X

آرشیف

در وصف بهار

بهار خسته دیدم ،که در کهسارمیگرد  د
توگوی تحفه دارد ،به پشت یار مــــــیگردد
 
گهی درکوه اسپین غر،گهی دروادی لوگر
به این خاک شهید پرور،چومجنونوارمیگردد
 
گهی گیرید بدامانش،گهی خندد گلستانش
گهی لاله بیابانش،زغم خـــــــونبار میگردد
 
گهی باردبه کهساری،صدفشاردبه ابحاری
ثمرریزدبه اشجاری،که روزی کار میگردد
 
زاشکش چشمه ساران شد،که زیباهربیابانشد
چه خوش بیچاره دهقانشد،که درشدیارمیگردد
 
ستایم من بهارانرا،نوای عندلیبانـــــــرا
بخوشخوانی هزارانرا،که شب بیدار میگردد
 
لباس نوطبیعترا،پوشیده چه ظرافتــــــرا
بخواهیم گرزراعترا،چه خوب گلـــزارمیگردد
 
نوای نی زچوپانی،طنین انداز هرکاـنی
ترا زنده کندجانی،چووصل یار مـــیگردد
 
فغاندارد زبیکاران،گله داردزهوشیاران
به طعنه میگویدیارن،چراگل خارمـــیگردد
 
بیچاره نوروزی آمد،زبهردلسوزی آمد
بما پینه دوزی آمد،ولی هشدار مــــــــیگردد
 
چه شاداب میکند گلشن،چه زیباسازداین میهن
ولی ازدست اهریمن،همه خاکسارمیگردد
 
ازین افرادسنگین دل،که هستندگوشۀ غافل
نشدزیشان چیزی حاصل،بچشم خمارمیگردد
 
<مایل>درگوشۀ افتم،بفکرتوشۀ افتم
باین اندیشۀ افتم،بهارتکرارمیگردد
 
بهاری سال 1389
سروده ازامرالدین ( مایل)

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.