آرشیف
«خدا یا ! من نمیدانم ، به علم خود تو میدانی »
mazizi
«خدایا من نمیدانم به علم خود تو میدانی »
زنسلِ آدمی پیــدا شــده ، درنده حیوانی
بنامِ حـُریت قتل بشر بر هر طــرف جـاری
زدست وحشی یِ دوپای،آدم خوار ویا جانی
به هر سو جوی خونِ مردم بیچاره جاری است
ندارد هیــــچ مظلـــــومی درین دنیـــا نگهبانی
بشر اندر حصار وحشت وظلــم وسیه روزی
جهـان با این همه وسعت ،برایش گشته زندانی
به بُرما لشکــرِ ابلیس بودا ، دوزخـی افــروخت
مواد سوخت آن از گوشت وپوست هرمسلمانی
در آن دوزخ نه تنهـا پیرمرد وپیرزن سوزند
به آتش افگنند هر مادر وطفلش به پستانی
به شام ومصرولیبی وعراق و یا یمن اکنون
هجــوم خیل کفتـــاران وحشی وبیــــابانی
به میلیاردهای دالرسالیانه هر کجا بینیم
کنند مصـرف برای قتـل انسانها وویرانی
ودر هر گوشۀ دنیا به ملیونها کسان هر سال
به حسرت جان دهند از بهر آب و لقمۀ نانی
بسی از خلق مظلوم جهان حیران وسرگردان
نمی یابند رهی تا وارهنـــد از این پریشـانی
بشربا حذف «ب» ازاسم خود، شَرگشته است حالا
نمـــی یابی در او احســــاس انســانی ووجـــدانی
به دنیائیکه غُول پست سرمایه خدا گشته
به زوروزر وتزویر می دهد فرمان سلطانی
عَلَمداران کفروشرک وتزویر وریا هرجا
تجاوز میکنند بر مال ویا ناموس انسانی
به مندیل سیاه ووریش پهن وکسوت دینی
سر ازتن ها جدا سازند بنام دین به آسانی
به ایران وعراق وشام ومصرولیبی ولبنان
جنایت میکنند با نام شرع و حکم قــرآنی
مسلمانان بدست کفر ویا مزدوراستعمار
به بیرحمی شوند اعدام ویا تبعید وزندانی
گله از مردم بی دین ولا مذهب نمی باشد
بسی درد از دروغِ آنکه دارد لاف ایمانی
تعصب بر مسلمان دین ومذهب گشته و افسوس
تفَـرعن بین که ایرانی فروشد ، او به افغـــانی
به جای امر و فـرمانِ خدا و حکم پیغمــبر
حکـومت میکند بر مسلمین احکام شیطانی
ز بوبکر وعمر ، عثمــان وحیدر نیست آثاری
ویا از حکــم وعــدل بی نظیــرِ «عُمـــر ثانی» (1)
ز طارق یا صلاح الدین ایوبی ویا فـــاتح
نمی باشد خبر گویا نبوده هیچ دورانی
دگر از سعدی شیرین سخن پند ونصیحت نیست
ویا از صـائب وعطـار ومــولانــا وخـاقــانی
بسی بیدل شناس اما زاهل دل سراغی نیست
نمی بینی چو بیــدل کس ، به آئینَ سخنـدانی
زسینا وسنائی حکمت واخــلاق ودین داری
مسلمانان سپردند جمله را در طاق نسیانی
ندارد نا خدا ، این کشتیِ بشکستۀ امت
درین امـواج بحـرِ بیکرانِ تُنـد و طوفانی
خـــداوند ! تو خود رحمی نما بر حال این امت
سحر گردان بمظلومین تو این شبهائی ظلمانی
«عزیزی» دائماً خواهد ، زذات حضرت بیچون
نگهــــدارد همـــــه مارا ، زراه زشت نفسانی
پایان
**************************
محمد عزیز(عزیزی )
ساعت بعد از سه شب03:15
18 جوزای سال 1394 هجری شمسی
برابر با :08-06-2015 میلادی
یاد داشت:
(1) – عمر ثانی – مراد از حضرت عمر ابن عبدالعزیز خلیفه عادل اموی است
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور