آرشیف

2014-12-26

شاه محمد شهاب

دهـــــــــــــــل غم

 

 
786
اگرشعررا بشگافيم ازذرات ان اضطراب روح،هيجان خاطر،اشك چشم وخون دل بدست ميايد زيرا شعرسخن دل است،بايد دل آن رابگويد ودل آنرابفهمد.

 

زيربناي زندگي يي ما چراغ ها بود؟
واقعات زنگي يي ما چرا رويا بود؟
 
دربهار زندگي ازدست وپاافتاده ايم
كجروي هاي حكام دايم چرابامابود
 
دهل غم دايم چرادربزم ماداردنوا
سازوسوزماچراآغشته غم هابود؟
 
مامگرمهماندارنسل غم هاگشته ايم­­­؟
كه كنون دربزم ما آزرده بس دل هابود
 
خيزبيا غوري بكش خودازغريق بحرظلم
اتكا كن  باكو برهمه  بينا  بود