X

آرشیف

سـیــــــلاب غــــــم

به نوشیدن برم ظــــــــــرفی کنم پر آب دریا را
حباب آسا کشم بیـــــــــــــرون تهی جام تمنا را

ببینم هرکی چــون طفلان که دارد در بغل سنگی
از آن مجنون گزیند خانه ی بی درب صحرا را

درخت بارور از سنگ طــفلان بهره ور گردد
نبیند شــــــــــــــــاخ بید آلام زخم سنگ ملا را

ز (عبدالله) سخن چون پسته ی بی مغز خندان است
بروی شانه بـــــــردارد (غنی) خرجین طلا را

به دگم اندیشی مـیخواهد کند خورشید را سایه
به پف کـــــی میتوان کشتن چراغ سقف بالا را

بساط خنده گستردم بکـــــــــــوبم آب در آونــگ
فقط دیــــــــــــــوانه میخواند سرود مرغ عنقا را

علـــــم بردار دانش میخورد از کــوردل تیشه
به چشم کور کــــــی بیند که گیرد خرده بینا را

اگر همـــــــــــرزم راه من شود آماده ی پیکار
به پیرامون داعـــــــــــش می کشم خط چلیپا را

زبون پنجه ام فاســــــــــــد شود فردای آزادی
مه و خورشید گــــــــــیرند در بغل عقد ثریا را

دل ار پاک از گنه گردد چو مقناطیس جذاب است
ز شهد آگنده بیند کــــــــــــاسه ی فغفور دنیا را

سرود بلبل بیدل دهـــــــــــد بر گوش دل پیغام
به دیهیم جـــــــــــمال٬ آرا تو کاخ روز فردا را

ز چشم خون فشان سیلاب غم دریای جوشان است
ببین (فرخاری) در قلب حــــــــزین داغ سویدا را

مولانا عبداالکبیر فرخاری
ونکوور کانادا
۲۵ جنوری ۲۰۱۶ 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.