آرشیف
شعر از : الحاج استاد سید ابراهیم ” واذر ” جرمی
سید نظام الدین طاهر
استاد سید ابراهیم " واذر" جرمی زمانیکه خود را در مبارزه با درد های متراکم شده از تاریخ تنش آلود گذشتۀ افغانستان ، که جامعه اش به آن مبتلاست، ناتوان می بیند و پیوسته مشکلات مردمش را که روز بروز زیادتر گردیده و هیچ روزنۀ امیدی را برای سعادتمندی مردمش باز نمی بیند، تلاش می نماید تا درد های مردم مظلومش را در قالب اشعار سروده و راه های حل برای برون رفت ازین بحرانها را با اشک های گهر بارش طرح نموده و به نسل آینده که شاید توانائی برای حل و برونرفت ازین معظلات را داشته باشند ، پیشنهاد می نماید.
ایشان که ازین همه آلام و بحران هائیکه پیوسته جامعه اش را به صد ها سال عقب رانده است ، و مردمش را به صد ها نوع از گرفتاری ها ، بی بضاعتی ها، نابرابری ها و بی عدالتی ها سوق داده است، نمی تواند به بی تفاوتی کنار رود و همه را نادیده بگیرد ، با درک مسؤولیت های دینی ،اخلاقی، وجدانی و انسانی خویش، همۀ آنها را با اشک هایش سروده و درج تاریخ نموده است تا پندی باشد برای نسل های آیندۀ کشور مظلوم و بی دفاع مان افغانستان عزیز.
درد و اندوه
زگریه پر نم ار بستر نمی کردم چه می کردم زغم گر خاک را بر سر نمیکردم چه میکردم
توان در پیکر هر بی نوا ، از چه رو نبود زافغان گوش ها را کر نمیکردم چه میکردم
یتیم ما بهر برزن ، بیاد نان همی گرید نوا بر حال آن مضطر نمیکردم چه میکردم
عجوزی روزکی دیدم زدست فاقه می نالد جنون از درد آن مادر نمیکردم چه میکردم
حقیر قوم از بهر لباس کهنه میگردد حسر بر حال آن ابتر نمیکردم چه میکردم
به پهلوی مریضی ناتوان و عاجز و محزون رخم را ، زاب دیده تر نمیکردم چه میکردم
بتو ای بیوۀ بیچاره و بی نان و بیزاد گدائی مندرس(*) چاد ر نمیکردم چه میکردم
شریک ناله اندر بیت پرغم ای برادر ، من پیاپی نالۀ مزهر نمیکردم چه میکردم
خدارا ، ای جوان باری عصای پیر مردی شو گرت آگه به آن احقر نمیکردم چه میکردم
شنو ای چاپلوس مردم افگن تو خروش من شکایت از تو یک دفتر نمیکردم چه میکردم
هزاران سینه از کار تو ای غماز مجروح است فغان از شیوۀ تو سر نمیکردم چه میکردم
نگردد قانع از پول کمی من محتکر افسوس تهی همیان خود از زر نمیکردم چه میکردم
علاج زخمم ا ز افغان و از ماتم نمیگردد خراش سینه افزون تر نمیکردم چه میکردم
اگر از پول سودم نیست یک تعمیر نیکوئی هوس یک خانۀ بی در نمیکردم چه میکردم
رفیق فاقه ام امروز از شهرت همی نازد گریز از نزد آن پر شر نمیکردم چه میکردم
نمیگردم عقیب عمرو زید و هم دوکی آور اگر ترک همه یکسر نمیکردم چه میکردم
ندارم همدمی تا راز دل را مو بمو گویم مقامم دامن جلغر(*) نمیکردم چه میکردم
جناب با وفا یاری میسر نیست چون سازم حواله جمله بر داور نمیکردم چه میکردم
مدان از بیغمان " واذر" تو ای بیدادگر اما
ترا بی غم اگر باور نمیکردم چه میکردم
(*) مندرس به معنی کهنه ، فرسوده ، بی رمق
(*) جلغر یکی از کوه های مرتفع در شهر فیض آباد استان بدخشان افغانستان
شعر از : الحاج استاد سید ابراهیم " واذر " جرمی
نویسنده : سید نظام الدین " طاهری"
برگزیده شده از اثر " گلهای خود رو"
Snt74@hotmail.com
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور