آرشیف

2014-11-22

صالحه وهاب واصل

رنگ جگر

 

بیا که روی تو غایب نگردد از نظر من
نشسته بر سر راهت به عجز چشم تر من

عجب مدار اگر آسمان ز درد بپاشد
که رنگ دامن خود گیرد هر شب از جگر من

دوعالمی بفروشم برای یک دم وصلت
اگر زروی کرم آیی لحظه یی به بر من

ز دوری دست مرا نیست بخت با تو رسیدن
ولی ز هجر تو بنگر که گشته خم کمر من

نکردی یاد مرا و نبردی هیچ ز من نام
ز بس به عشق تو هیچم ندیده یی اثر من

برای آنکه رقیبم ز حال من نشود خوش
خدای را زکرم گیر روزی هم خبر من

به گریه گفت شبی «واهِب» از فراقِ محبت
که سوخت سوز کلامش ز پای تا به سر من

01-07-2011
صالحه وهاب واصل
هالند