آرشیف

2022-1-13

عثمان نجیب

رُخ پنهانِ مسعودِ پسر چیست؟

رهبر قاطع و مصمم ‌مثل مسعودِ پدر یا محصورِ مجبوری زیرنامِ رهبر.

متقی باید با شمس‌الحق آریاینفر ملاقات می‌کرد. چون هر دو فارغِ خصوصیاتِ عقلانی اند چی رسد که آقای آرینفر عضو یک هیئت مذاکره‌کننده‌ی سرنوشت‌ساز باشد.
 
نه شود ما در بَرْهوت بی‌خبری‌های زمان غرق شده شده و راه را اشتباه نه‌رفته باشیم
 
برای من مایه‌ی شگفتی است که چرا مسعودِ پسر روزه‌ی سکوتِ چندین ماهه را با یک لقمه‌ی نا شناخته و ناصواب شکست؟
ملت آرزو داشت و ‌قبل بر این همه منتظر بودیم تا اولین پیام‌ِ پسا سکوتِ بی‌لزوم و‌ طولانی شخصیتیْ
به نام رهبرِ جوان و تابوشکنِ مقاومتِ‌دوم با انبوهِ امید‌‌های وارسته‌شدن از یوغ استبداد و اشغالِ وطن و ارایه‌ی برنامه‌های دوزنمایی بهاری و توضیح سطح اقتدارِ مقاومت و دست‌یابی رهبری به گزینه‌ها و گسترده شدن بساط مقاومت در مقیاس ملی و بین‌المللی را بازگو کنند. ملت به هیچ صورت انتظار معجزه آفرینی از مسعودِ پسر را نه دارد. کما این‌‌که چشم‌داشت‌های امیدواری پس از ندا به جبهه دارند، نه تنها چشم‌داشتِ امید که آماده‌‌گی به جان‌بازی در کنارـ مقاومت‌گرانِ دلیر و سرافرازِ وطن. اما خبرِ غیرقابلِ انتظار مردم را در هاله‌یی از حیرت فروبرد و پندارها چنین شد که نه شود ما در برهوت بی‌خبری‌ها زمان غرق شده شده باشیم و راه را اشتباه نه‌رفته باشیم. ملت هرگز مخالفِ صلح و آشتی واقعی و مردمی با هیچ‌گروهی نیست. مشروط بر آن‌که آن‌گروه هم بازتابی از نیات نیک داشته باشد و معتقد باشد و اعمالی را به نمایش بگذارد که ملت بر صداقتِ گفتارِ شان قانع و بعد به اقداماتِ رهبر و رهبری شان لبیک بگویند. از طالب که چنین انتظاری نیست و هرگز هم به انتظارِ ملت وقعی نه‌می‌گذارد. چون طالب خود یک عسکر و یک اجیر برای اجرای یک حُکم است نه چیزی بیش‌تر و نه چیزی کم‌تر. اما بُردِ طالب‌ِ اشغال‌گر و طالب‌های داخلی هم‌دست او داشتن اقتدار سیاسی و اجرایی در کشور و راندنِ سلطه‌ی بی‌داد و بی‌زحمی و استبداد و تک‌قومی‌‌گری پشتونیسم مدرنِ اقتدار‌گرایی است که ما تا حال سه نسل آن را در وجود کرزی، غنی و حالا طالبِ پشتون‌تبار و تمامیت‌خواه تجربه کردیم.
دوگانه‌گی رفتار و گفتار و‌ کردار جبهه‌ی مقاومت در موضوع ملاقاتِ مقاماتِ ناشناخته‌ی رهبری مقاومت و زیردست‌های شناخته‌ شده‌ی طالب و ایران همه را در میانه‌ی شک و گمان‌ها قرار داه است.
جبهه چرا به این نوعی اقرار و‌ انکار و تغییر گفتار اصالتی را که به دست آورده از دست می‌دهد؟ ملاقات با متقی پنهان یا عیان با حضورِ مسعودِ پسر یا بی‌‌حضورِ مسعودِ پسر صورت‌ گرفته بود. کدام عقل در دنیای رسانه‌یی امروز باور دارد که یک‌چنان رخ‌دادِ‌ بزرگ سیاسی و سرنوشت‌ساز برای یک کشور و برای یک سیاست‌ پنهان بماند؟ لازمه‌ی تدبیر این بود که آقای میثم را رهنمودِ درست برای اقناع ملت می‌دادند نه هدایت انکاری که پسا مرگِ سهراب بود توئیت کردن و حذف‌کردنِ دوباره‌ی آن. و لایه‌‌بندی‌های پینه‌دوزی پسا اشتباه مولودِ اشتباهاتِ جدیدتر شود و شد. به هرحال اشتباهات سیاسی کشنده‌تر از خودکشی‌های سیاسی است. در خودکشی‌های سیاسی شخص خودش را حذف می‌کند اما در اشتباهاتِ سیاسی و تکرارِ آن‌ها توسط مرکزیتِ رهبری نهضتی، جنبشی، آرمانی و ملتی را تباه می‌کند. دیدید که خام‌پردازی‌های‌ جبهه در ایران چی پخته‌پزی‌های خوش‌مزه به خُوردِ گروهِ تروریستی، متحجر، اشغال‌گر، ویران‌گر و یک‌تباره ‌و مهره‌ی دستِ چندین دست‌گاهِ استخباراتی برونی داد بشمارید که متقی پسا ختم دیدار چی گفت؟
۱- به آقای اسماعیل‌ خان که سال‌های طولانی خودش را امیر می‌خواند ( قوماندان اسماعیل خان ) خطاب کرد،
۲- از مسعودِ‌ پسر تنها به نامِ (احمدِمسعود) یاد کرد. گویی با کدام ره‌رو صحبت کرده است. در حالی که مسعودِ‌ پسر یک داعیه‌یی بزرگِ آزادی‌خواهانه‌ی کشوری را رهبری ‌می‌کند و برخلافِ طالب جای‌گاه بین‌المللی هم دارد.
۳- ( و سایر مهاجرین )، یعنی که حتا ایشان را در جمع خواص هم حساب نه‌کرد.
۴- متقی پسا برگشت از تهران خودش را فاتح نشان داده و برای دو نفر فرمانِ عفو صادر کرد ‌و گفت:
( احمد مسعود و اسماعیل خان می‌توانند بدونِ تشویش به کشور برگردند. ) بیایند که تیرباران شان‌کنند و در کمین‌گاه‌های خود خفه‌ بسازدِ شان.
۵- انکارِ متقی از ملاقات برنامه ریزی شده و جلوه دادنِ بی‌ اهمیت و حاشیه‌یی دیدار با احمد‌ و‌ دیگران در ایران. او سفرِ خود به ایران را ملاقات با ایرانی‌ها گفت و BBC شیطانِ آتش‌‌بیارِ تنورِ خشونت چنین خبر نوشت:
( امیرخان متقی، وزیر خارجه طالبان می‌گویدکه گفت‌وگوهای “مثبتی” با مقام‌های ایران در مورد مسایل سیاسی، تجارتی، و مسایل امنیتی داشته و “امیدوار است که “نتایج هم خوب باشد”. وزارت خارجه ایران در توضیح سفر وزیر خارجه طالبان به ایران گفته است که هدف از سفر حفظ “روابط اقتصادی و تجاری” با افغانستان است.
آقای متقی در نوار صوتی که طالبان منتشر کرده است، در مورد گفت‌وگوهایش در تهران می‌گوید: “با جانب ایرانی در مورد مسایل تجاری، مواد نفتی و ترانزیت کالا که از راه ایران به افغانستان بیاید صحبت کردیم. وزیران و هیات‌های فنی ما با همتایان ایرانی خود نشست‌های جداگانه داشتند.”
وزیر خارجه طالبان گفت: “تلاش ما این است که با کشورهای منطقه به خصوص همسایه مناسبات خوب باشد و اختلافات وجود نداشته باشد و کشورها و حکومت‌ها به یکدیگر منفعت برسانند.”
آقای متقی افزوده که هدفش “اتصال” کشورهای جنوب آسیا با کشورهای آسیای مرکزی است. چنان که به گفته او “ایران هم می‌تواند از مسیر افغانستان با کشورهای آسیای میانه از جمله تاجیکستان و ازبکستان در مبادلات تجاری خود استفاده کند.”)
در یک گزارشِ جداگانه‌ بدونِ اشاره به چی‌گفتی مسعودِ‌ پسر باز هم به متقی اتوریته‌ی تبلیغاتی سیاسی بخشیده چنین نوشت:
(… امیر خان متقی هم در ویدیویی که تلویزیون ملی افغانستان منتشر کرده این دیدار را تایید می‌کند.
آقای متقی به خبرنگاران گفت: “با فرمانده اسماعیل خان و احمد مسعود هم در ایران دیدار کردیم. با افغان‌های دیگر نیز دیدار داشتیم و از آنها خواستیم که به کشورشان برگردند، هیچ کس به آنها کاری نخواهد داشت و مشکلی امنیتی برای آنها ایجاد نخواهیم کرد.”
همچنین یک منبع نزدیک به “جبهه مقاومت ملی افغانستان” در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی این دیدار را تایید کرد.)
این موارد از لحاظ سیاسی و ‌دپلوماتیک و داوری های بین‌الملی بسیار مهم اند. زیرا ادبیاتِ سیاسی و دپلوماتیک ‌و کاربردِ واژه‌ها و تنظیمِ بیانِ‌گفتاری و نوشتاری بازتابِ آن‌ها بسیار مهم و تعیین کننده و دلایلی برای موقعیت‌ها و موقف‌های جانبین نسبت به طرف‌های مذاکره اند. که مثلاً متقی باید با شمس‌الحق آریاینفر ملاقات می‌کرد. چون هر دو فارغِ خصوصیاتِ عقلانی اند چی رسد که آقای آرینفر عضو یک هیئت مذاکره‌کننده‌ی سرنوشت‌ساز باشد.
ببینید که مشاورینِ خام‌اندیشِ سیاست و استخبارات چه‌گونه احمدِ‌مسعود را درگیر یک بازی‌خطرناکِ استخباراتی منطقه ‌و جهان به خصوص ایران،‌ عربستان و پاکستان و‌ روسیه ساختند که آگاهی انگلیس و آمریکا در آن برای وارد‌کردن ضربه بر پیکر هویتی و ساختاری و تازه جان‌‌گرفته‌ی مقاومت مضمر است. گروهی که حیاتِ سگ برای شان نسبت به انسان ارزش‌ناک است، آن هم انسانِ غیر از تبارِ قبیله ‌و پشتونِ‌ اقتدارگرا. سیاست راستی چال و فریب و تعریفِ‌ عامیانه نیست.
سیاست دنیای خِرَدورزی و خِرَداندیشی است و با هنر انجام می‌شود نه با قلدری منم و به‌کس چی؟  مقاومت میراث یا مُلک شخصی کسی نیست که هر‌چی خواست انجام دهد. رهبرِ جوان به مشاوران و هم‌کارانِ عاقل و‌ آگاه ضرورت دارد که از هر سوی کشور یا جهان باشند. مقاومت تنها مربوط به هرات و هراتی، شمال و شمالی، پنجشیر و‌ پنجشیری، مرکز و بامیانی و یا ازبیک و جوزجانی نیست. مقاومت صدای رسای ملت و‌ مردمی است که زیر چکمه‌های ستورانِ قبیله پامال شده روان اند. من باور دارم که مسعودِ پسر هم هرگز به چنین اندیشه‌ی انحصارگرایانه و‌ تصمیم‌گیری‌های منتهی به سقوطِ حیثیتی ‌‌و سیاسی ‌و مردمی و نظامی جبهه راضی نیست. قلدرانِ دی‌روز نه‌باید اندیشه‌پرورِ تکرار در مضحکه‌های پیشین باشند و بگذارند پنجشیر هم‌چنان سنگر‌گاه و ‌نمادِ ملی و هویتی مردمانی باشد که در سرزمینِ ما زنده‌گی دارند. روزی صدای رسای افغانستانِ شمالی از پهندشتهای شمالیبزرگ کوهپایههای رزم و بزمِ هندوکش و سراسر قلمروِ افغانستانِ جدید از پامیر یا بامِدنیا تا آنه کرانههای کشور در هریوا و هریرود و کابلستان ‌و زابلستان بلند خواهد شدامروز یا صدسال بعداما باخردِ سیاسی، تعقلِ استخباراتی و جلوگیری از انجماد و انحصارِ محلی مقاومتاین مقاومت مربوطِ نسل جوان است که با خون و جانِ شان در راه آن ایستاده اند و حماسهی ماه‌ های اخیر از مبارزاتِ خواهرانِ ما و جوانانِ ما در کابل و همه ساحاتِ کشور است.
مشورهی کوتاه در دو سطر به آقای مسعودِ پسر که باید مصممم باشد نه محصور مجبوری زیرِنام رهبر.
تشکیلاتِ سیاسی، استخباراتی و نظامی و دپلوماتیک ‌و تبلیغاتی جبهه را فعال و تفکیک اولویتها را بدارفرصت اندک ‌و نیازها‌ بیشمار و‌ جدی اندهر کی را میدانی کار آمد نیست دور بیانداز.