آرشیف

2014-12-23

afrotan

حکایتی از پس لرزه های « دموکراسی قلابی » در افغانستان !

«  پدر خوانده ! واشتراک نیروهای جوان !  در نشست دوبی  »

 
 
تصؤر من از دموکراسی این است که در سایه ء آن باید ضعیف ترین
مردم یکسان با قدرتمند ترین انسان ها از امکانات مساوی بر خوردار
باشند . چنین وضعیتی جز از راه عدم خشونت نه میتواند بر قرار شود .
                                                     « مها تما گا ندهی پیشوای بزرگ نیم قاره هند »
 
هرچند این طنز دلنشین عزیز نسین طنز نویس فقید ترکیه را ازاین قلم در یادداشت دیگری نیزمطالعه فرموده اید ، مگر با توجه به شرائط خاص و پیچیده  کنونی در جامعه ما  اینک بار دیگر آنرا به مصداق «تکرا ر احسن » خدمت خواننده گان ارجمند این یادداشت با کمی تغییر اینگونه  تقدیم میکنم  .
روزی معلمی که تازه ازتحصیلات فرنگ به وطن بازگشته وبا آن حال وهوای« روشنفکرئی غربی !» در صنف حاضر می شد ، در نخستین روز اش بالای تخته سیاه مشق نوشت : زنده باد دموکراسی ! سپس نطقی مشروح در فضیلت دموکراسی و طرح یک سیستم دموکراتیک در صنف همچنان مناسبات « دموکراتیک » دانشجویان با یکدیگر ایراد  کرد و قرار شد هرکاری مثلأ باز و بستن کلکین " پنجره" نیز بر اساس انتخابات آزاد و أرای عمومی و با دموکرات ترین شیوه غربی انجام گیرد . برای بازکردن " پنجره "( کلکین ) نیز بر اساس انتخابات نخستین تجربه  به آزمائیش گذاشته شد ، برای باز کردن پنجره (کلکین ) رأی می گرفتند و روی تخته سیاه می نوشتند و سپس « ۵۰ – ۵۰ » که می شد تازه دور دوم رأی گیری را شروع می کردند ، یکی می گفت پنجره ها را ببندیم و دیگری می گفت نه خیر باید پنجره ها را باز گذاشت ؛ الغرض کار دموکراسی در صنف کم ، کم با لا گرفت . و ساعت ها و قت  درس و کار های اصلی و اهداف مهم بدین وسیله تلف می شد .
شور د موکراسی هر روز بیشتر شده و جبهه بندی های تازه در صنف بوجود می آمد ، روزی کار چنین اختلاف ها با لا گرفت و  در این میان دستی بلند شد و محکم مثل توپ صدا کرد ! چاقو کشی هم به رأی گیری اضافه شد و معلم که در این میان نقش یک«  پهلوان پنبه ای » را بازی  می کرد و آخرین فنون « دموکراسی » را بکار می بست و عاجز ماند و لگد محکمی خورد ، تمامی صنف با هم ریخت  وبر سر رأی گیری میز و کرسی معلم  به هوا رفت و دموکراسی زد وخورد به طور مساوی! » تحقق یافت و  بخاریی چوبین  نیز که بر گرمای اتاق می افزود ، واژگون شده بود  و آتش نزاع نیز  زبانه می کشید . القصه پس از دوسه ساعت تمرین دموکراسی و پس از آنکه با مدرنترین شیوه های دموکراتیک سروکله های بسیار شکست ، رأی گیری تمام شد و امبولانس آمد . هفته بعد درحالیکه سروکله شکسته  آن معلم  «  دموکراتِ از غرب آمده » مانند دیگر شاگردان صنف باند پیچی شده بود و دست راستش را به گردن گرفته بود با دست چپ روی تخته سیاه نوشت :
 بچه ها توجه کنید؛ !!
 ازامروزد موکراسی موقوف !!
آنچه اکنون و امروز در کشور ما افغانستان می گذ ارد گرچه درسطح عوام نیست و انگیزه های آنها فقط و فقط در غریزه های قدرت خواهی و شهرت طلبی ذهن گرایان معامله گر ، سیاستمداران قالب ریزی شده و مغز های گچ گرفته روشنفکران کشور ما  جستجو باید کرد بدون هرگونه تردید سخت تکان دهنده و آذار آور است .!
 تنا قضات اصلی ای که دامنگیر مردم و توده های فقیر  ما شده  اند این است که امروز و پیش از هر مصلح و سیاست مدار دیگری تمامی آنعده نیروها ، رجال سیاسی   و شخصیت های فرهنگی ای  که درست در  همان روزهای سقوط رژیم طالبان در افغانستا ن یکجا ودر پیشا پیش  انبارهای بزرگی  از« دموکراسی و مدل اقتصادی  بازارآزاد» بر کشور عزیز و مجروح مان نازل گشته  بودند و مسببان اصلی این اوضاع تار وتاریکی در جامعه ما محسوب می شوند  ، بدون کسب  اند کترین تجربه از گذشته ء خونین مردم افغانستان  دریکی از  هوتل های پنج ستاره شهر بندری و تجارتی دوبی گردهم آمد ند  تا راه حل های به قول آنها « افغانستان  تضمین مؤفقیت  » برای افغانستان جستجو نمایند . راستی چرا این بیمارئی  « انفلونزای کنفرانس » برخی از چهره های نامدارفرهنگی و« سیا » سیونی  از فرنگ آمده  را مصاب ساخته اند ؟ زیرا هر صبح و شام با روشن ساختن  شبکه های  فراوان  رادیوئی و تلویزیونی از جنس ما فیائی  وغیره می بینیم و می شنویم که ناگهان سروکله ء یکی از رجال برجسته ء  " سیا " سی  ظاهر می گردد و از منبر تلویزیون و یا هم بلند گویی رادیوئی اطلاعیه های مرسوم اعلام  برگزاریی « فلان کنفرانس » و « فلان گردهم آئی بین المللی  و یا هم بین الافغانی » را قرئت می نمائند !! شگفت انگیز است که زلمی خلیلزاد « پدر خوانده » و گرداننده ای اصلی گردهم آئی« دوبی » را طی  یک کنفرانس مطبوعاتی ای که در شهر کابل برگزار شده بود ویژه گی و مشخصه ء عمده ء گردهم آئی «دوبی» را حضور محوری جوانانی اعلام کرد که در طی سه دهه تحولات  سیاسی و اجتماعی در بیرون از کشور و بدور از حوادثی که منجر به ویرانی کشور افغانستان گردید زیسته اند و در زمینه نیاز مندی های اولیه جوامع پس از جنگ به شمول جامعه افغانی تحصیلات اکادمیکی را فرا گرفته اند ؛ هرچند آقای خلیل زاد نه گفت که چگونه ممکن است جوانانی که بیشترین قسمتی از عمر شانرا بدورازحوادث روزگار و در محیط « گُل خانه ای » غربی بویژه در زیرسایه نظام  سرمایه داری و لبِرالیزم غربی  سپری کرده باشند ، تعهد شانرا  نسبت به مفهوم والای « میهن دوستی » ، « ارزش های بزرگ ملی ، فرهنگی و میهنی » حفظ کرده باشند ؟ مگرصحبت ها و بیا نات سفیر کبیرو نمائنده فوق العاده سابق  ایالات متحده امریکا به صورت واضیح برای زمامداران و دست اندرکاران  رژیمی که آقای زلمی خلیل زاد  عضو بلند پایه افغان تبار  دولت و حزب جمهوری خواه ایالات متحده امریکا از همان نخستین  روز های  تشکیل  اداره مؤقت افغانستان برهبری آقای حامد کرزی عمود اصلی آن اداره محسوب می گردد پیام بدی را تداعی میکرد . !! اساسی ترین و اصلی ترین حرفی که برای  امثال من حائز اهمیت است ، وهیچگونه احتیاج به تفسیر و توضیح ندارد این است که محترم زلمی خلیل زاد با نقشی که در تدویر و برگزاریی کنفرانس « بن » بر عهده  داشت پس از ایجاد اداره مؤ قت در افغانستان « وایسرا » یا « زمامدار حقیقی افغانستان » محسوب می گردید ، و درست همان زمان و دراوج قدرت آقای خلیل زاد سفیر کبیر و نمائنده فوق العاده ایالات متحده امریکا دریک گفتگوی مطبوعاتی  که  بتا ریخ 17 قوس 1383  درمقر سفارت امریکا در کابل برگزار شد در  پاسخ به یک پرسش خبر نگار خبر گزاریی خصوصی  پژواک  چنین اظهار داشته بود  :
 پژواک : وقتی شما با آقاى کرزی صحبت ميکنيد روی چه مسايلى بحث ميشود، چون مردم افغانستان فکرميکنند شمارئيس جمهورواقعی در افغانستان هستيد نه آقای کرزی و آقای کرزی به حيث سمبول هستند جواب شما به مردم افغانستان چه است ؟
خليلزاد : آقای کرزی ازطرف مردم انتخاب شده ورئيس جمهوراو است نه من، وظيفه من اين است که باآقاى کرزى ومسوولين امور در تشکيل خصوصى افغانستان همکارى نمايم اگر مشکلى باشد در حل آن مشکل با وزارت خانه هاى مختلف، ارگان ها ودفاتر مختلف در تشکيلات خصوصى کمک ميکنيم هدف اين است تا وقتى که افغانستان ضرورت دارد کمک نمايم .
از اظهاراتی که آقای خلیل زاد حین اجرای « مأ موریت خطیر!!» خود در افغانستان بیان میکرد ، بخو بی مشاهده میشود که هرچند در اجلاس دوبی تمامی مسؤ لیت های وضعیت تار وتاریک کنونی را متوجه اداره ء کابل تحت زعامت آقای کرزی ساخته است ، مگر ساده اندیشی خواهد بود که با برپائی چنین « خیمه شب بازی ها ی » مافیائی و ارائیه چنین  اظهارات کاملأ  متضاد ، اساسی ترین سوالی را که نزد تمامی کارشناسان سیاسی میهن خطور خواهند کرد پاسُخ قانع کننده ای را دریابد ! و آن سوال از لا بلای جواب های متضاد اش که حین « جلوس اعلیحضرت خلیل زاد » بر تخت نمائنده گی فخیمه ایالات متحده امریکا در کابل اظهار داشته بود ، بخوبی روشن و هویدا می گردد . زیرا از پاسخ های که در کسوت مقام « وایسرای سابق  یعنی سفیر کبیر و نمائنده تام الاختیار بزرگترین قدرت جهان سرمایه داریی ایالات متحده امریکا» بیان کرده بود بصورت واضیح و روشن  بیننده و شنوینده چنین استنباط میکند که واقعأ تمامی تصامیم و فیصله های که در باره تعیین سرنوشت مردم و کشور بزرگ افغانستان باید اتخاذ گردد بجای ارگ مقر ریا ست جمهوری افغانستان در یک ساختمان مجلل دیپلوماتیک  واقع در سرک وزیر اکبر خان اتخاذ می گردید !! این و دیگر اقدامات ریأ کارانه ساکنان اصلی این قصریعنی از آقای ویلیم ایچ هارنی بروک William H. Hornibrook   که پس از تأسیس سفارت ایالات متحده امریکا در سال ۱۹۴۲ میلادی مصادف با سال ۱۳۳۵ هجری شمسی به عنوان نخستین سفیرغیر مقیم و نمائنده فوق العاده امریکا در کابل منصوب شده بود گرفته تا آقای زلمی خلیل زاد که به مثابه ء یک امریکائی افغان تباری اعتبار نامه اش رابه حیث سفیر و نما ئنده فوق العاده ایالات متحده امریکا در کابل بصورت فورمولیتی تحویل آقای کرزی نمود ه بود یکی از ساکنان مهم و اصلی این خانه در تاریخ حوادث کشور ما به ثبت رسید ه است ،
 مانند آفتاب روشن است  که باید آگاه باشیم و با برپائی چنین خیمه شب بازی های سیا سی دُچار هیچ نوع توهُم نگردیم بلکه با تمامی توان خود اعلام کنیم که تدویر چنین محافل کاذب در حقیقت  یک نوع فریب بسیار بزرگی است که خاصه ای از« روشنفکران گچ گرفته!! » و«  سیا  ست  مداران  »زمان ما است ، وقتی چنین « روشنفکران کاغذی»  و «سیا ست مداران قالب ریزی شده  » ای از این روزگار ،  چند کتابی را می خوانند یا هم شریک معا مله ء بزرگترین شرکت های اقتصادی و تجاری می شوند و خود را از لحاظ علمی و اقتصادی اشباع شده و کاملأ بی نیاز  تصؤر می کنند  ؛  بلادرنگ در خود نوع غرورو رضا یتی  کاذبی را احساس می کنند ، با «عین الیقین ! » می پندارند که از نظر فکری به درجه ء انتها رسیده اند و با چنین روحیه فریبنده  برای نجات جامعه و مردم نسخه نویسی میکنند و محافل و مجالسی را  برپا میدارند ،  که این فریب بزرگی است ، فریبی که حتی یک آدم بیسوادی کمتر دُچار آن می گردد . اما شاید این آقایون چنین می پندارند و تصؤر می کنند که براستی هم وقتی چند سخنرانی آتشینی  با ارائیه ارقام و احصایه گیری های کاپی شده   مجهول و مجعول بر سر  منبر های فرمائیشی  میروند ، میتوانند طرح نجات ملتها ی تحت ستم نظام های مافیائی را به عنوان مانیفیست آئنده رهبریئ جهان عرضه کنند . مگر شاید نه میدانند که اکنون جوامع دنیای سوم مانند افغانستان با اینکه از لحاظ صنعتی بسیار عقب مانده هستند و از لحاظ علمی در سطح بسیاروحشتانگیِز پا یئنی قرار دارند و از نظر فنی و علوم گوناگون زندگی نیز حتی در سطح شاگردان کشور های بزرگ صنعتی هم نیستند و با حضور دائم مهره های مافیائی همه ارزشهای مادی و معنوی شانرا از دست داده و کاملأ فقیر گشته اند ، اما در عین حال مجهز به سلاح قدرتمند شناخت از چهره های بوقلمون صفت مافیائی اند که برای شان قدرت  « نه » گفتن  در برابربسته بندی های رنگین امتیازات را اعطأ کرده است . و میتوانند با کمک و یاریی یک محاسبه ساده و بسیط جامعه شناسی   ، پروژه ء  تشخیص نسخه های را که در گردهم آئی ها و کنفرانس های فرمائیشی سیا سی بویژه آنگاهی که بنام کمپائن انتخاباتی به خورد ملت های جهان سوم بویژه افغانستان داده میشوند به انجام رسانند . همچنان مردم فقیر کشور ما و اکثر کشور های اسلامی  بیش از هرزمان دیگری بر این امر واقف اند که جهان سرمایه داری معاصر با داشتن عالی ترین قدرت تخنیکی و نبوغ علمی و فلسفی تمامی نبوغ های جهان را خریداری می کنند!! ، بدین سبب است که در زمان  کنونی بویژه آنگاهی که نظام بین المللی سرمایه داری و لبرالیزم اقتصادی که از شکست ها و ناکامی های گذشته تجربه گرفته وبه قول معروف به عقل آمده است، تمامی نبوغ های نام آورجهان، مخترعین،نویسنده گان، دیپلومات های نامدارمیهن  ،  هنر مندان و سائر کتگوری های از « روشنفکری »  را که همچون تکه  های از یخ با شعله  های آفتاب ، آب می گردند ، مانند کالا از بازار تهیه می دارند .و چنین  پندارند که چون  صاحبان پول ، ثروت و قدرت  اند ، لهذا خود  صاحب تمامی ارزش های مادی ومعنوی  زندگی بشری نیزمحسوب  می شوند !! ؛ .
 اکنون ببینیم که پشت صحنه ای از « نشست دوبی» که ریاست آنرا برخی از بنیانگذاران و حامیان اصلی این نظام مافیائی بویژه آقای زلمی خلیل زاد که در روزگاری نه چندان دور زمامدار اصلی افغانستان جنگ زده به حساب می آمد وبرای  بسیاری از اشتراک کننده گان پایه اول  این گردهم آئی « پدر خوانده ! » و« ولی نعمت حقیقی » محسوب می گردید  بر عهده داشت ، بر کدامین انگیزه ها و غریزه ها ی عطش ناپذیر قدرت ، ثروت و شهرت خواهی استوار بوده است  ؟  نمیتوان از این حقیقت روشن انکار کرد و چشم پوشید  که محرک واقعی برگزارئی نشست دوبی  اندیشه و تفکری بوده  که هر کدام ازاشترا ک کننده گان اصلی  آن گردهم آئی میخواستند خودشان ثروت و قدرت  بیشتری  فراهم سازند ، اما اغلب حضور یکی از بنیانگذاران « کنفرانس دوبی »  نسبت به دیگران جلب توجه بیشتری میکرد ، البته این حضور تنها مرهون هزینه های سرشاری نبوده است که از سوی « آقای احسان الله بیات رئیس عمومی بنیاد بیات ، شبکه رادیو تلویزیونی آریانا ، شرکت مخابراتی افغان بیسیم که شریک و سهمدارتجاریی  جناب زلمی خلیل زاد سابق نمائنده تام الاختیار آقای بوش در امور افغانستان بوده است پرداخته شده بود  !! » بلکه بیشتر تحت تأ ثیر روحیه روانی دوران زمامداریی آقای خلیل زاد نمائنده تام الاختیار آقای بوش در امور افغانستان قرار داشت که خواست تمامی کاندیدا های ریاست جمهوری را بنام نیاز به تغییر اساسی در افغانستان وادارند که اخلاقأ تن به یک کاندید واحدی ، مقتدر وبا درایتی بدهند که به گفته وی از توانمندیی عملی زعامت افغانستان برخوردار باشد !! هرچند آقای خلیل زاد در این گردهم آئی هیچگونه اشاره ای مبنی بر کاندیداتوری خود در انتخابات آئنده افغانستان بر زبان نیاؤرد ، مگر آنچه را که در کنفرانس دوبی مطرح کرد ، و سپس  مانند هرگردهم آئی دیگری بر یک بیانیه ای عمومی که بیشتر با شعارهای  خیلی جالب  مزئن شده بود ا کتفأ گردید ، هر بیننده  و شنوینده ای حکاک و باریک بین میدان سیاست را به چنین انتباهی رساند که به قول شاعر « یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور …..!!! »  در کالبد « آقای زلمی خلیل زاد» نیز همان خون آغشته به  غریزه ء قدرت خواهی و ثروت اندوزی موج میزند که بسیاری از زمامداران و حاکمان ستمکار برای اشباع آن بزرگترین و مقدس ترین خونها را در سرتا سر تاریخ جامعه ما ریخته اند مگر جان مطلب در این است که این مرتبه آقای خلیل زاد به مثابه یک تبعه ای شکست خورده افغان تبار  امریکائی دست خودرا به سوی  کسانی دراز کرده است که زمانی هم به مثابه یک « پدر خوانده » مهربان بر همه آنها  حساب باز کرده بود واکنون  با احساس ضرورت یک رهبرئی متخصص و« دموکرات» و مسؤل دربرابر تمامی شهروندان جامعه افغانی همه آنها را به گذشت تاریخی فراباید می خواند تا به خاطرمنافع علیای میهن !! بر یک کاندیدای واحد و مقتدر و همراه با توانمندیی های  لازم برای رهبریی جامعه به تواقق برسند !! زیرا آقای خلیل زاد با جدیت تمام قصد کرده بود تا این مرتبه به مثابه مهره اصلی مافیای حاکم بر کشور، بجایی سفارت امریکا واقع در جاده وزیر محمد اکبر خان  ، در ارگ مقر ریاست جمهوری مستقر شود   .البته این حدس و انتباه  زمانی تقویت گردید که پس از ختم اجلاس دوبی یک گروه کوچکی از مردم بی بضاعت جلال آباد طی یک گردهم آئی که درهوتل ستاره  شهر تاریخی جلال آباد اما این مرتبه با پشتوانه یک بازوی دیگر مافیائی یعنی  عزیزی بانک که می گویند ۶۰٪ از سرمایه آن بانک نیز از همان مافیای معروف نفتی    «ترانس افغانستان پایپ لائن » که آقای خلیل زاد یکی ازشرکای مهم آن شمرده میشود ، ترتیب داده شده بود ، جان مطلب این است که برخی از  اشتراک کننده گان این گردهم آئی ازآقای زلمی خلیل زاد « وایسرا وسفیر کبیرسابق امریکا در  افغانستان!! » در اهتزاز شعار های حمایت و پشتیبانی قاطع و همه جانبه شان ، تقاضا بعمل آمد که در انتخابات آئنده ریاست جمهوری افغانستان خود را رسمأ  برای مقام ریاست جمهوری افغانستان  به عنوان کاندید اصلی ملت افغانستان  اعلام کنند . !!
هیگل فلیسوف نامدار آلمانی Georg Wilhelm Friedrich Hegel  که در قرن 18 زندگی میکرد  در جایی بر این نکته انگشت نها ده است که همه رویدادها و شخصیت های به اصطلاح  بزرگ دومرتبه به صحنه می آیند البته وی فراموش کرده است که بار اول بصورت یک تراژد یی نا امید کننده  و با ر دوم بصورت یک  کمیدی بر ستیژ حیات ملت ها حضور پیدا میکنند ، جلالتمآب داکتر زلمی خلیل زاد درست نمادی از این گفته فلیسوف هیگل است که نخست به صورت تراژدیک با گرداننده گی کنفرانس تاریخی
« بن» در کسوت نمائنده تام الاختیار جورج دبلیو بوش به صحنه حیات ملت افغانستان ظاهر گشت و اینک در اوضاع و احوالی که حزب جمهوری خواه ایالات متحده امریکا در برابر حزب دموکرات بویژه آقای بارک اوباما Barack Obama مردی از سیاه تباران مطرود شده  ایالات متحده امریکا بصورت معجزه آسا شکست های  سختی را متحمل گردیده قصد کرده و "عزم "خود را " جزم "ساخته  است تا  بصورت کو میک COMEDY)   ) بر صحنه تیاتر افغانستان ظهور پیدا  کند .!! واقیعت این است که تنها دغدغه ها ی که در حال حاضرو در راستای اجلاس
« دوبی »  میتوانیست پاره ای از نهاد های مسؤل  مافیائی  را بر سر روند فعلی حواد ث و جریانات به توافق وا دارند غریزه های پلیدی از قدرت خواهی و ثروت اندوزی  بوده که در قلب  هریکی از ارادتمندان و دست بوسان سابق جلالتمآب خلیل زاد موج می زنند و تنها با رسیدن به مقام مصنوعی «  ریأ  ست  » جمهوری که بیشتربه مثابه نهاد تدارک چی قدرت های خارجی بویژه همان شرکت سهامی مافیائی حاکم درافغانستان و مرجع مورد اعتبار برای « تقسم غنیمت ها » در سطح یک شهرداری  به حساب می آید « ارضأ » می گردید . اینجا و در چنین شرائط ناگوار جامعه وتاریخ کشور ما افغانستان است که از بطن  تمامی جدار ها و  نهاد های حاکم بر جامعه صدای « پس لرزه های دموکراسی قلابی و نا موزون با شرائط تاریخی فرهنگ و  تمدن باستانی ما  شنیده می شود 
 
یا هو
یار زنده صحبت باقی
23/مارچ /2009
مطابق سوم  حمل 1388 هجری شمسی