آرشیف
مقدمه
"جنگ و خشونت" اگرچه واژه منفوری در ادبیات حقوق بشری است؛ لکن همواره مورد توجه ویژه بوده است! رفتار جامعه بینالمللی در مواجهه با پدیده جنگ در کشورهای مورد اشغال نظامیان به خوبی نمایانگر آنست که "جنگ" همواره تضمینی برای اقتصاد و سیاستهای کلان مدعیان حقوق بشری است. کشور افغانستان بیش از سه دهه کانون کارزاری است که تاوانش را مردمانش میپردازند. عایدی مردم نجیب افغان تحمل آثار خشونتبار جنگ است. نشانهها و آثار اسفبار جنگ و خشونت در کوچهها، خیابانها و مناطق شهری در جای جای افغانستان، هویداست. اعلامیهها و قوانین حقوقبشری از جمله اعلامیه جهانی حقوقبشر، میثاق بینالمللی حقوقاقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، اعلامیه حقوقبشر در اسلام و … همگی دال بر نقض مطلق حقوقبشر در افغانستان است. کشتار هدفمند شهروندان، شکنجه، کار اجباری، ناپدیدسازی اجباری و انواع خشونت جنسی تنها بخشی از آثار این دوره تاریک و دهشتبار بوده است.
زمزمهی مبهم صلح در سرزمین دود و اندوه یعنی افغانستان، موجی از امید به راه اندخت. مذاکرات صلح نمایندگان دولت جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان در دوحه قطر –بعد از 11سپتامبر 2001- جدیترین اقدام عملی در زمینه صلح است. تحقق این مهم میتواند سرآغاز تحولی نوین در نهادینهسازی حقوقبشر در سرزمین افغانستان باشد. بیتردید حقوقبشر و صلح لازم و ملـزوم يكديگرند؛ نميتوان بدون رعايت حقوقبشر به صلح پايـدار دسـت يافـت و بـدون وجود صلح نيز نميتوان به تحقق حقوقبشر امیدوار بود. اساس و بنیاد حقهای بشری، حق برصلح است؛ زیرا بـدون حـق برخورداري از صلح، امكان اجراي نسلهای اول حقوقبشـر (حقـوق مـدني و سياسـي) و نسـل دوم حقـوقبشـر (حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي) و حتي نسل سوم حقـوقبشـر حقـوقي همچـون حـق بر توسـعه و حـق برخورداري از محيط زيست سالم وجود ندارد. نادیدهانگاری این حق (برصلح) و کوتاه آمدن گفتمان در باب حفظ جمهوریت، رعایت حقوقبشر و اسلام عقلانی و معتدل در برابر داعیه امارت، شریعتمحوری با تفسیر پشتونوالی، سَلفیگری غیرمنعطف افراطی با منطق سرکوب و خشونت در فرآیند صلح، بزرگترین منبع دلهره در متن جامعه و بنیادی برای خشونت و جنگ ویرانگرتر آینده دانسته میشود. صلحی که در آن به رعایت و حفاظت از حقوقبشر بهعنوان یکی از اصول و بنیادهای جامعه پسا صلح نگریسته شود و از تحمیل تفسیری از شریعت که بیگانه با تاریخ و جامعه این سرزمین و برخواسته از منافع دیگران است، پرهیز گردد و مبتنی بر عدالت اجتماعی باشد، واقعیت متکثر جامعه حذف نه؛ بلکه دیده شود و شلاق دوباره ستم بر پیکر بانوان نواخته نشود. اگر چنین صلحی در دسترس نباشد، به یقین صلح واقعی و پایدار شکل نخواهد گرفت و بدون تردید به جای سراب صلح سرکوب دشمن تنها گزینه جمهوری اسلامی برای دوام یک جامعه متکثر، انسانی و اسلامی خواهد بود.
زنان در فرآیند صلح
زنان و دختران نخستین قربانیان خشونت و بهرهبرداری جنسی شامل شکنجه، تجاوز، تجاوز گروهی، بارداری اجباری، بردگی جنسی، فحشای اجباری و قاچاق هستند. سهلالوصول بودن اسلحه، خشونتهای بين افراد مانند خشونتهای خانوادگی را افزایش میدهد و این نوع خشونتها اغلب در طی مناقشات ادامه مییابند و ممکن است حتی پس از مناقشات نيز افزایش یابند.
رفتار طالبان یکی از نمونههای بارز نقض حقوقبشر بهویژه حقوق زنان است. محرومیت زنان و دختران از حق بر آموزش، حق کار، حق رفت و آمد بدون داشتن همراه مرد و منع حضور در جامعه از این نوع رفتارهاست. الگوی مطلوب زندگی نزد طالبان، جوامع روستایی قرون اولیه اسلامی است. رفتار خشک و متحجرانه آنان نسبت به زنان و نوع نگرش آنان نسبت به نقش اجتماعی و تربیتی زن در جامعه، ریشه در همین سلفیگری دارد. طالبان با تفسیر انحرافی و سختگیرانه از اسلام، حریم خصوصی افراد را تحت نظارت دقیق مامورین خود قرار داد. بلندی موی سر تا کوتاهی موی صورت و تکفیر سایر ادیان و مذاهب، عموما تحت ضوابط و مقررات قانونی در آمده بود.
بعد از فروپاشی طالبان، قانون اساسی افغانستان برابری مرد و زن را در ماده (22) پذیرفته است: «اتباع افغانستان اعم از زن و مرد در برابر قانون دارای حقوق مساوی میباشند» را تضمین کرده است. تشدید نگرانیهای فعالین حقوقبشر و زنان بر این اندیشه استوار است که، رویکرد طالبان تغییر نکرده باشد و آنها در مذکرات بتوانند به اهدافشان از جمله تعدیل قانون اساسی دست یابند. چهبسا وضعیت زنان به سابق بر گردد و افغانستان تبدیل به جهنمی سوزان برای زنان شود.
خواسته زنان افغانستان، حفظ حقوق زنان و دستاوردهای آنان در مذاکرات صلح، خصوصا مشارکت سیاسی موثر و برابر با مردان از جمله رهبری موضوعات استراتژیک فراتر از امور زنان و قدرت تصمیمگیری در نظام مسائل کشور میباشد. مستلزم حمایت جامعه جهانی و کمپینهای رسانهایی است. روند واقعی صلح بدون در نظر گرفتن اقشار مختلف جامعه به ویژه نقش زنان، منجر به صلح عادلانه، فراگیر و پایدار نخواهد شد.
«شورای امنيت نقش حياتی زنان در ترویج صلح، به ویژه در حفظ نظم اجتماعی و آموختن صلح را به رسميت شناخت. این شورا کشورهای عضو و دبيرکل را تشویق میکند تا با گروهها و شبکههای محلی زنان تماس منظم برقرار و از ظرفیتهای آنان در خصوص آثار درگيریهای مسلحانه بر زنان و دختران (اعم از قربانی یا جنگجویان سابق) و عمليات پاسدار صلح به منظور تضمين مشارکت فعال گروههای پیشگفته در فرآیندهای بازسازی بهویژه در سطوح تصميمگيری، استفاده کنند. شورای امنيت تمام موارد نقض حقوقبشر در ارتباط با زنان و دختران به هنگام درگيریهای مسلحانه، استفاده از خشونتهای جنسی، شامل استفاده به عنوان اسلحه راهبردی و تاکتيکی جنگ را علاوه بر سایر خطرات -ی که آنان را در معرض خطر روزافزون ابتلا به بيماریهای مقاربتی مانند ایدز قرار میدهند- محکوم میکند.»
حق بر صلح
نهاد صـلح درست نقطه مقابل جنگ و بهعنوان ابزاری برای کشورها به منظور ممانعت از جنگ است. هرچه قدرت تخریبی جنگ افزایش یابد، نیاز به ممانعت از آن نیز بیشتر میشود. برخی صلح را فقدان جنگ بینالمللی دانستهاند، البته فقدان جنگ به تنهایی منجر به صلح نمیشود بلکه نظام تهدید هم نباید وجود داشته باشد. به همین علت بعضی نویسـندگان نظریه "صلح مثبت" و "صلح منفی" را مطرح کردهاند.
با این اوصاف میتوان گفت صلح عبارتست از "فقـدان جنـگ و هرگونـه نظـام تهدید، به گونهای که تشویق احترام به حقوق بشر و آزاديهاي اساسی و بنیادین افراد تسهیل شود و حقهای بشری محقق شود". از اینرو حق صلح، ازمهمترین مصادیق حقوق همبستگی است. براي ایجاد صلح به مفهوم حقوق همبستگی باید در روابط فردي، دولتی و جامعه بین المللـی و بـا تمام بازیگران جامعه بینالملل اقدام شود تا صلحی پایدار و حقوق بشري محقق شود.
یونسکو در پیگیري سیاستهاي خود در خصوص تـرویج فرهنـگ صـلح در بیسـت و هشـتمین اجلاس خود در سال 1995 با عنوان "به سوي فرهنگ صلح" چنین اعلام میدارد:
- آموزش صلح، حقوقبشر، دموکراسی، تفاهم بینالمللی و تسامح؛
- ارتقاء حقوقبشر، دموکراسی و مقابله با تبعیض؛
- پلورالیسم فرهنگی و گفتگوي بین تمدنها؛
- پیشگیري از منازعات و صلحسازي بعد از منازعه.
ملاحظه میشود که یونسـکو صـلح پایـدار را صـرفاً مترادف فقدان جنگ و خشونت نمیداند، از اینرو استقرار صلح را منوط به تحقـق کلیـه حقـوق انسانی و بهویژه تحقق حق به توسعه میداند.
پیششرط اعمال حقوق و آزاديهاي اساسی انسانی، تضمین موجودیت نوع بشر است و رعایـت حق صلح را میتوان متضمن این مفهوم قرار داد. باید گفت حقوقبشر و صلح و امنیت بینالمللـی در ارتباط متقابل با یکدیگر بوده و حقوقبشر فینفسه صلح بینالمللی اسـت.
حق بر صلح در اسناد بینالمللی
اسناد بینالمللی که حق بر صلح را شناسایی کردند، غیر الزام آورند. چنین ماهیتی نشاندهندهی این رویکرد و این واقعیت تلخ است که هیچ گونه عزم و اراده جدی و مؤثر برای محقق شدن این حق در سطح بینالمللی از جانب دولتها وجود ندارد. سازمان ملل، یک روز را در تقویم کاری خود، به عنوان روز جهانی صلح معرفی کرده تا شاید مسیری باشد جهت حرکت دولتها و ملتها در جهت تحقق این حق.
حق بر صلح در منشور سازمان ملل متحد
هدف از تشکیل سازمان ملل متحد همانگونه که در منشور آمده است حفظ صلح و امنیت بینالمللی است.
اعلامیه جهانی حقوق بشر
اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب 1948 بر حق صلح تأکید بسیار نموده است و در مواد 1، 12، 13، 15، 23، 25 و 28 این اعلامیه بطور ضمنی از حق صلح یاد شده است.
در مقدمه و موادی از اعلامیه جهانی، دستیابی به صلح و امنیت از طریق توسعه و تشویق روابط دوستانۀی بینالمللی و برابری و برادری افراد بشر، مورد توجه و حمایت اعلامیه جهانی حقوقبشر است. اعلامیه جهانی حقوقبشر نشان میدهد بهرهمندی از یک زندگی باکیفیت مناسب در گرو تفاهم و همبستگی و برابری و برادری در صلح و امنیت است.
اعلامیه و برنامه عمل در مورد صلح
جلوگیری ازخشونت و تبعیض در تأمین منافع مردم و همکاری و آموزش در جهت گسترش صلح و استقرار آن (در زمان مخاصمات) در جهت حفظ حیات و تضمین آزادیهای بنیادین و حقوق اساسی کلیهی افراد بشر اهداف اعلامیه است. مضاف بر آن از جامعهی مدنی و نظام ملل متحد خواسته شده تا در زمینه پیشگیری و جلوگیری از مناقشات در راستای ترویج فرهنگ صلح فعالیت کنند و دولتها موظفند که حق بر صلح را به رسمیت بشناسند و مطابق با تعهدات خود در منشور سازمان ملل متحد در بسط و پیشرفت آن اقدام کنند.
اعلامیه حق ملتها برصلح
در این اعلامیه در ذیل مادهی (1) آمده است:
حق بر صلح یک حق جمعی است و در حقیقت به عنوان یک حق جمعی مورد شناسایی قرار گرفته است: «رسما اعلام میشود که تمامی ملتهای سیا رهی ما، دارای حق مقدس بر صلح هستند.»
تعهد و تکلیف دولتها در جهت حفظ صلح و حمایت از حق ملتها بر صلح در مواد 2الی4 آمده است.
نتیجهگیری:
ما زمانی اسقرار صلح را شاهد هستیم که موفق به نهادینه شدن فرهنگ صلح در میان ملتها و دولتها باشیم نیاز به تدبیر، حمایت و قاطعیت داریم باید هرگونه تبعیض در حقوق و کرامت انسانها نفی شود و روابط سالم و عادلانهای را میان حکومت و مردم داشته باشیم. آنگاه که دولتها باور به حق مسلم افراد در دستیابی به عدالت و صلح و توسعه نداشته باشند به هیچوجه نمیتوانند جامعه را به سر منزل مقصود برسانند و آن چیزی جز صلح پایدار نیست. ما صلح پایدار و جاویدان را زمانی شاهد هستیم که صلح بر پایهی عدالت و توسعه باشد بنابراین ما نه تنها خواستار صلح و حفظ صلح هستیم بلکه توسعه ی صلح را هم خواهانیم .
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور