آرشیف

2014-11-18

مولانا کبیر فرخاری

زخم ناسور

یک سر مو راستی در حرف رنجو ر تونیست
در دل دارالامان جز زخم ناسور تو نیست

دفتر قرآن زپستی بردی در طاق بلند
حق پرستی در کتاب و درس وخشور تونست

از تحجر بشکنی آیینه ی ناموس دین
خضررا آب بقا در جام فغفور تو نیست

معنی نازک کشد سر از گریبان سخــــن
از(اناالحق) جوهری در جیب منصور تو نیست

دانه را در خاک شور افشاندن از دیوانگیست
این تمیز هرگز به دید چشم شب کور تو نیست

برفراز منبرت شورو نوا پژمرده اســـــت
جز غریو دلخراش آهنگ تندور تو نیست

رای انسان را فگندی در بن چاه فســــــاد
کمتر از زهر حلایل شهد زنبور تونیست

گرم گردد بزم سرد از آتش سرخ شراب
دختر رز جلوه گر از تاک انگور تو نیست

در زمختی صخره سنگ دامن دریاستی
آشیان مرغ دل در باغ ناطور تو نیــــــست

کاش گردد کشورم از کار چون خلد برین
نیروی کار آفرین بازوی کمزور تو نیست

سربه گردون میکشد کاخ تمدن در جهان
این همایون روزگار آیین و دستور تو نیست

همچو ناقوس کلیسا میخراشد گوش دل
یک نوای دلنشین در تار تنبور تو نیست

موسی سینا کشد فرعون در آغوش نیل
آتشی سوزد خسو خاشاک در طورتونیست

آتش جنگت کنم خاموش با آب خرد
با خیال پوچ و خام این کار مقدور تو نیست

خردوانی تا کجاها مایه ی شروفساد
آیت مهر و ادب در برگ کلتو ر تو نیست

آسمان (فرخاری) گردد صاف از ابر دویی
بوی یکرنگی گهی در کلک کافور تو نیست

نوت: تندور تندر رعد و برق 
وخشور: پیامبر پیام آور و فرمان

 

مولانا عبدالکبیر (فرخاری)

ونکوور کانادا