آرشیف

2014-11-17

مولانا کبیر فرخاری

شرم و حیا

 

به استقبال از شعرای گرامی که به این وزن و ردیف شعر سروده اند و به سایت های پر خوننده عرضه داشتند.
روشن دلم از شرم و حیا شد شده باشد
نرگس به سر زلف دو تا شد شده باشد
زیباست برم یک گل بیخار ازین باغ
ار مشک ترش نافه کشا شد شده باشد
پرویزن فکرم بدهد شعــر شکر بار
دنباله رو شعر (تنا) شد شده باشد
پیرم نشود نظم سخن در خور تحسین
چون قامت خم کشته گوا شد شده باشد
آیینه ی قلبم به صفاییست چو خورشید
روشن اگرش ملک خدا شد شده باشد
خوشنود شود دشمن دانش که بگوید
خورشید اگر زیر قبا شد شده باشد
نادان چومن ازگفتۀ یک شیخ سبک مغز
خام ار که شود پخته ملا شد شده باشد
از خون رگ گردن بیچاره ، قومندان
سر پنجه ی استمگر حنا شد شده باشد
یک ملت فــرسوده ی آشفته خیالیم
هر خر که شود حاکم ما شد شده باشد
دزدم به هنر دالر و سرمایه ی مردم
در کشور اگر چور بپا شد شده باشد
سر قافله ی نظم برد راه به منزل
(فرخاری)چو آهنگ درا شد شده باشد
مولانا کبیر (فرخاری)
ونکوور کانادا 
Nov.29,2012