X

آرشیف

سکوت شب !
شب درسکوت و خامه بدستم شتاب داشت
گویا زشوق واژه بخود پیچ وتــاب داشــت

تــا مـینـوشــت رمــز محـبـت زســـوز دل
دل دردرون سیـنه شـــرار وعــذاب داشت

ازپشـــت پنجــره بــه تمـاشــای شـب شـدم
دیــدم زابــرمــاه بــرویــش نـقــاب داشــت

بــاران بـه شیشه میـزد ومستـانـه می فتـیـد
مستــی زابـرسرکش ویـا ازشـراب داشت؟

تنــد بــاد شب زهــرسـوشتـــابنـده میـرسید
آن درغـــریــووآمـدنش هـم عـتـاب داشـت

دیــدم بــدســت بــاد، گــلی پــرپــر خــزان
بـرلـب شکـایتی زفـلک بی حســاب داشت

دیـشـب (عزیزه) تــاسحــرم بــا نــوا ودرد
چشمم هـوای گریه ودوری زخواب داشت

22/10/2014
 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.