آرشیف

2015-11-9

afrotan

ديگرانديشی در تياتر تاريخ افغانستان !

می گویند خانواده ای برای خواستگاری رفته بودند ، مادرداماد روبه عروس کرد پرسید ، می بخشید خانم ! گوگرد دارید ؟ که پسرم یعنی داماد آئنده شما یک سگرت بکشد ؟ مادر عروس با تعجب پرسید مگرداماد سیگاری است؟ مادرداماد گفت سیگاری نیست تازه شراب نوشیده وهوس یک سگرت کرده ؛ پرسید یعنی شراب خور هم است ؟ مادر داماد با قیافه حق بجانب گفت : نه بابا ! شما چه می گوئید ؟ پسرم که قمار باخته بود رفت تا شراب بخورد! مادرعروس پرسید یعنی که داماد ما قمار باز هم است ! مادر داماد گفت ، نه والله زندان که بود قمار را یاد گرفته بود ، مادر عروس گفت پس پسر شما به اتهام کدام جنایتی زندانی هم بوده ؛ مادر داماد گفت ؛ نه والله ! هیچکدام ! رفیق دزد اش صاحب خانه را کشته بود ….مادر عروس با عصبانیت ســـخن باقیمــــانده مادر دامـــاد را قطع کرد گفت ؛ خـــجالت هم نه می کشد ! مادر دامـــاد جواب داد نه بـــخدا ، پسر ناز من در این وقتها فقط هیروئین می کشد …. بلی! حکایت تاریخ معاصر ما نیز شبیه به داستان آن مادرمهربانی  است که پسرش در دام حوادث خونینی افتاده بود  و هیچگاهی از حوادث درس عبرت نه می گرفت و با گذشت زمان کوتاهی تاریخ را به پایان برده و در دام اعتیاد هیروئین افتاده بود  . 

ادامه مطلب اینجا