X

آرشیف

 

اینک فردی از اشعار ناب میرزا عبدالقادر "بیدل" سخنسرای کم نظیر شرق به اقتفا و مشاعره گذاشته میشود:

 

"اعتـــبار خــــلـــق "بیدل" در لبــــاس افـــــتاده است
ور نه یک سان است خون در پیکر طاووس و زاغ"

**************

در زمستان برف می گــیرد ز دست گــل ایاغ
از تطــاول لاله را بشکست فــانوس و چراغ

بلــبل بیچـــاره را آواره مــی ســازد زغــــــن
تــف بـروی زندگــانی ، قــصر بلبل جای زاغ

در چمن دست خنک بال و پر گــلشن بریخــت
بر یتیم و بیوه مــی ریزد ز گردون درد و داغ

دخــتر رز بی حجاب افـــتاده در بــزم سخــن
نیست در جیب نسیم عطری که ریـزد در دماغ

دست خـــیاط طبیعت دوخـــــت الــیاف زمـین
جـــامه ی خــــز را برد بر پیکر مجروح باغ

زیر بار رنـــج و زحمت بــرگ وبار زندگیست
مهد گــور است میدهد بر زنده جان برگ فراغ

اعتبار ادمی چون نزد نادان رنگ و بوست
"ورنه یکسان است خون در پیکر طاووس و زاغ"

از بیان حــــرف مـــلا مـــنت تــلقـــین بــــرم
مـــی کشد بر گــــوش من گشواره ی (الا البلاغ)

پای کافـــر در رکــــاب رخــش سیار فـــــلک
بار صـــوفـــی را به زحمت می برد پای الاغ

نیست"فرخاری" همایون رسم آیین جهــان
می درد چنگــال شوم مرگ مولانای "راغ"

 

نوت: مولانای راغ ، مولانا سلیم "راغی" بیدل شناس نامی کشور که اکنون چهره در نقاب خاک فرو برده است.

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.