آرشیف
سال نو 2023 شما مبارک
م. ایمان
بر شما هم مبارک!!!
داده ای تبریکِ سال نو به من
صد سپاس ای دوست؛ اما یک سخن:
تا به خاطر دارم؛ این تبریک ها
بوده با خوشرقصی ها؛ موزیک ها…
سال نو را؛ تا مبارک خواستیم
زانِ سال کهنه؛ چیزی کاستیم؟!…
گر که سال و سالیانِ پیشتر
کم مبارک بوده یا چیز دیگر
عمر ما و خط پیوستی ی ماست
حلقه در زنجیره هستی ی ماست!
از قدوم سال نو خوش دل شویم
نی که از هر غیرِ آن غافل شویم!
ما و موجودات زنده؛ جملگی
با همه رنگ رنگی و صد پاره گی
ماحصل از کیمیای هستی ایم
طرح و ترکیب خدای هستی ایم
در درازای تغییرات همیش
در محیط ها و تصادف های بیش
زنده گان را “سازگاری” لازم است
بر “بقا” این حکمِ احکم حاکم است
“سازگاران” با طبیعت؛ “اصلح” اند
“اصلحان” هم ویژه ره ها رفته اند
نیست اینجا خیر و شر و نیک و بد
جز درون “گونه”؛ آنهم کم عدد
از نبرد بی امان زنده گی
“باور” و “پندار” می خیزد همی
چیز هایی، رسم و عادت می شود
دیر تر “قانون” و “سنت” میشود
تا بدانجا که “بقا ترفند” ها
می شود؛ قتاله؛ قید و بند ها
*************
آدمیان “سال” دارند و “گـذشت”
لیک “حیوان” پُشت این “معنی” نگشت
آدمیان؛ تا “زمان” یابیده اند
سنجه اش را “سال و مه” بگزیده اند
هست “حیوان” در “زمینه” زیست جو
با طبیعت؛ آشتی و خوب خو
ما ز “حیوانی” فراسو تاختیم
گوییا ناف “تکامل” یافتیم
لیک چون آنسوتر و بالا شدیم
“زینه” گُـم کردیم و “قطع راه” شدیم
عقل مان در ماند تا یک لرزه شد
دردِ سر همراه با تب لرزه شد
“ترس تنهایی” دمار از ما بِبـُرد
“ترس مُردن” زندگی ی مان فِسرد
کورمال و اشتباهی تاختیم
هم “زمین” و هم “زمان” را باختیم
سختی و حرمان؛ ز”هم” پنداشتیم
سر به نابودی ی “هم” بر داشتیم
عمر ما گر سال و مه یا ساعت است
پُر زخشم و عِقد و کین و نفرت است
“ننگ” کردیم؛ “جنگ” مان در برگرفت
“جنگ” کردیم “مرگ” مان در برگرفت
نسل ها در این سیه چاله گداخت
آدمیان؛ سرنوشت؛ اینگونه ساخت
“آمد و رفتی” که ما را “باور” است
یک “سیه چال”ی ز اول؛ آخر است
کور سویی هست اما دور؛ دور
نی که ما “کور”یم؛ و دنیا پُر ز نور!؟
“کوری”؛ باور؛ “کوری”؛ عادت کرده ایم
عقل و اصل خویش؛ رخصت کرده ایم
“حافظ”؛ ار؛ از “آدم دیگر…” بگفت (1)
“مولوی”؛ در نور؛ گر “آدم” نِهُفـت(2)
چاره شان؛ اما؛ همان بیچاره گیست
اینهه “خود کرده گیست!”، “خود کرده گیست!”
خطی را باید بجوییم سربه سر
کز کجا بُبُریدیم از اصل و گهر
گر تکامل کرده؛ خود؛ در ره شدیم
چون ـ چرا و از کجا گُمره شدیم
وانگهی هم؛ رفعِ مهمل می شود
مشکل دنیا و دین؛ حل می شود
ورنه می باید؛ جهان؛ دیگر شود
باز معلوم نیست؛ “آدم” بر شود!
“آدمی” یک ذره است در کایینات
ذره هرچی بود، هرجا بود؛ باد!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1
آدمی؛ در عالم خاکی؛ نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
2
دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند: یافت می نشود جُسته ایم ما
گفت: آنکه یافت می نشود؛ آنم آرزوست!
م. ایمان
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور