آرشیف

2020-4-7

دولت فاقد مدیریت

 

کم نداریم در جهان کشور های که در نبود دموکراسی توانسته پیشرفت های چشم گیر در عرصه اقتصادی و سیاسی به ارمغان آورد. نمونه کشور های که میتوان بر آن انگشت گذاشت سنگاپور هست. سنگاپور کشوری هست که با نظام توتالیتر توانسته رفاه اقتصادی و امنیت معیشتی به شهروندان خود ایجاد کند و اکنون جز کشورهای پیشرفته و الگو در جهان است. یا روسیه که دولت خود مافیا هست اما، تمام کابینه دولت همواره کوشش می کند تا از هر طریق ممکن ایجاد سهولت برای شهروندان خود مهیا نماید. همچنان چین که همین اکنون جز کشورهای پر نفوذ جهان و ابر اقتصاد دنیا هست با یک نظام مایونیزم چرخه اقتصاد و سیاست های داخلی خود را به تحرک واداشته است. هدف من از نمونه دادن این دولت های که فاقد نظام دموکراسی هستند بر این استوار هست که پیشرفت و یا عقب ماندگی در یک کشور پیش از آنکه به نوعیت نظام ارتباط داشته باشد به نوعیت مدیریت دولت ارتباط دارد که چگونه و با چه رویکردی بتواند استراتیژی و پالیسی های دولت را در آینده تطبیق نماید. اما افغانستان بعد از هژده سال دموکراسی نتواسته است حداقل مصارف نیروی های امنیتی خود را فراهم کند. در حالی که در این مدت میلیارد ها دالر از سوی جامعه بین الملل و امریکا به افغانستان کمک شد که میتوانست کشور را از اقتصاد مصرفی به اقتصاد صادرادتی مبدل نماید که نشد. البته دلیل عمده که این امر به کرسی تکیه نزد را میتوان در فساد اداری که در کشور بیداد می کند و همواره در سطح جهان، افغانستان از این دریچه  مقام اول را کسب می کند اشاره نمود. که این وضعیت در دوران حکومت وحدت ملی پیش از هر وقت دیگر افزایش یافت. من نمی گویم که حکومت وحدت ملی هیچ اراده ی برای کاهش فساد اداری در کشور نداشته است. نقد من از حکومت وحدت ملی این هست که همواره بخاطری کاهش فساد اداری، تصمیمات را اخذ نموده که خود فساد زا بوده است. نمونه اش را میتوان در تغییر چهره های اداری توسط خود شخص ریس جمهور صورت گرفته دید. از آنجا که افغانستان داری نظام دموکراسی و کشوریست که از اقوام متعدد ساخته شده است آیا ممکن هست که با هژمونی و ناسیونالیست قومی کشور را به سوی رفاه اقتصادی و سیاسی برد؟ خیر! شما در کجای تاریخ می توانید یک نمونه بیاورد که با هژمونی قومی توانسته کشور را از انزوای ملی به اقتدار بین المللی برساند. حتا یک نمونه بیاورید من حاضرم تمام مدارک تحصیلی ام را آتش بزنم. و بعید می دانم که سران حکومت وحدت ملی هم بتواند با چنین رویکردی به نتیجه مطلوب برسد. 

چرا جامعه مدنی افغانستان از حکومت وحدت ملی دل سرد شده است؟
قبل پاسخ به این سوال می خواهم این را واضح سازم که جناب ریس جمهور شما باید به این موارد که ذکر شد اعتراف کنید و واقعیت همان گونه که وجود دارد را به شهروندان بازگو نماید.  شما اگر سیاست برون از واقعیت و متکی به نیرنگ را بر شهروندان افغانستان اعمال نماید بدانید که دیر یا زود از صحنه سیاست به دور انداخته می شود و آن گاه مانند شماری از رهبران و سیاست گران کشور که به انزوای سیاسی رفته فرو می روید و آنگاه شما یک سیاست مدار مقطعی هستید که به درد کشور و مردم تان نمی خورید و متهم به دادگاه وجدان و عدالت اجتماعی خواهی شد. همان گونه که امروز شاهد هستیم در رسانه های اجتماعی همه روزه از کودک تا پیر جامعه به شما دشنام می دهد. و این  خود نشان گر دل سردی از بازی های سیاسی شما هست و دلایل این دل سردی را من می توان در این سه کتگوری تقسیم بندی نماییم..

پنهان کاری دولت 
مدیران بخش اداری که شما خود در راس آن قرار دارید اموری را که از نظر سیاسی می تواند بر جایگاه  شما تاثیر بد به جا گذارد از شهروندان پنهان می کند که نمونه اش را میتوان در فروش ملکیت های دولتی به شرکت الکوزی دید. از طرف دیگر جزییات در مورد بودجه دولت در سطح حداقل است که خیلی از شهروندان نمی داند که پول در کجا و برای چه به مصرف رسیده است. روشنفکران که ستون فقرات یک دولت را تشکیل می دهد و اکثر در دوایر دولتی ایفای وظیفه می کند می ترسند به خاطر انتقاد از عملکرد دولت شغلشان را از دست دهند. که نمونه اش را میتوان در بیمارستانی کوید19 در هرات دید که بخاطر نقد از نبود وسایل بهداشتی در بیمارستان از وظیفه بر کنار شد.

مخالفت احزاب سیاسی
از آنجا که احزاب، گروهای سیاسی، گروهای فشار، متنفذان قومی دارای یک هدف مشترک اند و آن تحت تاثیر قرار دادن و کنترول عملکرد های دولت هست. اما در افغانستان احزاب بیشتر از نفع جامعه به سود خود فکر می کند. و بازی های سیاسی بیش از آنکه به نفع جامعه باشد به سود گروه های سیاسی و احزاب سیاسی هستند که این خود منجر به یک موضوع می شود و آن خلع سلاح جامعه مدنی! طی چند سال گذشته رهبران احزاب مخالف بارها کوشیده اند که جبهه متحدی را تشکیل دهند، ولی موفق نشده اند. که این امر تا حدی ناشی از جو بی اعتمادی قومی میان احزاب است، چرا که هر یک احزاب مخالف پایگاه قبیله ای مشخصی دارند.

جو حاکم فضای سیاسی در افغانستان
در جهان امروزی کشورهای انگشت شماری را میتوان دید که مانند جامعه مدنی افغانستان گرایش به سیاست داشته باشد. از طفل پنچ ساله تا پدر پیر هفتاد ساله از سیاست حرف می زند و تحلیل می کند و این برای کشورهای که مانند افغانستان اقتصادی مصرفی دارد زهر است. دلیل گرایش جامعه مدنی پیش از هر وقتی به سیاست مرتبط به نوع تصمیمات، پالیسی ها، استراتیژی ها، عزل، منسوخ عقیم بودن و نبودن یک سیستم کارا در افغانستان بوده و به محض دستور اجرای سیاستی از سوی دولت جامعه مدنی تحلیل ها و پیش بینی های را بخاطر آن انجام می دهد.

نویسنده: گروه تحقیقات ۱۶ زند