آرشیف

2019-4-30

خطوط اساسی یک صلح پایدار در افغانستان

مرکز ملی تفاهم و هماهنگی برای صلح و دیموکراسی افغانستان (مرکز ملی هماهنگی افغانها)
۱۳حوت ۱۳۹۷
 
مرکز ملې هماهنګې افغانها پیشنهادات ذیل را به دولت افغانستان، شورای مشورتې ملې که عنقریب دایر میګردد، به تمام جوانب ذیدخل پروسه صلح افغانستان، سازمان ملل المتحد، و قوای ناتو و کشور های ذیدخل معظله افغانستان تقدیم مینمایند.  امیدواریم این پیشنهادات در حل معظله مغلق افغانستان و تامین یک صلح با ثبات در افغانستان کمک نماید. ما در تطبیق این مواد با تمام توانمندی های اجتماعې که در جامعه خویش داریم حاظر به همکاری میباشیم. 
الف –   عوامل جنګ:
۱–  آغاز و ادامهٔ جنگ مسلحانه موجود در کشور عمدتآ در نتیجهٔ قیام جنبش طالبان در اصل بر ضد دولت جمهوری اسلامی افغانستان و در ظاهر به ضد حامیان بین المللی آن بخصوص ایالات متحده امریکا میباشد؛
۲–  جنبش طالبان در ظاهر دلیل قیام خودرا جهاد برای ختم اشغال نظامی افغانستان توسط ایالات متحدهٔ امریکا قلمداد مینمایند؛
۳-  طالبان دولت موجودهٔ افغانستان را به عنوان یک دولت مشروع برسمیت نشناحته،آنرا دست نشاندهٔ امریکا دانسته حاظر نیستند مستقیمآ با آن به عنوان جانب مقابل مذاکره کنند؛
۴-  موقیعیت ستراتیزیک افغانستان همیشه ابرقدرت ها را برای کسب تسلط جهت پیشروی خود و محاصره مخالفین شان وادار به اشغال این کشور نموده و مینمایند؛
۵-  کشف منابع سرشار طبعې افغانستان بشمول اب، انرژی و معادن وسیع این کشور سبب جلب توجه ورقابت بین کشورهای مقتدر جهان و منطقه ګردیده است؛  
۶-  کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر که زمینه مداخلات سیستم های مافیایی جهانې را مساعد ساخته، برای ادامه و رشد این اهداف، ای ګروپ های مافیاوي همیشه در تلاش از بین بردن صلح و استقرار نظام در افغانستان میګردد؛
۷-  غربت، بی سوادی، بیکاری و علاقه مندی نا خبرانه و افراطې افغانها به اسلام که همیشه قربانې اسلام ګردیده است، وسیله مؤثری برای ادامه جنګ میباشد؛
۸-  ادامهٔ این جنگ نیابتی،افغانستان را برای فَعالیتهای سایر گروه های تروریستی مانند داعش و سایر افراد و گروههای تروریستی کشورهای آسیای مرکزی نیز مساعد نموده است؛
۹-  دلایل ادامهٔ موجودیت نظامی امریکا و متحدان ناتوی آن در افغانستان مقابله با تهدید تروریزم بین المللی القاَعده در منطقه و حمایت از دولت افغانستان برای جلوگیری از احتمال تبدیل شدن دوبارهٔ افغانستان به یک کشور امن برای القاعده و سائر گروههای تروریستی بیان شده است؛
۱۰-  مزید برآن، استفاده از موقعیت استراتیژیک افغانستان در حاشیهٔ جنوبی آسیای مرکزی برای مقابله با نفوذ روز افزون منطقوی و جهانی قدرت نظامی روسیه، چین و ایران، ادامهٔ موجودیت پایگاههای نظامی امریکا را در افغانستان توجیه میکند؛
۱۱-  پالسی های ناقص و ناکام جامعه بین المللې در افغانستان که به عوض حمایت از یک دولت مرکزی قوی، با دوباره به قدرت رسانیدن تمام نیروهای جنګجو، و غارتګر به اساس توافق نا درست بن بحیث یک افزار بسا خطرناک استفاده نموده، که سبب ضعف اداره مرکزی و بوجود امدن جزیره های بی شمار قدرت در ولایات مختلف ګردیده است.  این ناقضین حقوق بشر با استفاده ازین پدیده شوم، و همکاری بین المللې شان نه تنها تمام دارای های ملې را بغارت برده، و تمام کومک های بین المللې را با مشارکت با رفقای چپاولګر بین المللي شان چور و چپاول نموده، به حیثیت و ابروی نظام لطمه شدید وارد و برای حفظ این دارای های غیر قانونې شان هنوز هم به زورګویی و اعمال نفوذ استفاده مینمایند؛
۱۲ – همین چپاولګران حرفوی، علاوتآ برای جلب حمایت ممالک همسایه از هر نوعه تخریب برعلیه نظام صرفه نمی نمایند. که موجودیت این ستون پنجم در نظام باعث ادامه و پیرفت های مزید جنګ جویان طالب ګردیده است. 
۱۳-  جنبش طالبان در ادامهٔ این جنگ در افغانستان از حمایت همه جانبه سازمانهای استخباراتی،نظامی و اردوی پاکستان برخوردار است؛
۱۴-  تهدید نفوذ داعش به کشورهای آسیای مرکزی و ایران از راه افغانستان کشورهای روسیه و ایران را به حمایت از طالبان برای مقابله به این تهدید واداشته است؛
۱۵-  مزید بر آن استراتیژی متزلزل کردن موجودیت پایگاههای نظامی امریکا در افغاستان برای طویل المدت کشورهای روسیه، ایران و چین را به حمایت پنهانی از طالبان واداشته است؛
۱۶-  همسایه های افغانستان موجودیت یک دولت مرکزی توانمند در افغانستان را برخلاف منافع شان توجه نموده و به همه توانمدی های شان برای جلوګیری از صلح، و ایجاد یک دولت ملې به ادامه و شدت جنگ در افغانستان تلاش مینمایند؛
۱۷-  پدیدهٔ چند سرهداعش، مقابله و در عین زمان استفادهٔ ابزاری ازآنها توسط استخبارات کشورهای مختلف، به پیچیدگی بحران در افغانستان افزوده است؛ 
۱۸-  عوامل و شرایط بالا ادامهٔ بحران و جنگ را در افغانستان پیچیده ساخته و ناگذیَر راههای حل آنرا هم مغلق نموده است؛
۱۹-  جنبش طالبان در تعیین استراتیژی رسیدن به یک توافق صلح ناگذیر به مراعات اهداف استراتیژیک حامیان خود میباشد؛ که این عمل خود پروسه صلح را دشوارتر مینماید؛
۲۰-  در حالیکه ترکیب طالبان متنوع بوده و عده زیادی ان وطن دوست و خلاف ادامه جنگ در کشور اند،متآسفانه انهای که دارای چینین عقاید اند،یا از إز پروسهصلح دور نگهداشته شده و ویا صلاحیت های لازم را ندارند؛
ب –  واقیعیت های عینې :
۱– ضرورت مقطعوی قوایی بین المللې ناتو در افغانستان، که وسیله مؤثری برای جلوګیری مداخلات مزید کشور های همسایه خصوصآ پاکستان و ایران ګردیده است، دولت افغانستان را نا ګزیر مجبور بهحمایت از موجودیت انها در افغانستان مینماید؛  
۲-  پافشاری طالبان بالای خروج قوای ناتو خواسته خود طالبان نه بلکه یک خواسته ترزیق شده کشورهای همسایه و منطقه می باشد.  چون انها میدانند که در صورت خروج قوای ناتو دولت افغانستان شاید توانمندی دفاع از خود را نداشته و انها دوباره به هدف عمق ستراتیژیک شان مثل سالهای ۱۹۹۲-۲۰۰۱ متوصل گردند؛
۳-  طرفداری از طالبان از طرف چین، روسیه و کشور های دیګر منطقه برای مجادله با داعش، که یک پدیده مجهولالهویت و مجهولالمنبع برای ناارام سازی این ممالک براه انداخته شده است، جنګیدن طالبان با داعش و متهم نمودن دولت افغانستان برای همکاری با داعش وسیله خوبې تبلیغاتې طالبان به ضد دولت و جلب طرفداری ممالک منطقه ګردانیده است؛
۴-  جنبش طالبان در ادامهٔ جنگ در افغانستان از امکانات وسیَع پولی، بانکی، اطلاعاتی، مخابراتی، پلانگذاری، سوق و اداره، لوژستیکی، ترانسپورتی، تعلیماتی، صحی، موجودیت پناهگاههای امن، تهیه و ذخیره اسلحه، تجهیزات و مهمات نظامی در خاک پاکستان استفاده میکند؛
۵-  طالبان امریکا را جانب مستقیم مقابل مذاکره کننده دانسته و امید وار اند تا با امریکا برای ختم جنگ به توافق رسیده و در نتیجه دولت امریکا نیروهای امنیتی افغانستان را خلع نموده دولت افغانستان را به آنها واگذار نماید؛
۶-  دلایل پشت پرده حمایت وسیع سیاسی و نظامی پاکستان از طالبان احیای مجدد یک دولت کاملآ وابسته درافغانستان میباشد تا این دولت عمق استراتیژیک لازم را برای پاکستان در مقابل هند فراهم نماید؛
۷-  پاکستان از موجودیت دولتهای وابسته در افغانستان با رویکار آمدن دولتهای مجاهدین و طالبان بین سالهای ۱۹۹۲الی ۱۹۹۶برخوردار بود؛
۸-  ادامه و مدیریت جنگ در افغانستان برای دولت و اردوی پاکستان پر مصرف نیست. جنبش طالبان در ادامهٔ جنگ در افغانستان برَعلاوه عواید کشت و قاچاق تریاک و سائر منابع داخلی عایداتی، از کمکهای پولی و سائر همکاریهای پنهانی یکتَعداد کشورهای عربی، روسیه و ایران نیز برخوردار است؛
۹-  دولت پاکستان اکثرآ و مکررآ از کمکهای نظامی امریکا برای ایجاد؛ تربیه وتجهیز طالبان و سایر گروههای تروریستیاستفادهنموده است؛ وازین طیق کمک های سرشاری را برای بقا و نفوذ بیشتر نطام دیکتاتورانه خویش استفاده نموده و تروریزم را در منظقه و به هر کشوری مورد نظر صادرمینماید؛
۱۰-  انواع و طرز فعالیت گروهای تروریستی در منطقه وقتآ فوقتآ تغیر نموده واین امر از طرف مراجع مغشوش طوری ترتیب میگردد که تمام مردم افغانستان و منطقه را گیچ و سبب عدم اعتماد بالای یکدیگر و جامعه بین المللی گردیده است؛
۱۱-  از سالها به این طرف سازمان استخبارات نظامی پاکستان به تحقق دو سناریو دلبسته است: (۱) خروج اجتناب ناپذیر امریکا از افغانستان؛ و (۲) سقوط اجتناب ناپذیر دولت افغانستان. بنابرآن سازمان استخبارات نظامی پاکستان حاظر است منتظر بماند و از این رهگذر هیچ عجله برای دستیابی به یک توافق صلح در افغانستان ندارد؛
۱۲-درنتیجه طالبان حاظر خواهند شد،  تا در مذاکرات به اصطلاح "بین الافغانی" صلح با دولت افغانستان نه به عنوان یک دولت بلکه به عنوان یک طرف سیاسی در پهلوی سائر احزاب سیاسی سهم بگیرند؛
۱۳-  به نظر میرسد که رییس جمهور اشرف غنی مخالفت خودرا با طرح موجود صلح به زلمئ خلیلزاد نمایندهٔ وزارت خارجهٔ امریکا ابراز داشته است؛
ت –  پیشنهادات ګنګ و قابل توجهات مختلف:
۱–  شعار تشکیل حکومت اسلامی از جانب طالبان گمراه کننده است،چون دولت فعلی و قانون اساسی موجوده نیز اسلامی میباشند!
۲-  به نظر میرسد که گروههای اشتراک کننده در کنفرانس اخیر صلح مسکو، دولت امریکا و روسیه با این طرح مخالف نیستند؛
۳-  جنبش طالبان خودرا "امارت اسلامی" ساقط شده در سال 2001 قلمداد میکند؛اما تا الحال نتوانسته یک تصویر روشنی از اسلام دلخواه شان به مردم ارایه نمایند.
۴-   امتیاز دادن برای طالبان انها  را به اینباور متکی نموده اندکه در نتیجهٔ همچو مذاکرات طالبان به عنوان جانب برنده حکومت آینده افغانستان را تشکیل میدهند و آنها در مقابل اجازه میدهند سائر گروههای سیاسی نیز در دولت آنها اشتراک داشته باشند؛که ګرفتن چنین موضیعګیری یک امر غیر عملې بنظر می رسد.
۵-  به نظر میرسد که بَعد از چندین دور مذاکرات مستقیم با امریکا برای طالبان یک تصور نادرست تسلیمی دولت افغانستان از جانب امریکا به طالبان ارایه شده که بجزاز یک خیال ناممکن چیزی دیگری نیست؛
۶-  منحل ساختن نیروههای امنیتی افغانستان؛ منحل نمودن قانون اساسی و شورای ملی؛  و به عوض آن تاسیسیک شورای َعلما از طرف طالبان که این شورا قانون اساسی آینده اسلامی را تصویب خواهد کرد؛ همه پلان های پشت برده پاکستان بوده که در خفا پرده از زبان طالبان برمی ایند. 
۷-  طالبان واضح ساختند که به حقوق سیاسی و اجتماعی مردم و حقوق زنان در حدود احکام شریعت اسلامی موافقه دارند؛ اما این حدود به تعبیر انها مرتبط بوده،در مورد وضاحت وجود ندارد.
۸-  طالبان واضح ساختند که میخواهند قانون اساسی موجوده "اصلاح" شود اما واضح نساختند که با کدام مواد قانون اساسی موافق نیستند؛ 
۹-  باید طالبان برداشت خودرا از آنچه "ارزشهای اسلامی" در مورد حقوق زنان میدانند و همچنان برداشت خودرا از آنچه "اصول اسلامی" از حقوق اساسی سیاسی مردم و آزادی بیان می پندارند روشن سازند و توضیح دهند که به ارتباط این دو مورد مشکل آنها با مواد مندرجه قانون اساسی چه میباشد!
۱۰-  طرح شورای علمای طالبان یک طرحه غیر لزومې، ګنګ و غیر قانونې بوده، نظام افغانستان را از مسیر قانون تغیر دا ده میتواند. 
۱۱-  از جانب دیگر مولوی عباس نماینده طالبان در صحبت های شان خود را کل تصور نموده بدیگران حق مشارکت را ارایه مینماید.  که این طور صحبت ها بجز اززور ګویی و اظافه گویی افراطی چیزی دیګری شده نمیتواند.
ټ –  نواقص پروسه و پیشنهادات موجود:
۱–  دایر نمودن مذاکرات در کشور های دخیل معضله یکی از مشکلات بوده و نه باید  ادامه نمایند.
۲ –  تمام گروههای سیاسی و افرادیکه  بر اساس قانون اساسی در افغانستان فعالیت میکنند منافع مشترک دارند و باید با صدای واحد با گروه طالبان مذاکره کنند؛
۳– تنزیل مقام دولتافغانستانبه حد یک تنظیم سیاسی خلاف منافع مردم کشور و به نفع طالبان طرح ریزی شده است؛
۴–  اشتراک عده از گروهای بنام جهادی که جز از غارت گران؛ جنگجویان نمی باشند؛ و اصولآ حق راجستر شدن به حیث یک جریان متمدن و سیاسی را ندارند؛ مسله صلح را بیشر دشوار نوده است.
ث –  خطوط سرخ:
۱ –  نگهداشت نظام و یک نظام توانمند مرکزی 
۲-  جلوگیری از هر نوعه حکومت های انتقالی
۳ –  احترام و تطبیق اصول علیا دیموکراسی و شایسته سالاری به اساس انتخاب مردم و جلوګیری همه جانبه از تقسیم قدرت به اساس حزب. قوم، زبان، و اشتراک در جنګ بنام جهاد و مقاومت، که منشه و سبب تمام بدبختې های جامعه ما ګردیده است.
۴-  جلو.گیری از کسب، انحصار و ارثی ساختن مقام ها، صلاحیت ها و کسب هر نوعه امتیازات دیګری بنام جهاد، مقاومت برای غصب و یا ادامه و تحفظ قدرت و سرمایه بر اساس برسر اقتدار نمودن اشخاص و گروهای که در ۱۸ سال گذشته ملک را تاراجنموده،  مردم را یرغمل ګرفتهصلح و نظامرا تهدید و در انحصار خود نګه میدارند.
۵-   تامین عدالت و رعایت تمام حقوق بشری اصول بنیادی غیر قابل معامله می باشد.  افغانها نمی توانند تعریفات ګنګ و سرنوشت نا معلوم را تحت نام صلح را بپذریرند.  
۶-  لغوه و جلگیری از تمام تشکیلات های نظامیکه بطور غیر قانونیخود را تحت نامهای احزاب سیاسی کتمان و راجستر نموده اند.
۷- تامین و تضمین با اعتماد حفظ استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان
۸– تامین حفظو مراقبت جدی از تمام سرحدات افغانستان و جلوګیری مؤثر ازنفوذ گروهای تروریستیدر افغانستان
۹-  زمینه سازی برای اشتراک سیاسیون سالمافغان که برای سالهای زیادی از صحنه سیاسی بدور رانده شده اند.
ټ – پشنهادات :
اول – إیشنهادات پروسویی:
۱–  تدویر مذاکرات چند جانبهٔ بین الافغا نی گروههای سیاسی و دولت با طالبان 
۲–  تدویر لویه جرگهَ مشورتی صلح  یک راهحل درست و منطقیبوده،تمام گروههای سیاسی و افرادیکه  بر اساس قانون اساسی در افغانستان فعالیت میکنند و منافع مشترک دارند باید از پیشنهاد تدویر لویه جرگهَ مشورتی صلح حمایت و با آن همکاری نمایند؛
۳–  درین لویه جرگهٔ مشورتی صلح به نمایندگان افغانهای مقیم در شهرهای بزرگ در دور دنیا فرصت و امکانات اشتراک فراهم گردد.

ب یشنهادات محتوایی:
۱–  افغانستان بحیث یک ملت واحد ، ازاد، مستقل و ساحه غیر نفوذ‌ی (بفر) مثل سویس در بین ابرقدرت ها از طرف تمام ابر قدرت ها و قدرت های منطقوی شناخته شود.
۲–  اصل حفظ و بقای دولت افغانستان و سازمانهای ملی امنیتی، قضایی، تعلیماتی و اداره دولت قابل مذاکره نبوده آنچه طرف  مذاکره است چگونگی سهیم ساختن عادلانهٔ طالبان در اداره دولت و حیات سیاسی قانونی کشور میباشد؛
۳ –  قانون ثبت و راجستر شدن احزاب سیاسې در کشور تجدید نظر ګردیده، وزارت عدلیه تمام اصول و مقررات تشکیل احزاب سیاسی را بدقت مطاله، اصلاح ودر تطبیق ان اقدامات جدی نموده ، تا تمام ګروه های جنګې از صلاحیت های سیاسی محروم ګردند.
۴-  افغانستان با حمایت همه جانبه تمام کشور های ذیدخل در سطح ارتقایی اقتصادی و سیاسیی همکاری شود، تا در اینده جلو هر نوعه مداخلات و بهانه جویهای برای ابر قدرت های نزدیک و دور نګهداری ګردد. 
۵–  خلع سلاح تمام گروه های نظامیو سیاسی سری و علنی
۶ – ایجاد و گسترش پیشرفت های اقتصادی واجتماعې بینګشورهای منطقه که سبب از بین رفتن بیکاری، غربت و وسیله کاریابی وسیع برای مردم شده، در تامین ثبات اثرگذار خواهد بود.
۷– از تمام کشور های همسایه، منطقه و دور تضمین قابل الاجرا از عدم مداخلت در امور افغانستان ګرفته شده و به صورت جدی نظارت و تطبیق ګردد.
۸–  دولت افغانستان منافع مشروعکشور های همسایه ، منطقه و ابر قدرت ها را در نظر ګرفته ، ودر راه پیشرفت کشور از یک توازن سالم قوا برای پیشرفت کشور در عرصه های تعلیم، صحت، تخنیک، نطامې، واجتماعې استفاده نماید، تا سبب نفوذ بیشتر یک جهت و نارامې جوانب دیگرنګردد. 
۸–  در فیصله حق خود مختاری تمام مردم در کشورهای همسایه احترام ګذاشته شده، عملې ګردد. 
۹-  به طالبان پیشنهاد شود که در بدل ختم جنگ و شرکت در حیات سیاسی کشور از راههای صلح آمیز سهمگیری مساویانه و بیطرفانهٔ آنها در انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات شورای ملی و شوراهای ولایات و ولسوالیها با نظارت ملل متحد ضمانت خواهد شد؛
۱۰-  ارزشهای آتی که دستآورد مردم افغانستان در هژده سال گذشته است نباید قربانی توافق سیاسی با طالبان گردند:۱اصل آزادی فکر و بیان و آزادی تشکیل و فعالیت احزاب سیاسی؛
۱۱-  اصل انتخابات آزاد و حکومت انتخابی مسول در مقابل پارلمان انتخابی مردم؛
۱۲-  اصل دیموکراسی و شایسته سالاری در تمام امور و صلاحیت های کشور
۱۳- اصل عدالت اجتماعې و احترام به قانون اساسی کشور. وتطبیق همه جانبه قانون اساسی کشور بالی هم بیدون امتیاز.
۱۴-  اصل بیطرفی فعال افغانستان در جهان
۱۵- اصل رعایت حقوق بشر در همه موارد.
۱۶- اصل غیر سیاسی نګهداشتن تمام قوای عدلې، امنیتې و تعلیمي
۱۷-  اصول استقلالیت قوه قضاییه و آزادی مطبوعات ؛
۱۸–  حقوق اساسی فردی که شامل مساوات حقوق زنان و مردان است باید تضمین گردد؛
۱۹–  موجودیت و انکشافمعارف و تعلیم و تربیهٔ همگانی ابتداییه، ثانوی و عالی مطابق معیارهای بین المللی بطور مساوی برای زنان و مردان باید ضمانت گرد
۲۰-  موجودیت خدمات صحی و دسترسی مساویانه به خدمات صحی برای زن و مرد باید ضمانت گردد.