آرشیف

2014-12-29

afrotan

خطبه ای بر منبر انتخابات ” ریأ ” ست جمهوری افغانستان !!

وتأ ملی بر دُر فشانی هاوشعارهای برخی از کاندیدا ها !!
                                                                                         
 

 
مال دوستی و جاه طلبی در دلهای آدمیان ریشه های چنان استوار دارد
که به هرمقامی که ارتقأ یابند بازهم ازمیان نه میروند . دلیلش آن است
که طبیعت ایشان را چنان آفریده است که خواستار همه چیز اند . ولی توانائ
بدست آوردن آنها را ندارند.
                   « ما کیاول از شخصیت های معروف ایتالیأ در اثرنامدار اش شهریار  »
 
می گویند که شخص بیکاره و عاطلی  با تمجید از کارنامه هایش می گفت که مردم فلان قریه ازمن خواسته اند تا دوباره ریاست و زعامت آن قریه را قبول کنم ؛ در همین اثنأ یکی از آشنایانش برای اش یاد آورشد ، مگر وقتی که  قبلأ نزد آنها رفته بودی مردم آن قریه بسیار زیاد بالای تان قهر بودند و چنانچه از داد زدن و قهرآنها با عجله فرار کردی !! آن شخص جواب داد که بلی واقیعت است زیرا می خواستند که ریاست و زعامت چند قریه دیگری را نیز قبول کنم وقتی قبول نکردم باهم با شدت جنگ کردیم .!!! در راستای این لاف زدنها و ریأ کاریها  آخیرأ رسم شده است که هرکه کاندیدای ریاست جمهوری می شود بر منبر خطابه میرود وپس از مقدمه ای کوتاهی که در تمجید و اوصافی از خود بیان میکند طی یک خطبه مفصل برنامه اش را که با جستجو در آرشیف  احزاب و سازمان های چپ وراست جامعه همچنان شبکه های وسیع تشکیلاتی مافیائی دنیا  طبق معمول و بروفق معیار« نقل مطابق اصل !! » که  قبلأ کاپی گرفته و ترتیب داده اند ، ارائه می دهد . اکنون باید ببینیم که آیا واقعأ شعار های بلند بالا و شگفت انگیز انتخاباتی که زمین و فضای میهن ما را فرأ گرفته است با واقیعت های حد اقل سه یا چها ر سال گذشته مطابقتی دارد ؟ زیرا تعداد قابل ملاحظه ای از این کاندیداها که  برای احراز مقام تشریفاتی ریا ست جمهوری افغانستان با ابزار سخت ترین انتقاد ها و انتقام ها عزم را جزم کرده اند تا به پرداخت و هزینه کردن بیشترین قیمتی  ستون اصلی نظام کنونی مافیائی را تشکیل میدادند و اکنون نیز اگر نیت و اراده ای این به اصطلاح « پهلوانان پنبه ای !!» و « روشنفکران اتو کشیده گلخانه ای !! » که درطی چند سال و در بیشترین برهه ای از زمان یعنی هفت سال و چند ماه  زمام امورجامعه افغانی را بر عهده داشتند واقعأ خدمت به مردم فقیر افغان بوده است ،و چگونه شد که نتوانیستند آنگاهی که اهرم های مهم قدرت در جامعه محسوب میشدند به این شعار های مفتکی و مملو از توقعات بلند بالامگر حقیقی  کنونی  جامه عمل بپوشانند ؟ برای دریافت پاسُخ روشن و دقیق این گونه پرسش ها کوشش خواهم کرد که خیلی سریع و کوتاه  رئوس شعار های را که پس از چند سال فرصت سوزی ها ی اند وهگین و غم باری  ازسوی آقایون« کاندیداتورهای آماتور !!» اینک از منبر «ریأ» ست جمهوری  اسلامی افغانستان سرداده میشوند با اضافه مکسی بر تمامی فرصت های تاریخی و سرنوشت سازی که به اثر« بی توجهی آگاهانه!! » در پاهای  غرائز سرکش و یاغی قدرت خواهی برخی از همین « کاندیداتورها » ذبح شرعی گردید ه اند بیان کنم !! مگر قبل از همه  لازم می بینم  به عواملی اشاره بکنم که جامعه پُر طراوت و شاداب  ما را  با تمامی تاریخ کهن و قدیم اش به ویرانه ای مبدل ساخته است ، و امروز هریکی از شهروندان بینوای  این سرزمین را در لاک خود شان چنا ن  فرو فرده اند که  نسبت به سرنوشت تمامی جامعه و نسل های آئنده غافل گشته اند . مهمترین عامل در راه تخدیر ملتها ی جهان سوم بویژه افغانستان کنونی همین نگاه مطلق « تخصص گرائی » در جامعه و تاریخ است که هر کسی و هر واحد ی از جامعه بشری را در یک چهارچوبه بسیار کوچک و مجرد از سرنوشت دیگران فرود برند تا که نتواند«  تقدیرمختوم  »  جامعه را به عنوان یک پیکره کلی حس کند بنابراین چنانچه قبلأ و بار ها متذکر شده وبه عرض رسانده ام  پتانسیل وهسته اصلی این فرآیند یعنی « خود آگاهی اجتماعی » بکلی منهدم شده و از بین رفته است و نمیتواند خود ش را نیز به عنوان یک کل انسانی  در یابند . زیرا اتکا به « تخصص مطلق » انسان را تنها در یک بعدی از زندگی رشد می دهد و ابعاد دیگری از حیاتش را نادیده می ا نگارد .   سوال اساسی که اکنون مطرح است این است که جراثیم این بیماریی مهلکی در حوزه  جامعه شناسی وتاریخ جامعه ما چگونه و چه زمانی بر تنه وریشه های  مجروحی از انسان این  جامعه  بویژه نسلی از روشنفکران این سرزمین سرأ یت کرده اند ؟
علل ضعف و انهدام ساختار ها وزیر بنا های جامعه افغانی  !!
درست از همان روزگاری که رسوبات یک خصم وحشیانه و برخاسته از یک  گفتمان«  بنیادگرا و انتقامجویانه  طالبانی » برج وباروت برج های دو قلوی نیویارک و تأ سیسات « پنتا گون » وزارت دفاع ایا لات متحده امریکا  را به عزم نابودی کامل نشانه گرفت ، نخستین نشانه های قدرت خواهی نظام سرمایه داری نیزدر سایه ائتلاف جهانی مبارزه با تروریزم و بنیاد گرائی به اهتزاز در آمدند و برای آغاز و اجرای چنین مأ موریت خطیروتاریخی بین المللی کنفرانس بنام « کنفرانس بن »برگزار نمودند که در نتیجه فیصله های آن یک اداره ضعیف البنیاد ی بنام « اداره مؤقت افغانستان » تشکیل گردید . طبیعی است که این فرآیند هرچند در پوشش  آزادی ،  دموکراسی و مبارزه با تروریزم  براه اُفتیده بود مگر در تاریخ کشور مستقل و آزاد  افغانستان یک مصیبت بزرگی محسوب گردید   ، زیرا قدرت و توان معنوی و فرهنگی  ملتی که نگهداری و پاسداری آن بزرگترین افتخار ملی و تاریخی آن ملت بحساب می آمد بصورت انحرافی درمعامله با فراورده ها وتولیدات کم ارزش نظام  فاسد سرمایه داری و بازار آزاد قرارگرفت و بدین سان جوهرو روح اصلی « نه گفتن» دربرابر ظلم و نا برابری که مُلهِم از « خود آگاهی اجتماعی وانسانی » است دربدل نسخه به ظاهر«مجرب و تاریخی امتیازات مادی !! » که ازسوی حاکمان مطرود و مافیائی  نظام سرمایه داری جهانی به «نخبه گان مصنوعی !! »  و دست نشانده شان در ملتهای جهان سوم  منجمله افغانستان مبادله گردید . زیرا انسان « خود آگاه » است که با نیرومندی بی نظیر خود سوار بر سرنوشت اش می شود و از سمفونی فطرت زمزمه های  پاک و ملکوتی « ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیرواما بانفسهم » را می شنود و با الهام از این سرود مقدس سرنوشت تاریخ را تغییر می دهد . لهذا  در پرتو چنین معادلات و نگاه مادی به زندگی و تاریخ نباید تعجب کرد که پیوند ها ی گونا گونی که ملت و جامعه ما را با گذشته و حال بهم متصل میکرد ، در سایه وحشتناک وسیاه « تمدن مصرفی » که بر تمامی جامعه وملت ما سایه افگنده است بصورت آرام میگسلند و داغ شکست های پیاپی را بر تقدیر جامعه فقیر ما برجا می مانند . این چنین است که بیگانه شدن روزافزون با« خویش » برای بسیاری از چهره های ارجمند !!  مگر از خود راضی ای  که بنا بر  دلایئل  موجه و جامعه شناسانه  ازقدرت و توانمند یی  ادارهء یک مغازه هم بی بهره اند عزم را جزم کرده اند  تا با اتکأ به شعار های بی پایه و بی مصرف خویش تنور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را گرمتر نگاهدارند . چنین است که برخی از دارنده گان اشتهای سیر ناپذیر که تازه به صف کاندیداتوری" ریأ " ست جمهوری افغانستان پیوسته اند به کمک غرائزسرکش  خود گرائی وبا  تمایل به فردیت ( ( Individualism  سیاسی بدون آنکه حدود و صغور جغرافیای « ریا ست جمهوری » را آگاهی داشته باشند  و لوازم ضروری آنرا بدانند تنها براتکأ به آنچه که ذهن بیمار وی حکم میکند خویش  را درصف  کاندیدا های " ریأ" ست جمهوری افغانستان می شمارند ،
  مغالطه وتناقضات  ایدیولوژیک در قلمرو انتخابات ریاست جمهوری افغانستان !!
مسخره ترین  بخش سریال روند انتخابات ریاست جمهوری افغانستان آنگاه نمایان می شود که برخی ازچهره های  به اصطلاح نخبه جامعه ما که ما شأ الله از برکت سیطره نظام مافیائی حاکم بر سرنوشت افغانستان القا ب رهبر و رئیس و سردسته فلان حزب و فلان گروه و فلان جبهه ای که مانند سمارق بر زمین شحم کرده شده ای  کشور ما می رویند بیصبرانه و با یک بیتابی کامل با  خود حمل میکنند . طبیعی است که وقتی از تشکیلات سیاسی و اجتماعی به مثابه یک نهضت مدرن سخن می گوئیم لابد  برنامه عمل و ساختار ها ، جها ن بینی ها و خطوط فکری به ذهن ما خطور میکنند که به مثابه دکتورین سیاسی و ایدیولوژیک  راه حل های جامع و حد اقل   قابل قبول برای بخشی از مردمی که با استفاده از حقوق شهروندی که در قانون اساسی کشور تثبیت گردیده و  در احزاب و جمیعت ها ی گوناگونی گِرد هم آمده اند در جامعه عرضه و تبلیغ می گردد . خلاصه اینکه این تیپی از کاندیدا ها وقتی بر تربیون انتخابات حضور می یابند همانا برنامه حزبی و گروهی خویش را به مثابه اجندای انتخاباتی ریا ست جمهوری نیز مورد استفاده قرار می دهند . بنابر این فاصله میان واقیعت های عینی جامعه و خواسته های آرمان گرایانه حزبی وگروهی شان که اکثرآ  با هم مطابقت ندارند نوعی نا امیدی آمیخته با خشونت وعصبیت های قومی و زبانی افراطی را دررگ های جامعه خونین ما ترزیق می سازد . این است که اینگونه  کاندید ا های شهرت طلب و ساده لوح ،  واقیعت های جامعه را نه آنچنان که هست بلکه با معیار های ذهنی و « آرمان شهری » گروهی وتشکیلاتی شان که « باید باشند » می سنجانند و ازهمه مهمتر اینکه غمها و درد های ملت ما را نیز با این « پارامتر » ها وضریب های معیوب و غیر واقعی  ارزیابی میکنند .
البته این یک واقیعت انکار نا پذیر است که حضور در معرکه انتخابات  ریاست جمهوری افغانستان ماسوا از مسابقه انتخاباتی درون گروهی است زیرا سهم گیری در پروژه انتخاب زعامت ملی و میهنی مستلزم پذیرش برخی قواعد و اصول قبول شده ای است که درامتداد تاریخ زندگی  مردم سلحشور افغانستان با یک اجماع هرچند ناقص و یاهم غیر قابل پذیرش برای کاندیدا های  مقام ریاست جمهور ی افغانستان  به تصویب رسیده است  .  بنا براین به هیچ وجه درست نیست که با پذیرش قانون اساسی افغانستان به مثابه«  وثیقه ء ملی » هرچند ناقص و غیر دموکراتیک وارد کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری افغانستان شد . البته هر شهروند افغا ن حق دارد در چهارچوبهای قانون اساسی افغانستان که آزادی بیان را به مثابه  رکن مهم دموکراسی و جامعه مدنی ارج قائل است تکثر اندیشه ها هرچند افراطی و نا مأنوس در جامعه را نه تنها به مثابه یک تفکرو اندیشه انسانی ، خود باورداشته باشد بلکه برای تحقق وترویج  آن دست   به مبارزات مسالمت آمیز سیاسی و مدنی بزنند . تابالاخیره مردم فقیر افغانستان را با کار های شبانه روزی و مستمر فرهنگی  به یک اجماع مطلوب برای پذیرش آن اندیشه ها برسانند  اما باید دقت و تأ کید کرد که نباید هیچ برنامه ورهنمود ی ازیک سازمان وگروه هرچندبه ظاهرمعتدل سیاسی ازسوی کاندیدا های که خود رانمائنده گان سازمان ها ی تابلودار سیاسی می دانند به عنوان اجندای انتخاباتی کاندیدا ها مورد استفاده قرار گیرند . که متأسفانه بسیاری از آنعده کاندیداها و نامزدان ارجمند ریاست جمهوری افغانستان که خود را نمائنده گان یک جریان ، حزب و تشکیلات سیاسی می نامند همان شعار های حزبی و گروهی را که شاید دریک  فضای سیاسی دیگری به مثابه آرمان های حزبی و تشکیلاتی معینی  تدوین گردیده اند  اکنون « بی زحمت!!» به عنوان رسالت ها ووظائف اولیه و مهم خود پس از پیروزی انتخابات ریاست جمهوری اعلام می کنند . در اینجا توضیح این نکته لازم است که طرح مهندسی اجتماعی و سیاسی تشکیلات و زعامت یک گروه با اندیشه سیاسی و رهبریی یک ملت جنگ زده جهان سومی مانند افغانستان تفاوت دارد . زیرا در جغرافیای وجودیی یک گروه که بر مبنای یک اندیشه و تفکرسیا سی   استوار است مسأ له«  مشروعیت سیاسی  »کم رنگ است و یاهم جزی از وظائف چند گانه هوادارن و اعضای یک سازمان و تشکیلات سیاسی به حساب می آیند در حالیکه مسأ له« مشروعیت» در زعامت و رهبریی ملتها یکی از ارکان مهم و حیاتی به شمار میرود که  نباید کوچکترین بی توجهی سبب خدشه دارشدن این  اصل مهم و حیاتی گردد . چنانچه می بینیم برخی ازآنعده  نامزدان ارجمند مقام ریا ست جمهوری افغانستان که تنها  حضور فردی و مستقل خود در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان را برای تقدیم و ارائیه برنامه ها و اجندای کاریی خود کافی نه میدانند ، بلکه خویش  را نمائنده یک جمعی از متفکران و دانشمندانی می نامند که قبل و یا هم  پس از حوادث یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ در احزاب و سازمانهای گوناگون سیاسی و اجتماعی کشور بربستر یک دموکراسی وارداتی و کاپی شده در جامعه افغانی گِردهم آمده اند ، لهذا این عده ای از  کاندیداتورهای دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری افغانستان برای آسانی کار برنامه های « ایده آل » سازمانی و گروهی خویش را با تمامی محتوای آن بصورت کامل به مثابه اجندای کاری خویش در مقام ریاست جمهوری افغانستان عرضه میکنند . جالب آنجاست که همین برنامه ها نیز  که درواقع خطوط اساسی و رهنمود تشکیلاتی گروه های مورد نظر محسوب میشود بصورت غیر دموکراتیک و با شیوه های نامتعارف استبدادی   بنام فلان گروه و جبهه ی سیاسی تنها اراده شخص کاندیدا تور محترم  را تمثیل می کنند و درعین حالی که از لحاظ تشکیلاتی رهبری آن حرکت که کاندید محترم ریا ست جمهوری ازآن یاد دهانی میکند ، بصورت کاذب ودروغین براصل دموکراسی و تبلوراراده جمعی بیان ودرج گردیده است .!!!
بنابراین تیوریسن ها و ایدیولوگهای  چنین  گروه های چند نفره« که فیل  شان هوای هندوستان را بر سرزده است !! »  بدون آنکه با  قواعد بازی  آشنائی و بلدیت داشته باشند اعلام میکنند که تغییر نظام هدف من است ومن« یک نظام فدرالی !» ،« پارلمانی ! » و « دموکراتیک ! » را در سراسر افغانستان  مستقر خواهم ساخت !! . واقیعت این است وقتی همین آقایون شرح نظام فدرالی را بیان میکنند ، و یا هم از نظام پارلمانی صحبت کنند و هکذا استقرار سیستم « دموکراتیک » در جامعه را به نفع و در انطباق با اوضاع عمومی  مردم افغانستان می شمارند ، جز شعار های کتابی که جوانان و نوجوانان جامعه ما بصورت آماتور و بدون توجه به شرائط و واقیعت های عینی جامعه و سطح عمومی اعم ازاقتصادی ، فرهنگی و سیاسی مردم افغانستان نا خود آگاه سرمیدهند چیزی بیش نیست.!
 
مصالحه با مخالفین به مثابه  گفتمان مشترک  کاندیداها !!
در کنار مفاهیم کلی  وسائر  شعارهای مشترک میان تمامی کاندیدا ها ی مقام « ریأ ست جمهوری اسلامی » افغانستان آغاز  مذاکره و گفتگو با مخالفان مسلح دولت جمهوری اسلامی افغانستان یکی از آنعده شعار های بحساب می آید که در برنامه های عمل هریکی از کاندیدا ها ی ارجمند به رنگ سرخ نشانی گردیده است و هرگاه کاندید محترم بر میز خطابه انتخابات ریأ ست جمهوری افغانستان حضور می یابند پس ازارائیه  جملات اولیه که معمولأ با آیه های از کلام الله مجید و یاهم احادیث نبوی آغاز می گردد براه اندازیی گفتمان مذاکره بامخالفین و معاندین را به مثابه یک وظیفه تاریخی و مأ موریت مقدس خود بیان میکنند . اکنون مصیبت بزرگ جامعه ما نیز بالاخص در حوزه تفاهم واشتراک بینیش میان توده های از مردم بصورت دقیق از همین جا نشئت میکند ، زیرا آنگاهی که نخبه گان و روشنفکران یک جامعه بخش قابل توجهی ازمسؤلیتهای شانرادرقبال فرایند تاریخی « ملت سازی » به فراموشی میسپارند ، بدون شک دُچار اینگونه معضلات اندوهگین  اجتماعی و سیاسی می گردند . آنچه که در گفتمان مصالحه با مخالفین بصورت یک صدا شنیده میشود ، نگاه مشارکت مخالفین  با فورمول های  غیر عادلانه قومی ، زبانی در صحنه زندگی سیاسی است که در بسیاری موارد چنین  نگاه سلیقوی زمامداران حقیر ، خود خواه و جاه طلبی  را منعکس می سازد ، که هیچگاه نه میتوان با چنین  نگاه  تاریک و منجمد  زمامدارن جامعه  پروسه « ملت سازی » در افغانستان عزیز را بصورت عادلانه و منطقی به اکمال رساند . زیرا پیشنهاد اجرای این نوع گفتگو ها بدون ارائیه  طرح یک اجندای مشروع سیاسی واقتصادی  که توده های ملیونی جامعه را نیز  احتوی کند ، محض روی انگیزه های قدرت خواهانه حاکمان و یاهم کسانی که برای گرفتن زمام امور جامعه در صف نامزدان ریا ست جمهوری ایستاده اند مدار «گفتمان صلح با مخالفین » را احاطه کرده است . لهذا میتوان گفت که هرگاه نگاه عمومی برای حل بحران های اجتماعی و اقتصادی به اساس فورمولبندی های ریاضی تنظیم گردیده باشد ، هرچند برای یک مقطح خاصی آرامش و صلح به جامعه را نیز باز گردانند ، بدون تردید که اینگونه  صلح و آرامش بصورت کاذبانه و اغوای افکار عمومی  خواهد بود که تنها  حاکمیت چند روزه  حاکمان دروغگو ، فریبکار و ضد مردم را تثبیت  می کند  و بس ! زیرا با چنین  نگاه باج دهی حاکمان است که عدالت و اخلاق در پا ی حاکمیت خونین حاکمان خود کامه ذبح میگردد . جالب ترین قسمت این سناریوی غم انگیز آنگاهی برملامیگردد که همین گفتمان ناقص مصالحه با مخالفین نیز محصول اراده و منافع آزمندانه بیگانه گان شمرده می شود . که نزدیک به اکثریتی از کاندیدا های ریاست جمهوری افغانستان آنرا با شیوه های گوناگون به مثابه مهمترین و حیاتی ترین  مسأ له ای  بحران در جامعه افغانی بیان و تفسیر می کنند .