدام را بپذیرند وباج ده رئیس جمهور عراق ومطیع فرمایشات آمرانۀ اوباشند.
زمامداران کشورهای عربی اولین بارسخنرانی آمیرانه وتهدیدات لفظی صدام حسین را درکنفرانس شورای همکاری عرب منعقدۀ عمان بتاریخ 23 فبروری 1990 میلادی بطور غیرمنتظره ای شنیدند. صدام طی سخنرانی خود دراین کنفرانس گفت که وقت آن رسیده است تامزدوران امریکا ازصف اعراب رانده شوند. وباید کشورهای نفت دارعرب دارایی های خودرا ازبانکهای امریکا بیرون نمایند تا به امریکا فشار آورده شود که کشتی های جنگی خودرا ازخلیج  عربی خارج کند. اوبا عصبانیت وخشم خطاب به سران کشورهای همکاری خلیج اظهارداشت که عراق هشت سال باایران برای حفاظت شما جنگیده است. وقتی شیخ زاهد بن سلطان آل نهیان امیرامارات متحدۀ عربی خواست تا دربرابر صدام ازخود دفاع نماید صدام خشمگینانه به او گفت:" ما هنوز حمل سلاح ازدوبی به ایران را فراموش نکرده ایم."
 حمله به کشور عربی کویت:
درحالیکه صدام حسین حزب بعث را حامی ناسیونالیزم عربی می خواند، خودرا هواخواه جدی ایجاد جامعۀ واحد عربی معرفی می کرد وحتی هزینۀ عظیم جنگ هشت سالۀ خودباایران را درازای دفاع ازدروازۀ عربیت ازکشورهای ثروتمند عرب بدست آورد اما با اشغال کویت همسایۀ عربش ثابت ساخت که به وحدت جامعۀ عرب وایجاد ملت واحد عربی باورندارد. او در آگست 1990 به کویت حمله کرد و با اشغال نظامی کویت نشان داد که ادعا های اودرمورد ناسیونالیزم عربی و دفاع از دروازۀ عربیت،  لفاظی های ریاکارانه ودروغینی بیش نیست.
صدام دردوم اپریل 1990اعلان کرد که عراق سلاح کیمیاوی وبیولوژیکی دراختیاردارد که درصورت حملۀ اسرئیل به بغداد نیمی اسرائیل را به آتش خواهد کشید. اما صدام برعکس این ادعا با قوماندانان نظامی خود به مذاکره پرداخت و فرمان استقرار نیروهای عراقی را به سرحدات کویت صادر نمود.  وی با این عمل نشان داد که تهدید او درمورد اسرائیل چیزی جز لفاظی دروغین وریاکارانه ای بیش نیست.
فرار از معرکۀ "ام المعارک":
صدام حسین در سحرگاه هفدهم جنوری 1991 خطاب به مردم ونیروهای مسلح عراق گفت:« ای نیروهای مسلح ومردم شجاع، وفادار و دلیر عراق که از وطن خود دفاع می کنید! درساعت دونیم بامداد امروز هفدهم جنوری دشمن جنایتکارامریکا وصهیونیستها، تجاوز ناجوانمردانۀ خود را علیه عراق آغاز کردند وبا این تجاوز، جنگ بزرگ برای عراقی ها و اعراب آغاز شده است. فرزندان ملت ما در این جنگ بزرگ که نبرد مؤمنان علیه کفار وعدالت علیه بی عدالتی میباشد پیروز خواهند شد. . 
این جنگ که مادر جنگ ها (ام المعارک) است پس از اینکه "شیطان بزرگ" (ایالات متحده) جنایتش را مرتکب شد آغاز گردید.
عراقی ها، اعراب ومردم مسلمان هر ضربۀ را که دریافت کنند با دو ضربه پاسخ خواهند گفت. این جنگ پایان عمر امپریالیزم جهانی برهبری امریکا خواهد بود و ما حقوق از دست رفتۀ خود را بازخواهیم یافت. فلسطین آزاد خواهد شد، اشغال جولان ولبنان پایان خواهد یافت وهر انسانی در سرزمین عربی آزاد خواهد بود. نقشه های شیطانی وشوم قصر سفید نقش برآب خواهد شد وتمام نیروهای استکبار وسرکوبگر نابود خواهند شد. »
صدام حسین چهار روز قبل از شروع تهاجم زمینی نیروهای امریکایی و متحدینش، ضرب الا اجل امریکا را در مورد آغاز جنگ زمینی شرم آورخواند و اعلان کرد:« اگر چه هواپیماهای امریکایی میتوانند موشک های خود را از مسافت دور شلیک کنند و شهر ها وتأسیسات فرهنگی و اقتصادی عراق را منهدم سازند اما شرایط در زمین و جاییکه یک ملیون جنگجوی شجاع عراقی تجمع کرده اند کام