آرشیف

2014-11-17

مولانا کبیر فرخاری

دست دعا

 

به منظور یاد آوری از شاعر گرانمایه مرحوم محمد انور (بسمل) که افتخار شعر و ادب عصر مایند و به استقبال از یک قصید موصوف:

چون شمع اگر به محفل آن سیم تن براید
پروانه وارجانها در پرزدن براید

به استقبال گذاشته میشود. از شعرای عالیقدرو گرامی آروز برده میشود که به استقبال آن سروده های خویش را روی صفحهات جام غور یا هر جای دیگری که طرف دلچسپی شان است گسیل دارند.

 

 

سخت است برغریبی گر از وطن براید
ماهی براید از آب جان از بدن براید

از آتش که ریزد دشمن به گلشن و باغ
آه و فغان به گردون از مردو زن براید

طالب کمند پای است درشام تاردیجور
خورشید اگر بتابد پای از رسن براید

افسرده و نزارم زین آدمان خون ریز
شوید بران لباسش چرک از یخن براید

آب طهارت شیخ از خون چو آب جاریست
خواهم به خطه روزی ویس قرن براید

گاهی شود که سهراب با گرز آتشینی
زین توده ی ستم کش دشمن شکن براید

بشکن طلسم وحشت روشن شودجهانم
از خانه ی شریعت تا اهرمن براید

محراب قبله ی خود بینم جبین خورشید
بربام کعبه پوشند, پوش کهن براید

دهقان نکارد هرگز برخاک شوره تخمی
بیند که خارو خاشاک جای سمن براید

حرفی که دلنشین است در گوش جان نشیند
افتد اثر به صخره گر از دهن براید

دانای فحل روزی آید به صدر محفل
آشفته تر زلفم از انجمن براید

صد سال بعد مرگم بکشای تربتم را
(( از آتش درونم دود از کفن براید))

مینوش می بباغی بردست گل ایاغ است
فریاد نغمه ی شوق از کوهکن براید

دست دعاست بالا افتد زسر کلاهم
مرغ اجابت آید جغد و لجن براید

(فرخاری ) مام میهن چون مادر گرامیست
باشد عصای طفلش تا از لبن براید

مولانا عبدالکبیر (فرخاری)

ونکوور کانادا