آرشیف

2024-2-16

محمد آصف فقیری

زمان چیست؟

 

هستی٬ موجودیت انسانی شناخت هستی و آگاهی از عمق دانایی در تصرف زمان است………!

شرح استدلال:

مدیریت زمان و برنامه بسوی هدف که شناسایی هدف و یا انگیزه اصلی روح٬ که از قسمت ازلی داده شده و ازل دیروز و یا میعاد فردای چون شب و روز دنیایی نیست.

روح دربردارنده هر دو ریشه میتافزیکی یعنی ازل و میعاد یا استنتاج یوم الدین را٬ در حال دارد. تا پدیداری سعيد همانا روح منور و عقل منکشف در فزیک شود – سعادت نیست آنچه جامعه ترسیم می کند٬ بلکه تاثیر گذاری های شخص کاریزماست که سرشار از جذبه های ذاتی می باشد. تا در بستر آسایش بسوی آرامش پرواز های معرفت شناسی مهیا کند. بیدون شک فرد اول در تاثیر گذاری به باوران محققان غیر مسلمان نیز: حضرت محمد مصطفی می باشد.

غزل: سیر زمان٬ در بی زمانی کامل!

صـد کثرت وحـدت٬ در وجود انسانی

در پشت بام گر آی٬ جمــله اقلیم مای

هر درد بر جسمت٬ قاصــد بر درِ دل  ست

چو بیرون زخانه ٬ بصد درد چرای

آینده چون گـــذشته٬ گذشته و گذشته

بهر نفست روحیم٬ در گرو حال باشی

سودای دو عالم٬ بر دوش خود مبار

زنور قدیمی تو٬ بند خود گر رهای

سرشت آزاد را٬ در وهــــم کنی بند

محیط به همه عالم٬ در خانه چو میباشی

خطاب  والعصر٬ به جان تو زمان ست

کشف بی معما٬ گر زما من داری

 

در تضاد شربت دل یا جذبه های ذاتی- نهیلیست یا پوچ گرایی قرار دارد:

در فوق گفتیم بیدون آسایش یعنی تمدن دنیا و یا حسنه دنیا٬ آرامش معنوی نامعقول و ناممکن است – پس منفوریت تحجر از سوی حق٬ پدیدار آفت زمینی و عقب ماندگی کشوریست و نهیلیست را دین بیدون روح یا فاقد حال می دانیم. از دیگر جهت٬ برابری که مارکس تبیین می کند در تجویز بی عدالتی٬ که تجویز شان به مانند این می ماند: که نجار یک سایز و یک اندازه تولید اشیاء می کند. یعنی مارکسیسم با تجویزهای که دارند٬ هرچند تشخیص شان عالی است٬ استبداد از زعم برابریست…

 

برابری و شایسته سالاری:

از بدو خلقت و در حقوق طبیعی چون: حق حیات٬ حق بیان٬ حق مهاجرت٬ حق معارف و تحصیل …. برابر آفریده شده ایم.

اما در استعدادهای ذاتی چون نجار تولید می کند٬ برابر خلق نشده ایم٬ از اینجاست نظم جامعه را در شایسته سالاری و حفاظت آزادی را٬ در تفکیک قوا پیدا نموده ایم – که اثبات و یا پدیداری شایسته سالاری و تفکیک قوا را٬ در فزیک عدالت اجتماعی می گویم٬ که در صورت نقض کیفرست. یعنی شایسته سالاری و تفکیک قوا به معنی محوی ممکن الخطا بودن انسان آنهم با سرشت قدرت نیست.

 

نهیلیست و قدرت های جهانی:

از دو عامل: جهانی شدن و قدرت رسانه ای و دوم که از عنصر داخلی اصلی می باشد: اگاهی در فقدان دانایی – زیرا حکیم ذاتاً‌ آرامش و اوج لذت را در خدمت همنوع خود می بیند و از اینجاست که برای درک موضوع تکنوکراسی و آگاهی از دانایی را٬ که لینک های شانرا در ختم می گذارم مطالعه فرمایید.

 

در نتیجه:

زمان دنیایی که از گردش زمین سنجش می شود٬ بر هستی ما هسته تاثیر گذار نیست – این هستی ماست که در محدوده داده شده در فزیک تاثیر گذاری می کند و اکثریت از بیرون یعنی از جامعه دریافت تاثیر پذیری می کنند که پذیریش نیز برای دریافت کننده٬ جان و یا روح می باشد. اما تا زمانیکه جوهر روح در عرض یا جسم پدیدار نشود٬ پدیداری کاریزمای هم کرده نمی تواند یعنی غالب شدن حس ششم بالای حواس های دیگر٬ که این چنین صفت جذاب و یا کاریزما را٬ ماکیاولی ویرتو می گوید که این کلمه ویرتو به معنی بخت در شهریار و به مفهوم صفت های ذاتی می باشد.

 

 

تکنوکراسی و جامعه توده: http://www.arianafghanistan.com/UploadCenter/111_Faqiri_A_Teknokrasi.pdf

 

 

آگاهی و دانایی: http://disq.us/t/4mlsf3j

 

 محمدآصف فقیری