آرشیف

2015-1-8

عبدالظاهر توانا

دانـشجــــو کیـســـت؟

 

بنام آنکه موجوداتش بر موجودیتش گهواه اند و درود بر رسول که زبان هست یادش بر زمین زنده است.
من به عنوان یک دانشجو در نخست می خواهم بگویم که دانشجو کیست و دانشجو بودن کدام رسالت را به دوش می کشد، دانشجو کسی که دریا، دریا امیدهای یک ملت در شعریان هایش جاریست یعنی تنها صدای زنده نشستن صدای اوست یعنی تنها گلو دانشجو است که بیدارگر اصحاب خواب می باشد. دانشجو کسی که آسمان به ستون همتش تکیه نموده و زمین در قدمش افتخار می کند. و در آسمان که ابرا ها خورشید را بلعیده باشند تنها اوست که از ستاره خبر می رساند، و شب را نمی پذیرد. دانشجو در حقیقت بودجه است که هیچ بدیل ندارد. یعنی اورا نمی شود با هیچ چیزی مقایسه کرد. یعنی تاریخ بنام دانشجو گره خورده است، و آینده بگامش یعنی

این کهکشان کشاله از ردی پای توست
وقتیکه می روی جهان درقفای توست

با من صدا بزن همه اصحاب خواب را
تنها صدای زنده نشستن صدای توست

امروز مان مبین که جادوی آسمان
چیزی که اعتبار ندارد صدای توست

و دانشجو بویژه در کشور ما کسی است که کوله بار از تاریخ شکومند گذشته های دور تاریخ تلخ و حسرت بار و خون آلود گذشته های نزدیک تا به حال را به دوش داشته. و آینده موهوم و بی اساس و بی نشان را در زیر گام دارد در حالیکه آسمان برای پر زدنش کافی نبوده و زمین در قصد شکارش تفنگ آورده. او ناگزیر است که دستش را که به گفته انستوچکوارا که بوی گل می دهد در جیب بگذارد. و در این شرایط که چیزی اعتبار ندارد صدای اوست. بر چشمانی احساس مندش تحمل کند. نه، چشمانی رسالت بین تو را توان این تحمل بزرگ نیست.

تو به خون سرخ استبداد طوفان ساز ویران کن
به همت برج باروهای چون فولاد ویران کن

براهت هر چی گر رهگیر می آید به آتش زن
به چنگ پای مردی خانه شداد ویران کن

دانشجو برای این که برج و باروهای فولادین تزویر وتعصب به قله های غرور کاذب بنام غیرت افغانی را بشکند یعنی به جای این که با دست تفنگ فکر کند با سر و قلم فکر کند. باید در نخست ابراهیم وار در معیاد گاهی وطنش این غرور کاذب را سر بزند. و از تمام دریچه ها آفتاب را یکسان ببیند. او دیگر ازبک و تاجیک را نمی شناسد و با پشتون، هزاره هیچ پیوند ندارد او تنها انسان را می شناسد که منطق برای سخن گفتن دارد. انسانهای که از هر قوم و از هر گروه وهر باور چهار سال در زیر یک چتر شانه به شانه نشسته، دقیقا می فهمند که چگونه باهم نوع خود ارتباط تامین نمایند و چگونه به امتداد حقیقت گام بردارند و به قول شهید جنرال محمد داود داود آگاهی صد مراتبه بر تر از دانشگاهی بودن است این را الگو قرار داده و در اخیر از تمام دانشجویان وطنم که این پیام را می خوانند و یا می شنوند تمنا دارم که ارزش خود را بشناسند و صید شکار دیگران قرار نگرفته، در انتخاب که پیش رو دارند فقط هر کس که شایسته راهی است برایش راهی بدهند و از تعصب و قوم گرای لطفا پرهیز نمایند. زیرا این وطن که ما و شما را در غوش خود مانند یک والدین بزرگ ساخت به همکاری، هم دلی، وحدت و برادری نیاز دارد نه به تعصب، قوم گرایی، جنگ و برادر کشی و من باور مند هستم دانشجوی که قدر و ارزش خود را بشناسد نیاز و طن خود را درک می کند. زیرا منطق که دارد برایش بیان می کند که کدام فکتور نیاز وطن، مردم، زندگی آرام و صلح آمیز است.

نویسند: عبدالظاهر " توانا"