آرشیف

2014-11-17

عزیزه عنایت

دسته گلی از چمنستان ادب
ادبیا ت از نخستن ژانرهای همه پسندی است که ریشه ء پیدایش آن تقر یــباً همزمـــان بــــــــا شکل گیری طرز افاده ها ودر ک و درایت ها در آد مهاست که با انس گرفــــتن به همــد یگــر و پیدائی علا قه برای بهمزیستن بشکل و آوا وهیجا های قابل فهم رد و بدل میگردید که آغازین  مرحله ء ان آموزش های شفا هی بوده است همیشه منبع الهام بغنا مندی تلامیزانسانـها,طبـیعت در ما حول شان معاونت رسا نیده و سر گذ شت خوب و بدی روز گار بحیث تجر به آنهــارا وا داشته است آنچه را که مفید یا فته اند به نسل های فراروینده شان بیا مو زند و آنچه غیرمفــید و مضر تلقی گردیده است بحیث هوشدار یاد و منهیات بی تجربه ها و نا پختـــه هـارا از آن منــعکرده انــــــــــد.
هرچه انسان با تسلط بر بعضی از حادثات طبیعت کا مل تر شده اند آمـــــوزه هــــا بـه اولاد  و نسل های شان نیز متکاملتر گردیده است که سیر به پیـــــدایش کا ئیـــنات ودر مجمـوع سیـــرو پیدایش  تکامل انسا ن در روی زمین نشان میدهد که نخبگان از جمعیت انسانها در هر گو شــه و کنار جهان بر خا سته با کلام موزو ن و گیرا زور مندان را بد ستگیری و حمایت ازضعــــفا
تشویق کرده وضعیفانرادر همکاری با قوی ترها و زور مندان دعــــوت کرده انـد تا نهــــــــال خصو مــت بیـن انسانها  ریشه نگیرد و با کشیدن شا خ و برگ خـــشن بدرخـــت گجن بیـــــــختبد یل نگــــــردد .
در این نو شته تلاش کرده ام با انصراف از باز گو ئی فراز و فرود نحوه تکـــامل ژانـر هآا ی ادبی از گلها ی رنگا رنگ چمنستان دلپذیر شعر که با کلمات و جملات پر جذ بـه ءنخبگـــــا ن ادبیات هما نند عمارات که با کار برد خشت های مطلا آفریـده شــده و با زبرجــــد و المــــا س و مروارید آذین یا فته است انچه عطر خو ش آیند وخاصیت بهبود ی آفرین در پــروسه حیـا ت انسانها میتواند تلقی گردد خوشه خوشه از گلستان همیشه بهار شا عران چیده و بصورت دسته گلی به علاقه مندان ارمغان نمایم .
اینگونه ار مغان را میتوان آویز هء گوش نام نهاد که بصورت ساده وبی پــیرایه اندرز انــتباهی نیز میتوان گفت . افکار و ایده انسانها که طبق مقوله ها ی علـــمی و فلسفی باز تاب و اقعــــیات عیــــنی محیـــط زندگی و جامعه و جهان درمغز وی است . شاعران با داشتن احساس ظریف و رقــــیق آنـچـــه از و اقعیت  های  عینی در مغز شان  انعکاس  گردیده است  پـس از انـــا لـــیزدر لابراتـــــــور مغز خود با در نظر دا شــت مناسبات  گوناگون  اجتمـاعی  و عواقــــب مثــــبت  و منـــــــــفی گفتارش کلمات  موز ونی را بعنوان  شعر ترکیب  وعرضه کرده است. از مطالعه اشعار شا عران زبر دست مستفا د میگردد که آنها نیز در منعـــکس کردن واقــیعـت عینی جامعه و جهان با افراد و اشخاص قوی و زور مند و حاکمان خود بی مشکل نبوده انـــد و تمام حقیقت جامعه خود را ما نند آینهء تمام نما نمیتوانسته اند منعکس بسا زند از این ســــبـــــب دید گاه شاعران در بیان حقیقت وارایه اندرز و تقدیم تحا یفی بمثابه گوشواره طلائی (آویزه گوش متفاوت اما رهنمود دهنده است که بعضی از این اندرز ها بشرح آتی با تبصره ها ی  لازم ارایـه میگردد تا فهم آن بجوانان نو آموز کشور ما آسان و به ارتقا ی سطح آگاهی آنها ممد واقع شـــود
ودر فراز و نشیب زندگی شان بحیث چراغ روشن رهنما با شد .
گرگانی میگوید : (سخن آن گوچه با دشمن چه با دوست + که هرکس بشنود گوید که نیکوســـت) این سخن برای آنهای که بخاطر نز دیک کردن فا صله و رد خصومــت دونفر, دو گروپ و یـــا دوقوم  به وساطت می پردازند بسیار مفید است زیرا به امور خیر البشر و سا طــت مینـماید.واگر سخنی اززبان وی شنیده شود که بو ی همسوئی با یکی از طرفین خصــــومت به مشام برســــــد
بجای مفید مضر تمام میشود و مانند بنزینی تلقی میگردد که به آتش نیم سوز پا شیده شود . این و اقعیت را نبا ید فرمواش کرد که در جهان و جامعه سیا ست زده و غـــرق دربحـــــــران سیاسی که بر خورد ها عمو ماً با ریا کاری بخاطر فریب طرف مقابل ورسیدن بهدف ســیاسی خود شان صورت میگیرد این شعر از دا یره تا ثیر گذاری مثبت خارج میگردد زیـــرا کــه در
جامعه ء آلوده به بحران سیاسی گروه بندی ها و کتگورهای معینی بو جود می آیند که ازلحا ظ تفکرات و اندیشه و اهداف استرا تیژیک با هم در تقا بل قرار میگیرند و آنها همـان سخــنان از شاعران و نخبگان جامعه را آویزه ء گوش خود میسا زند که عملی شدن آن بنفع سیاســی خـودشان بوده و گروهی آنها را برای رسیدن به اهداف شان کمک نما ید . خسرو میگوید 🙁 سفیه را به سفا هـــــت جواب باز مده + زبی وفا بوفا اتنقام خویش بگـــــیر ) این شا عر نیز انسا نها را به برده باری و صبر دعوت میکند واندرز مید هد که اگــر سفیــهـی ( آدم پست فطرتی ) در مقابل شخص با عزت و بلند مرتبه یی به منظور تحقیر نمودن الــفا ظ
رکیک و نا شا یستهء استعمال نماید آنشخص با عزت و بلند مرتبه با ید خاموشی اختیــار کنــد چرا که  گفته اند ( جواب جاهلان  با شد خموشی ) و اگر جواب باالمثل به سفیهی بدهد بمـعنی تیشه در ریشه ء شخصیت  و آبروی خویش زدن اســـــــت.
و خسرو شا عر اندر ز دهنده تا کید میکند  آنکه در  مقابل شما رفتار نا درست و نــا خـــــوش آیند از خود تبارز دهد شما  به او احسان نماید و دو ستی نشان بدهـــید یعـنی در مــــــقا بـــــل گستاخی اش بحیث انسان متعهد و رسا لتمند در مقابل آن رفتار نما ئید تااین حرکات شمـــا د ر اصلاح  شدن آن مو ثر واقع گردد. شا عر با ابراز احسا سات ظریف خویش سازش کار یها و منع تخالف با انسانهــا را توصــیـه کرده است اما در تمام عرصه ء زندگی و در همه جا و همه وقت امکان چنــین ســازشی یــــا
وجود ندارد و یا غیر عملی اســـــت. حافظ شیرازی میگوید ( درخت دوستی بنشان که کامی دل به بار آرد+ نهال دشمنی بر کنــــن
که رنج بی شمار آرد ) این اندرز حافظ بسیار دلنشین  است که بزرگان  و حکام کشور های فارسی زبان ومـــردـــــم را به آشتی و ترک خصومت دعوت میکند این نوع شعر را در آغاز و یا جریان سخــــنرانــی در جای مناسبی بکار میبرند , اگر در یک جامعه ء که از تناقضـــا ت تخا لــفات نا شــــــی از مناسبات  شکل گرفته جامعه با تحلیل های علمی و سیاسی و روان شنا سانه نــــگریسته شــود نسبت عدم هماهنگی در نحوه ء خواست ها و طرق رسیدن به آزادی ها ی گروهی , قومـــی , سیاسی و مدنی امکان عملی نمی یا بد زیرا بزرگان کشور که خود این شعررابحیث نصیــحت روشن و مشخص خود ارایه میکنند با گروه های سیاسی و قومی که با آنها مخا لفـــت دارنـــد دشمنی میکنند ونمیگذارند که در خت دوستی در دل ها به ثمربرسد و همیشه نها ل دشمـنی را در دلهای طرفداران شان  نسبت به مخا لفان خود پرو رش مید هند و به این عمـل خویـــــــش خلاف گفتار خود عمل میکنند  که  گفتـاروکردارشان هما هنگی ندارد. سنا ئی عزنوی میگوید 🙁 مرد باید که سخن دان بود و نکته شناس++ آن چو میگویـــــد ازآنگفته پشیمان نشود)این شعر معنی ها ی زیادی دارد  که یکی آن هم: سنا ئی از اشخاص دو روی که گفتارش با کردارش همسان نیست و بزرگانی کـــه سـیا ســت بو قلمونی دا شته در امور کشور و اداره ء عامه به اصطلاح دمدمی و هر دم خیـــا ل با شـــد نارضا یتی نشان میدهد که منظورش شا ید پیروی ازهمان ضرب المثل عامــــــیانه است کـــه میگو یند ( صد بارگز   کن یک با ر ببر ) پیام نهفته در شعر سنا ئی خطــا ب بــه اشـــخا ص بخصوص بزرگان و رهـــبرا ن جامعـــه است  که میگوید : قبل از اظهار هر سخنی با ید در باره جوانب عملی و مفید یت آن فکرنمایــــــند. وقتی مفاد و مضار آن بصورت همه جانبه سنجیده شده لازم به اظهار گردیـــده آنگــاه آ نــــرا بگو یند و عملی کنند تا هما هنگی در گفتار و کردار آنها بو جود آمده اعتــماد مــردم راجلـــب نمایـــد. زیرا آنچه گفته شود و به اصطلاح عوام الناس در گفتار باغ سرخ و سبز به مردم نشـان داده
شود ودرعمل به هیچ تبدیل گردد چنین افرادی بنام دروغ گو ی و مردم فریب در جامـعه غیرقابل  اعتماد و بی اعتبار میگردد .
حضرت ابولامعانی بیدل می گوید 🙁 عبرت آفات دهراز خواب بیدارت نکرد بی خبردرسایه ء این کهنه دیواری هنوز) از دیده گاه بیدل با یستی عاقلان زمانه از هر حادثه ء که رخ میدهد و از هر آفات جا نکاهــی که نجات می یا بند انتبا ه بگیر ند و بیغم از حقانیت مرگ و روز قیا مت نبا شند و بعمر چــند روزه که مانند دیوار کهنه روزی نا بود شدنی است دلبسته گی پیدا نکنند این سا یه دیوار کهنه یعنی لحظات راحتی که در زندگی به انسان دست مید هد نا پا یه دار است .
بیدل در شعری دیگری میگوید:( یک قدم راه است بید ل از تو تا دامان خــــــــا ک برسرمژگان چواشک ایستادهء هوشیارباش )
از دیدگاه متصوفین که بیدل نیز یکی از آنهاست در بــــین زندگی و مــرگ در هــــــر دورهء زندگانی با در نظر داشت حوادث گو نا گون طبعی و مخا طرات نا شی از جنگ و خصو مت های واگیر  فا صله بین  آدمهاومرگ  زندگی بسیار اندک است در کشور های جنگ زده مـثل افغانستان و عراق به مشا هده میرسد که آنسا نها چه پیر و چه جوان  مصـروف  جــــــــریا ن زندگی روز مره بوده  بصورت عادی زندگی میکنند ولی این نوع زندگی تـوام با حــراس  و خطر بوده  که بارء حادثه رخ میدهد . بمب منفجر میگردد که تعدا د از ایــن افراد جا نــهـا ی خویش را از دست مید هند وهمچنان در حالت های  عادی و بدون جنگ هم  همیـــشه  مــرگ در پی بوده و در حادثات سیلاب – زلزله – وغیره مرگهای نا بهنگام  دامنگیر انســـا ن اســـت که این حالت هارا میرزا عبدالقادربیدل به قطرات  اشکی  تشبیه  کرده است که برسرمژکــا ن قرار دارد و هر لحظه امکان فــرو افتاد ن و نابود شدن آن  و جـو د دارد. پــــیـام شعــــــــــــر بیدل آنست که انسان در زندگی غریق دریای غفلت و بــــــی خبری  نگردد. خاقانی شیروانی میگوید 🙁 باخویشتن بسازوزکس مردمی مجوی آن کو فرشته بود کنون اهریمن وش است ) تجارب تاریخی نشان میدهد بسیاری از افراد یکه در حالات عادی زندگــی شان. خــــــــود را عدالت پسند و انمود میکردند وقتی در نتیجه تغیراتی شرایط زنــدگی ایـــن متـــقی صفتـــــا ن بمقامی رسیدند اعما لی از آنها بروز کرد که آنان رااهریمن صفت جلوه داد , اندرز خا قانـــی تاکید بر شناخت آدمها در شرایط گو ناگون دارد . یک شخص ممکن است در شرایـط خــا ص شخصی بسیار خوب و دارای اخلاق عامه پسند با شد ا ما وقتی شرایط به نفع او تغیر میکند به یک انسان  نا مطلوب َ قصی القلب , رشوت خور و امثال آن تبدیل میگردد که نمـــونـه هـــا ی فروانی از این دست افراد  در جهان وجود دارد . پیام شعر خا قانی دعوت به اتکا بــه نفــس و خود داری از دنباله روئی خوشباو رانه به آدمهای ضعیف النفس است .
غنی کشمیری میگوید : (برتواضع های دشمن تکیه کردن ابلهیست  پای بوس سیل اخر افگند دیواررا) دشمنان در هر زمان و مکان برای ضربه زدن در لحظات مناسب ممکن است باچرب زبـا نی های زیاد و تبارز الطا ف بی شا یبه پیش آمد نمایند که چنین حرکتی ازشخصــیکه که کیـــــنـه  و دشمنی  با شخصی داشته با شد باز گو کننده ء حرکتی انتقام جویانه ء او است که میـخواهــد در فرصت مناسب  آنرا عملی نما ید تاکید غنی کشمیری در این است که نبا ید به چاپلوسی هـا وبر خورد های  متواضع دشمن فریب خورد و این شعر غنی کشمیری که از لحا ظ عـــروض ارسال المثال گفته میشود بوضا حت میگوید که سیلاب خا صیت تخریب کننده ء ابا دانی رادارد. هر گاه بصورت دوام دار  از پای دیواری در جریان با شد آن دیواررا بسقوط مواجع میگرداند همین قسم وقتی دشمن  بدست  و پای بو سی انسانی که در قفا باوی خصو مت می ورزد ادامـه  بدهد بمعنی  انصراف از خصومت  در صدد دوست شدن باوی نیست بلکه تلاش برای جــب اعتماد آنشخص و غافل گیر کردن او برای  ضربه زدن و انتقام گرفتـــــن از وی اسـت بــــناْ  برتواضع کردن های شخص که دشمن است نبا ید  اعتماد کرد .
در اخیر با ید یاد آور شوم که معانی بعضـــــی اشعار با تغـــــیر مناســــــبات اجتمـــــا عی و شرایط زندگی در طول سده ها و اعصار تغیر میکند که نمونه های اندر ز شا عـران در آغـاز این مقال  با تبصره های لازم ارایه گردید. اما بعضی اشعار که در قا لــب عــــــروض ارایـه گردیده است   در  واقعیت  با ترکیب خوش و ظریف فلسفی انعکاس یا فته است که اینــگونــه  اشعار جاویدانی است  و در هیچ زمانی معنای ثا بت که دارند تغیر نمیکند . مثل ایــن شعــــــر سعدی شیرازی .
( بنی آدم اعضای یکد یگراند + که در آفرینش زیک گوهر اند )
چنین اشعار زیبا و با معنی  چون گهرها ی درخشـــــان وبا ارزش در گنجــــینه ء ادبیـــــا ت فارسی  میدرخشند و ادبیات  فارسی را به قله های بلند ماندگاری  میکشانند .بااحترام
                                                                                                           عزیزه عنایت
                                                                                                               ها لند