آرشیف

2024-5-9

غلام رسول مبین

دلم به حالِ مردمِ غور میسوزد !

 

بیایید قصه را ازینجا شروع کنم:

در جریان ماه ثور 1393 هجری شمسی. در شهرستان ارگوی ولایت بدخشان به اثر باران های پیهم رانش کوه صورت گرفت که متاسفانه جان تعداد زیاد از هموطنان ما را گرفت و چندین روستا به زیر تله های خاکِ آن کوه بزرگ شدند که میشود جان باختگان آن حادثه یی طبیعی هولناک و مدهش را “گورِ دستجمعی طبیعت” نامید. همه ی مردم کشور اعم از ملت و دولت غمشریکی کردند و در سطح ولایت ها نیز کمیته های امدادرسانی جهت رسیدگی به خانواده های متضرر واقعه ایجا شدند. مردم غور نیز شهامت نمودند و در آن موقع به حدِ توان همکاری نمودند و حسِ بشردوستی و نوع پروری خویش را نشان دادند. من که در آن زمان به یکی از اداره ها کار میکردم، فیصله ی اداره محلی این بود که هر کارمند باید 2000 / دو هزار افغانی بدهد، نیز پرداخت کردیم.

در جریان ماه میزان سال 1402 هجری شمسی متاسفانه که شاهد زمین لرزه های خیلی بزرگ و خطرناک به چندین ولسوالی ولایت هرات بودیم. این حادثه یی طبیعی، واقعا که سوگِ ملی ایجاد کرد. دهه ها روستا از بین رفتند، آبادی ها ناآباد شد، خانه ها منهدم شد و انسان های بیشماری به زیر خاک ماندند. در زنده جان، واقعا زنده جانی باقی نمانده بود. هر افغانستانی چه در داخل کشور و چه به بیرون از کشور، درین واقعه یی طبیعی هولناک و مصیبت های وارده – خود، خویش و خویشتن را شریک غم ها و مصیبت های مردمش میدانست. همه به خدا پناه بردیم، دعا کردیم، پس لرزه ها ادامه داشت، انسان های زیادی از ترسِ و خشم طبیعت به جاده ها چادر نشین شده بودند که به فضل الله بی نیاز زمین از لرزش به رامش اش بازگشت. گویا که نگینِ خراسان چنانِ مهره یی نرم و نحیف به گِردِ انگشترش همیگشت. ضمن غم شریکی و همدردی و همدلی، هر انسانی، هر نهادی و هر مسوولِ به حد توان خویش به متضررین و آسیب دیدگان این واقعه امداد و مساعدت نمودند. غوری ها نیز بیکار ننشستند و به زیر گلیمِ فقارت خود را پنهان نکردند، کمیته ها ساختند و از داشته های خویش برایشان کمک فرستادند که در حق وظیفه ی مان بود. درست یادم است که ریاست هلا احمرِ غور نیز محموله یی بزرگ از امکانات را فرستادند.

روز جمعه، چهاردم ثور 1403 هجری شمسی متاسفانه به اثر باران های پی در پی و عدم توجه مردم به محیط زیست و طبیعت، سیلابه های ویرانگری به شهرستان های مَرغاب و چهارسده ولایت غور سرازیر شد که درین میان بیشتر از همه چندین روستا به شهرستان مَرغاب (همان مروالرود تاریخی) زیر آب های گِل آلو و سنگلاخ های کوه ها شدند. گرچند، حادثه یی طبیعی در هر سرزمین و مملکتِ رخ میدهد و این مقتضای طبیعت است. اما، در غور متفاوت بوده و است، چرا که پاسخگویی به حدِ که نیاز است و توقع میرورد به هیچ زمان و هنگامِ به موقع اش صورت نگرفته و نخواهد گرفت. جنبه یی که به آن شکرگزاری کرد اینست که حادثه یی به این عمق و خطرآفرین، تلفات انسانی به حداقل است. فقط یک مردِ کهنسال به چهارسده و یک طفلِ معصوم به مرغاب/مروالرود به شهادتِ طبیعت رسیدند. بیشتر از صدها خانه ی مسکونی زیر خره های سنگ و گِل و لای فروماندند. تااکنون آمار و ارقام گیری دقیق صورت نگرفته است ولی تعداد خانه های که به صورت کُلی و نسبی یا از بین رفتند ویاهم منهدم و نابود شدند بیشتر از 300 خانه گزارش شده است. ولی مردمِ فقیر و باشندگان محل از چندین ناحیه خسارات هنگفت را متحمل شدند:

  1. تخریب و ویرانی خانه ها به شکلِ کلی و نسبی.
  2. تخریب و از بین رفتنِ زمین های زراعتی.
  3. تخریب و از بین رفتن باغ های مثمر و غیرمثمر.
  4. تخریب راه های مواصلاتی روستاها.
  5. تخریب و منهدم شدنِ پل ها و پلچک ها.
  6. ازبین رفتنِ دارایی های ابتدایی زندگی مردم.
  7. کسانیکه دکاندار بودند، بیشتر از 15 دکاندار شدیدا متضرر مالی شدند.

درین میان، نهادهای مسوولِ دولتی و غیردولتی تا جایی که امکانات داشتند دست به کار شدند و به این مصیبتِ وارده داخل غم شریکی شدند و تلاش های همه جهت جلب توجه نهادهای تمویل کننده درین موضوع جریان دارد و همه دادخواهی میکنند/میکنیم. مردم چغچران نیز خیمه یی مهربانی جهت جمع آوری کمک به آسیب دیدگان و خانواده های متضرر مرغاب به داخلِ این شهر برپا کردند که خداوند برایشان اجرِ اخروی و سعادتِ دارین نصیب فرماید.

جای تاسف اینست که درین میان از هیچ ولایتی کمکِ قابل ملاحظه ویا پیامِ که واقعا حسِ ملیت پرستی و همه شمول بودنِ ملت مردم افغانستان را نشان دهد، مشاهده نشد. هیچکدام از وزرای کشور ویا زعمای بلندمرتبه ی کشور درین واقعه حاضر در غور نشدند. تااکنون کدام بودجه مشخص و معین درین مورد منظور و مشخص نشده است.

بااحترام

غلام رسول مبین

چغچران، غور

شامگاهِ 20 ثور 1403 هـ.ش.

کراچی در بامِ طبیعت و کودک در دامِ طبیعت !!!

 

دلم به حالِ مردمِ غور میسوزد !