آرشیف
داغ نهـــان
عزیزه عنایت
مخمس بر غزل حضرت ابوالمعانی بیدل
دستی که دعــایم برساند به برم نیســـت
صد نالۀهـرنیمه شب ویک اثرم نیســت
خشیکیده سرشکم زغم وچشم ترم نیست
پر,بیکسم امـروز کسی را خبرم نیسـت
آتش به سرخاک، که آن هم به سرم نیست
شاد است دل از خــاطرۀ رفتــۀ دورا ن
زان پیر خــرد مند وازآن حلقۀعــرفـان
جز یادی خوش بیش نــدارم ز عزیزا ن
رحم است به نا میدی حالم که رفقیــــا ن
رفتنــد بجای که در آنجا گــذرم نیســت
بشکست دل از تیر کمان خانـۀ یـا ســـم
افتیــده به کنج غم و،و یـــرانۀ یــا ســـم
در هر نفســی بی سرو سامانۀ یـــا ســم
ای کاش فنا بشــــنود افســانــۀ یــا ســـم
میسوزم و چون شمع امیـد سحرم نیسـت
درعـالـم افتـاده گـــی ام یـــار و حبیبـی
از هرچه دگــر دیده و دل را تو قریبــی
گــه داغ, نهی بـــر د ل مـن گـــه طبیبـی
از کشمکش خلد جحیمـم نه فــــریبـــــی
دامان تو در دستم و د ست دگرم نیـست
در وادی هجــران تو تا چنـــد کشـم درد
دارم زغمـت آه بد ل رنــگ و رخ زرد
غافل که مرا عشق بد یــن مرحلـه آو رد
آگه نیم از داغ محبت چــه توان کــــرد؟
شمع که تو افرو ختـه ی در نظرم نیست
در پای دل اندر طلبت حلقــۀ دامیســت
جزعشق تو فکردیگر اندیشۀ خامیسـت
در همهمـۀ خلق نهـان, رمزو پیامیسـت
گویند دل گم شــده پامــال خــرامیســـت
فریاد در آن کوچه کسی راهبـرم نیسـت
عالم نـتوان بـرد گمـان حــال پـــریـشـم
تا است نهان داغ غمـت در دل ریشــم
بگذ شت (عزیزه)غــم ازاندازهء بیشــم
(بیدل) چه بلا عاشـق معدومی خو یشـم
شمعمم که گلی به زبریدن به سرم نیست
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور