X

آرشیف

خسته شـــدم

ازیـن زمــین و ازیــن آسمان خسته شدم
و از شکســت دل عاشقــــان خـسته شدم
 
مرا بگیـر و به سوزان به شعلۀ خشم ات
که از دورویی خــلق جهـــان خسته شدم
 
چمن فسرده و از و برگ و بار بی قسمت
ز ناروایی فـــصل خـــزان خســــته شدم
 
بریــده دست مرا دوست،  تـا بــه او دادم
ز مهــــربانی آن دوســـتان خســــته شدم
 
صـــدای تیشـــه فـــرهاد  انفجار غم است
به عشق مرده ام و از امـتحان خسته شدم
 
نگفــــته ام سخنــی امر قـــتل مـن دادنــد
من ازنتـــیجـۀ ایـــن گفــتمان خـسته شدم
 
نگشت رنگ معــانی به قــلب ها ظـــاهر
بــرای  این همــگی، از زبان خسته شدم
 
خــدای را نـفــسی باش بــرکـــت دل من
که ازمعــانی ســود و زیان خــــسته شدم
 
نرفت به کعبۀ مقصود و عمر من بگذشت
ز عـــزم رفــتن ایــن کاروان خــسته شدم
 
نعمت الله ترکانی
23.2.2008

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.