آرشیف

2014-11-17

عزیزه عنایت

شمع اشکبــــار
 
صبا از من بگو در گو ش یا ر آهسته آهسته
  که میگردم زعشقت زرد و زار آهسته آهسته
 
بنا لد مرغ دل در تن زیـــاد روی زیبا یــــت
گذر کن از بـــــرم همچون بهار آهسته آهسته
 
زســــوز وآه آتـــشبار انـــــدوهــم زعشق تـو
بگیـــرد دامنم مو ج شـــــرار آهسته آ هستــه
 
فروزان کن چوخورشید سحراین دیده ودل را
بیا در کلبه ام یک شــام تا ر آهستـــه آ هستــه
 
به بزم عاشقان در پرتوء حســـن  دل آرا یــت
بسو زم همچــــو شمع اشکبـــار آهسته آهستـه
 
(عزیزه)دل شود راحت بتن وانگه که ازکویش
صبا آرد سحــر بوی نگــار آهستـــه آهستــــه
 
22/3/2008