آرشیف

2014-12-29

afrotan

در نـا امیـــدی بســی امــــید است!
 
 

لزوم تغییر نگاه « سا ختار قدرت » در افغانستان

 
 قسمت دوم:

اکنون که حکایت همچنان باقی است و بخش نخست این مبحث را با این مفاهیم که نباید تعجب کرد که هرچه زما ن سپری میشـــود و داستان فاجعه ای  را که بر تاریخ و سرزمین ما نازل گشته است د نبال میکنیم و به پیش میرویم به تدریج برعمق انگیزه ها ی مشترک آن دو سلطه پی میبریم . وقتی به عوامل ایجاد فاجعه بنگریم درمی یابیم که سرزمـین شـرق بـویژه افغانستـان ازگذشته دوربدینسو آزما ئـیشگاه تفکر و اندیشه های مادی ای  شده است که درهردو دوره سلطه استعماری به صورت واضیح به مشا هده مــیرسد و آن هم همان نگاه  شرک آلود مادی به تاریخ و هستی به حساب مــی آید به احتتام رسانده بودیم لازم است دوباره آن مبحث را ازآنجای که آغازیده بودیم آغازکنیم.
 برهمه ما لازم است که برای " نجات افغانستان معاصر" ۱ راه حل های را با عقلانیت جمعی  و ایمان آگاهی بخش که از وجدان تاریخی ملت ما برخاسته باشد جستجو و به پیشگاه انسان رنجدیده کنونی ارائیه کنیم . از آنجا که جستجوی راه حلها و باز نمودن گِره ی از مشکلات و توجه به نیازمندی های جوامع بشری بویژه افغانستان عزیز یکی از کارمایه ها ووظائف اساسی تمامی شهروندان جامعه  ما و ملت سوسوگوار افغانستان  بشمارمـی آیــند . اما با هزاران  تأسف و به قول بلند رتبه ترین ارکان نهادی بنام دولت جمهوری اسلامی افغانستان و همچنان اپوزسیونی که دربخش نخست به آخرین گردهم آئی آنها که متشکل از نیروهای چپ وراست ، مذهبـی و لائیک قطعنامه مفصلی را با این مضمون که نهادی بنام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان» نباید به هر دلیل انتخابات« ریأ » ست جمهوری افغانستان به تعویق باُفتند! اشاراتی صورت گرفت ودرعین حال دسته های دیگری نیزکه گاه گاهی برای برقراریی توازن قدرت تمرین آدم کُشی با برنامه ریزی و تیوریزه ساختن عملیاتی بنام               Ã‚«استشهادی !» یا همان" تروریزم انتحاری " و نوجوانانی که با شستشوی مختصر مغزی برای بر تن کردن «جلیقه های مرگ  Ã‚» آماده میــشوند به مناسبت های مختلف بیانیه صادرمــیکنند .چنانچه آخیرأ نیز به منا سبت بزرگداشت از عید قربان به امضای ملا محمد عمر آخُند که خود را امیر المؤمنین نه تنها افغانستان بلکه جهان اسلام مــیخواند و اداره حاکم بر افغانستان را رژیم دست نشانده ای از سوی اشغالگران صلیبی ی می شمــارد  که دارای اندکترین صلاحیت ها درپیرامون تعیین سرنوشت مردم افغانستان نیست !!!
آقای ملا محمد عمر رهبر گروه طالبان دراین پیام  راجع به تعیین سرنوشت مردم افغانستان چنین خاطرنشان ساخته است.  
   Ã‚« تلاش یگانه ما اینست که سرنوشت آئنده سیاسی کشور بدون مداخله ء کشور های بزرگ جهان و همسایه بدست افغانها تعیین گردد . شکل خالص اسلامی وافغانی داشته باشد، به کمک خداوند متعال بعد از استقلال کشور چنان نظام اسلامی وملی خواهد داشتیم که بدور از هر نوع تبعیض وتعصب ،حاکمیت واحد ومرکزی را به میان بیاورد، کار به اهل آن سپرده شود، تمامیت ارضی کشور حفظ گردد، امنیت را تامین کند، شریعت را نافذ نماید، حفاظت حقوق مرد وزن کشور را تضمین کند، در مجموع زیر بناهای اقتصادی را بازسازی نماید، پایه های اجتماعی را تقویه کند، در روشنی اصول اسلامی ومنافع ملی برای همه مردم سهولت های تعلیم را فراهم نماید،  Ã‚»
وقتی این پیام بویژه بخش طرح نجات ازبحرانِ آن که بصورت فرمان گونه ای بنام وامضای         ملا محمد عمردرجامه استخباراتی با لقب  " امیر المؤمنـین" صدور یافته است  مورد مطالعه عمیق قرارگیرد علاوه بر خاطرات تلخ و درد ناکی که حین سلطه ء « امارت اسلامی افغانستان » برجغرافیای میهن ما مسلط شده بود تا هنوزهم روح و روان تمامی انسان ها ی آزادی خواه وعدالت طلب افغانستان را می آزارند. چنانچه می بینیم طرح اولیه این برنامه ، تشکیل دولت شبه مقتـــدر !! با « شکل خالص اسلامی و افغانی !! » تذکرداده شده است و سپس کمک خداوند بزرگ را طلب میکــنند و رویا های یک نظام  اسلامی و ملی را در اذهان شهروندان مسلمان افغانستان به بازی میگــیرد ! چه کسی نه میــداند که اگرهمه مدافعان این طرح متحد شوند و این  گفتمان شریعت گرای متحجر تاریخی را که بنام "حکومت خالص اسلامی !" از سوی کسی وگروهی  که بیش از نیم دهه تمامی شهروندان یک ملت را«بصورت عادلانه ! ۲» به گروگان گرفته بود حتی اگر باواژه های فریبنده و چند پــهــلویی  چوندموکراسی ، عدالت ، حقوق بشر وغیره  نیزتزئین کنند  نه میتوان از ماهیت استبدادی و خشونت آمیــزآن بکاهند .نباید فراموش کرد که همین طالبانیزم به عنوان یک «گفتمان شریعت مدارمتحجر» در حوزه دولت سازی توجیه کننده و تیوریزه سازاستبداد مذهبی است وچنانچه همه ما شاهد بیش ازنیم دهه حکمروائی بنام این گفتمان شبه  مذهبی درافغانستان بوده ایم وهمه ما دیدیم و شنیدیم که چگونه جوهرعقل وخردگرائی را بنام مذهب در پای سنت های قبیلوی و مناسبات جاهلی قربانی ساختند ؟ وبرای این گفتمان متحجرانه درهردوحوزه دین شناسی و استراتیژیی سیاست های نظامــی در سطح جهانی مشروعیتی استخباراتی  را جستجوو پایه گذاری کردند !. نص گرائی غیر انتقادی و کل گرائی غیر تاریخی و غیر پویائی ازجمله میراثی است که همین گفتمان متحجرانه مذهبی به ا رث برده است ، در حالیکه نخستین لازمهء یک نظام مستقل اقتصادی و سیاسی ارزش قائل شدن به عقلانیت و خردگرائی است که انسان در امتداد تاریخ بشر به مقتضای شرائط اجتماعی ، تاریخی ،فرهنگی ، محیطی و اقلیمی انواعی از شیوه ها و اسلوب های همچون روش دموکراسی و مردم سالاری را در حوزه دولت ها مورد استفاده قرار میــد هند . البته نباید فراموش کرد که تمامی عناصر ومؤلفه های منفرد و پراگنده گفتمان طالبانی در دوجه مذهبی آن در قرون گذشته و دوران ماقبل مدرن ، کمتر بحران زامی شد زیرا پارادائیم و احد سنتی حاکم بر آن دوره ها ، با سیر تکاملی جامعه نسبتأ از مطابقت برخوردار بود ، اما انسان با ؤرود به دوره مدرن یا متأثر شدن جوامع بشری از سیکولاریزاسیون Secularization که به تناسب تصاعد هندسی برجوامع انسانی بصورت متمادی و با سرعت فوق صوت نازل میگردد، میان گفتمان طالبانی و « غیر اجتهادی »  و تکامل هستی و انسان  در زمینه های سیاسی ، اقتصادی  بویژه فرهنگی حفره  های عمیقی ایجاد شده است ، شگفت انگیز ترین وجه ای ازاین گفتمان متحجرانه و « غیر اجتهادی » نسبت دین و جامعه است که در گفتمان طالبانی از مدل مجازات پروکروست رهزن معروف یونانی پیروی میکند ،      در آساطر یونانی آورده اند که مردی بنام « پروکروست Procruste» رهزن افسانوی  معروف یونانی  بود که همیشه  قافله ها و کاروانهای تجارتی را به غارت می برد و تنها به غارت اموال قافله ها اکتفا نه مـــیکرد بلکه یک تخت آهنی داشت ودستور میــداد تا صاحبان اموال غارت شده را بروی آن بخوابانند . هرکس که قد و اندازه اش از طول تخت آهنی  کوتاه تر بود بزور وفشارمطابق فرمان و دستور                 Ã‚« پروکروست Procruste Ã‚» آنقدر از سر وپا مــی کشیدند تا به اندازه تخت شود ، اگر قد بلند تری داشت ، فرمان میداد تا از ناحیه پا ، میزان اضافی آنرااره کنند ، تا کاملأ در قالب تخت آهنی جا گیرد.!
از نظر پیروان وهواداران  این گفتمان غیرعقلانی که بیشتردرعصر ما به عنوان گفتمان القاعده وطالبانی شهرت یافته است دین اسلام نیزهمان تخت آهنی منسوب به  «پروکروستProcruste Ã‚»         است که باید انسان و جامعه را در درون آن قرار داد و کم و زیاد آنرا با بُرش یا کشش ، قالب بندی کرد .
ودرست ریشه تناقض معرفت شناختی این گفتمان با انسان و جامعه معاصر نیز در همین جا به مشاهده میرسند . زیرا پویایی انسان و جامعه در تاریخ اندام های فکری ، نظری و نهادی وی را متحول ساختــه و رشد مــی دهد که اندام فربه شده را هیچــگاه با پوشاندن لباس کوتاه بر تن دراز نه  تنها  تحمیل نه میـــکند بلکه با شدت در صدد پاره کردن آن میـبرآیند . مثلأ درحالی که پویائی تاریخ بشربویژه اگیزه اصلی ظهور دین اسلام  و بعثت پیامبر در شبه جزیره عرب برده داری و فرهنگ وابسته با آنرا به کُلی  منسوخ نموده است ، قرئت بنیاد گرای طالبانیزم با اتکای مطلق ، مکانیکی و دگم فقهی ، احکام برده داری را به عنوان  احکام ثابت و لایتغیر ، همه مــکانــی و همه زمانــی تفسیر و توجیه میــکنند. لهذا تکلیف شرعی خود میــبیند که مناسبات برده داری را با تفسیر نادرست ومعیوب  از قرآن تیوریزه و تحکیم بخشند . چنانچه برخی از هواداران این قرئتی که به نام گفتمان طالبانی یاد میشود  بصورت  ناخواسته در تفسیر مغالطه آمیز آیه سوم سوره النسأ را بدون توجه به انگیزه اصلی ظهور دین اسلام که ریشه کن ساختن فرهنگ برده داری از همه اول آزادی و جایگاه حقیقی زن در جامعه جاهلی عرب قبل از اسلام است مغائربا روح اصلی این آیه که نهادینه سازیی حقوق مدنی یتیمان و بینوایان تاریخ در مبحث چند همسری مطرح شده است و آنرا در سوره ای بنام « النسأ » یا زنان به عنوان یکی از مفاهیم جاویدان توحیدی  که در هر عصر و در میان هر نسلی با جلوه های گوناگون  حقوق یتیمان را تثبیت و تضمین میکند بیان گردیده است . بصورت ناقص و غیر اکادمیک
 
ادامه دارد
 
__________________________________________________________
 ۱: افغانستان معاصر از آن جهت که اگر نسخه ها ی دیروز ویاهم در تاریخ ماضی هرچند برای حل   دشواری ها وبیماریهای  مزمن  اجتماعی آن زمان توسط مجرب ترین و نامدار ترین رجال و طبیبان اثر ی داشته باشد، وقتی امروز بویژه در قرن  بیست ویکم آنرا نباید برای بیماری های نسل کنونی نسل و جوامع بشری  بدون معاینه ء مجدد آن تجویز گردد  
 ۲ :  از آن جهت که می گویند انوشیراوان که لقب عادل را کسب کرده بود گفتند چطور  لقب عادل را   گرفته  است  ؟ گفت از ایــنکه سی هزار مزدکیان را یکسان سر بُریدند ، عدالت در ظلم هم نوعی عدالت است !