آرشیف
در پیوند به: «یک بیت یک کتاب»
عبدالبشیر فکرت
«یک بیت یک کتاب» هفتمین اثر دکتر عبدالغفور آرزو در پیوند به ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل است که بهتازهگی توسط انتشارات احراری در هرات به چاپ رسیده و به قلمرو نشر پا گذاشته است. کتاب تماماً روی یک بیت، یعنی بیت ماجراانگیز «بوزینه» میچرخد؛ بیتی که در لحظه خاصی از تاریخ افغانستان برای بسیاری از حرکتهای فکری و مجامع اکادمیک مناقشهبرانگیز شد و از این رو، نویسنده کتاب از آن بهعنوان «بیت جریانساز» تعبیر کرده است:
هیچ شکلی بیهیولی قابلِ صورت نشد
آدمی هم پیش از آن کآدم شود، بوزینه بود
نویسنده در «سرسخن» راجع به وجه نامگذاری کتاب آورده است: «شبی ابوالمعانی بیدل میرزا عبدالقادر بیدل را خواب دیدم، روانشاد با اشارت به متنِ «بیدل و داروین» گفت انشاءالله «یک بیت یک کتاب» جریانساز خواهد شد. بیدار شدم[۱].» به سخن دکتر آرزو، این نامگذاری از جانب ابوالمعانی بیدل است که در عالم رویا به وی دیکته شده است.
«یک بیت یک کتاب» در هشت فصل صورتبندی شده است. فصل اول «در قلمرو دیگران» نام گرفته است و نویسنده در آن میکوشد از یک سو رویکردهای ماسبق در فهم بیدل را به ارزشسنجی بگذارد و از سویی نیز، پیشینه بحث را تا آرای بیدلشناسان گذشته ردیابی کند. از دید وی: «آنانی که اندیشه و فراست بیدل را در غزلها میجویند، راهی را برمیگزینند که سخت ناهموار است. مثنویهای بیدل چون: عرفان، طلسم حیرت، محیط اعظم، طور معرفت، قریب به اتفاق چهارهزار رباعی و بهویژه چهار عنصر (رقعات و نکات) با زیبایی و رسایی چگونهگی جهانبینی، نگرش و فراست عرفانی بیدل را مینمایاند، بهخصوص مثنوی عرفان و چهار عنصر که با چنین عزم و ارادهای سروده و تألیف شدهاند.[۲]» غزلهای بیدل زبان ناخودآگاه ابوالمعانی است که با تصاویر سرشار به سمت چندمعنایی و هیچمعنایی میلان دارد.[۳] بنابراین، اتکای صرف بر غزلهای بیدل و بیاعتنایی در برابر آثار دیگر این شاعر معناآفرین که زبان خودآگاه اویند، فهم اندیشه او را دشوار میسازد. شاید از اینجا است که نویسنده به وفور از آثار دیگر ابوالمعانی استمداد میجوید تا بتواند پرتوی بر معنای «بیت بوزینه» بیفگند.
دکتر آرزو در پیوند به «بیت بوزینه» به دو تبیین فلسفی و کلامی تصریح کرده و در این راستا، از شرح و تاویلهای علامه صلاحالدین سلجوقی تا عنایتالله ابلاغ و قندیآغا، بهره وافر گرفته است. کما اینکه، سلجوقی نماینده اتمّ نگرش فلسفی به بیدل است و قندیآغا و عنایتالله ابلاغ مشعلداران رویکرد کلامی به ابوالمعانیاند. این تصنیف نویسنده به رغم آنکه بهصورت قسمی درست است، اما در کل مسامحهآمیز است؛ زیرا در آن، تبیینهای عرفانی از بیت بوزینه ـ به رغم رایج بودن آن ـ کاملاً نادیده گرفته شده است. در اینکه علامه سلجوقی و عنایتالله ابلاغ بالنوبه نمایندهگان رویکرد فلسفی و کلامی به بیدلاند، تردیدی نیست. در این میان، قندیآغا ذیل هیچیک از دو رویکرد پیشگفته قرار نمیگیرد و او را بایستی مصداق مجسم نگرش عرفانی به بیدل تعریف کرد. تبیین وی از «بیت بوزینه» نیز بهنحوی که دکتر آرزو نشان داده است، سرشت عرفانی دارد تا کلامی. روی این بیان، اصولاً سه رویکرد به بیدل و بهویژه «بیت بوزینه» او وجود دارد که میبایست به تبع آن، از سه تبیین فلسفی، کلامی و عرفانی سخن گفته میشد. اضافه بر این، دکتر آرزو در فصل دوم کتاب خویش (دگردیسی در نگاه و نگرش)، از سه دیدگاه ۱) حکیمانه (علامه سلجوقی)، ۲) متکلمانه (قندیآغا و عنایتالله ابلاغ) و ۳) دیدگاه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی که فقط به تأملات فلسفی بیدل اشارت دارد، یادآور شده است.[۴] در این تصنیف که از تصنیف اولی متفاوتتر است، باز هم نگرش عرفانی مغفول مانده و افزون بر آن، تصنیف فوق از نظر منطقی تداخل دارد. کما اینکه، نگرش شفیعی کدکنی را میتوان – به دلیل سویههای فلسفی آن ـ ذیل دیدگاه حکیمانه قرار داد تا آنکه بهعنوان قِسم مستقل در نظر آورد. دکتر آرزو در فصل دوم، بهنحو مفصلی به مفاهیم مناقشهبرانگیز فلسفی و کلامی نظیر: حادث و قدیم، انواع حدوث، علیت، جزء لایجزی، هیولا و صورت، حرکت، جوهر، عرض و غیره میپردازد که در روشن شدن چشمانداز خواننده به موضوع بسیار ارزنده است.
فصل سوم «در قلمرو بیدل» نام دارد. نویسنده در این فصل، وارد صُلب مسأله میشود. کما اینکه خود بیان کرده است: «در فصل سوم بر آنم تا محورهای ساختاری این بیت جریانساز را در فراست بیدل بیابم؛ محورهایی چون: هیولا و صورت، آدم و بوزینه؛ و بالاخره چگونهگی فهم بیدل و فرضیه داروین از اهمّ مباحث ما در این قلمرو خواهد بود.[۵]» او در این فصل، نظریه داروین را به اختصار توضیح میدهد و بر پارهای از بدفهمیها در این زمینه نیز – که نویسنده آن را معلول عدم دسترسی به منابع اصلی تعریف میکند ـ انگشت مینهد. فیالمثل، دکتر آرزو مدعی است که داروین انسان را شکل تکاملیافته میمون نمیداند و لذا انتساب این نظریه به او، نادرست است. گذشته از این، داروین ۸۹ سال پس از وفات ابوالمعانی بیدل زاده شده است و از این رو، فرض تأثّر بیدل از وی ـ با توجه به تأخر زمانی داروین ـ موجه نیست. نویسنده در همین فصل روش و کارشیوه خویش در فهم بیدل را چنین توضیح میدهد:
«من با توجه به روش تحلیلی سایر بیدلشناسان، میکوشم در گام نخست به چگونهگی جهانشناختی و انسانشناختی بیدل بپردازم و سپس به تبیین مقولات هیولا و صورت؛ البته بدان گونهای که استنباط بیدل از این دو مقوله است. سومین گام، جایگاه بوزینه در جغرافیای اندیشه و صور خیال بیدل است. آخرین گام، چگونهگی رابطه بیدل با داروین است، که در حقیقت نتیجهگیری از این بحث درازدامن است.[۶]»
داکتر آرزو بهخوبی نشان میدهد که تبیین داروینیستی «بیت بوزینه» با سایر ابیات بیدل که در آنها از آفرینش دفعی سخن رفته است، ناسازگار است. از باب مثال:
عشق از مشت خاک آدم ریخت
آنقدر خون که رنگ عالم ریخت
در این باب، شواهد پرشماری است که میتوان از خود کتاب سراغ گرفت. آرزو برای توضیح، از دو نظریه ۱) آفرینش دفعی در قرآن و ۲) آفرینش تدریجی (تکاملی) در اندیشه فیلسوفان و متفکران مسلمان سخن به میان میآورد تا نشان دهد که نگرش تکاملی به آفرینش قدمتی طولانی دارد و لذا با داروین آغاز نمیشود، هر چند با داروین وارد قلمرو علم تجربی شده است.
فصل چهارم کتاب به واکاوی دو مفهوم «هیولا و صورت» اختصاص یافته و در آن از نظریات فیلسوفان یونان تا متفکران مسلمان و منطقیون و متکلمان و عارفان به تفصیل یاددهانی شده است. فصل پنجم، به موضوع «هیولا و صورت در قلمرو بیدل» انحصار یافته است. فصل ششم کتاب، «حضور بوزینه در قلمرو بیدل» است. دکتر آرزو در این فصل، معانی بوزینه را در سایر اشعار بیدل گوشزد میکند و میکوشد از این دریچه به معنای مراد شاعر نزدیکتر شود. فصل هفتم حاوی «پرسش و پاسخ» است و فصل هشتم و پایانی نیز مشتمل است بر سه پیوست یا یادداشت تکمیلی.
القصه، دکتر آرزو بدین باور است که «بیت بوزینه» خلاف ادعای برخی متکلمان و بهویژه دکتر ابلاغ، از ابوالمعانی بیدل است و در فهم معنایی آن بایستی به جهانبینی و انسانشناسی ابوالمعانی نظر افگند. او بیدل را متفکری در چارچوب عرفان نظری محییالدین ابن عربی میداند و از این رو، باورمند است که هر تلاشی غیر از این، ره به منزلگه مقصود نخواهد برد.
کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست
اینقدر هست که بانگ جرسی میآید[۷]
به باور او، بیدل در طرح مفهوم بوزینه، در نقش قدمهای شیخ اکبر محییالدین ابن عربی گام زده است. کما اینکه از نظر ابن عربی: «حلقه وصل میان حیوان و انسان، بوزینه است.»[۸] از دید نویسنده کتاب، بیت فوق را بایستی در متن هستیشناسی بیدل نهاد و با توجه به سیر استکمالی جماد، نبات، حیوان و انسان تبیین کرد.[۹] آنگاه هم به تبیینی معقول از بیت بوزینه دست خواهیم یافت و هم ایده انکار این بیت (ایدهای که انتساب بیت فوق را به ابوالمعانی انکار میکند) از میانه برخواهد خاست.
کتاب «یک بیت یک کتاب» اولین اثری است که بهشکل مستقل و تفصیلی به «بیت بوزینه» بیدل از چشماندازهای مختلف کلامی، فلسفی، عرفانی و منطقی نگریسته است. بسط و طرح مفاهیم تمهیدی در کتاب، چندان است که خواننده را وارد شاخههای معرفتی گوناگون میسازد و آگاهی و اطلاعات وافری را فراروی اندیشه او میگذارد. این مزیت در نفس خود موجب شده است که بعضاً ذهن خواننده از اصل مساله (بیت) فاصله بگیرد و بحثهای تمهیدی بیش از حد لزوم فربه شود. سویههای انتقادی اثر، حسن دیگر آن است که نمیتوان مغفول گذاشت. دکتر آرزو ادعای عنایتالله ابلاغ را دایر بر اینکه «از نظر داروین انسان از نسل میمون است» نادرست میداند و اضافه بر آن، فرضیهای را که «بیت بوزینه» را از آن بیدل نمیشناسد، مردود میشمارد. آرزو خوانش «آدمی هم پیش از آن کادم شود بوزی نه بود» را با اتکا بر قافیهشناسی و دلایل دیگر رد میکند. اینگونه است که رویکرد نقادانه دکتر آرزو از جهات مختلفی منجمله اشاعه تفکر انتقادی منضبط، ارزشمند است. با وجود این، از آنجایی که اثر فوق حاصل مجالس انسی است که در پیوند به «بیت بوزینه» بیدل برگزار میشده، بسامد پارهای از موضوعات بسیار است و شما میتوانید آن را بهعنوان «تکرار احسن» محاسبه کنید. افزون بر این، کاربست واژه «گفتمان» به معنای «گفتوگو» در «سرسخن» نیز میتواند تأملانگیز و مسامحهجویانه است.
در پایان، کتاب «یک بیت یک کتاب» دستاوردی است مهم و ارزنده در عرصه بیدلپژوهی و ادبیات. کسانی که با کار نوشتن آشنایی دارند، بهدرستی درک میکنند که تکوین یک اثر از ایده تا نوشتن، طراحی، چاپ و نشر آن، چه ریاضتی میطلبد و از چه خموپیچهای سختی میگذرد. معالوصف، چاپ اثر مذکور را به جناب دکتر آرزو مبارکباد میگویم و مطالعه آن را برای همه دستاندرکاران حوزه ادبیات و بهویژه بیدلشناسی توصیه میکنم. در پایان:
آخر به لوح آیینهی اعتبار ما
چیزی نوشتنی است به خط غبار ما
آتش به دامن است کف دست بیبران
راحت مجو ز سایهی برگ چنار ما
رنگ بهار خون شهید از حنا گذشت
این گُل که کرد تحفهی دست نگار ما
ای بیخودی بیا که زمانی ز خود رویم
جز ما دگر که نامه رساند به یار ما
گفتم به دل: زمانه چه دارد ز گیرودار
خندید و گفت: آنچه نیاید به کار ما
(بیدل)
[۱] یک بیت یک کتاب، ص۱۸
[۲] همان اثر: ص۲۱-۲۲
[۳] همان اثر: ۲۲
[۴] همان اثر: ص۶۳-۶۴
[۵] همان اثر: ص۹۵
[۶] همان اثر: ۱۰۷
[۷] دیوان حافظ
[۸] بنگرید به: ص۱۴۹
[۹] همان اثر: ص۱۵۴
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور