آرشیف

2015-2-7

سید عیسی حسینی مزاری

حوادث یمن، دام دیگر بـــــــــرای جهان اسلام

 

hosseinimazari@yahoo.com
 
رخدادهای اسفناک و درد آوریمن، سال هاست آغازگردیده و تا کنون تاوان سنگینی را حد اقل بر مسلمانان این مرزوبوم تحمیل نموده است اما سیرحوادث این کشوردرجریان سال جاری به ویژه دریک ماه اخیر، از شرایط به خصوصی برخوردار گردیده و افکار و توجهات بیشتر جهانی را به خود جلب نموده است.
اگرچه بسیار کوشش شده است تا جنگ ودرگیری  میان جریان الحوثی ودولت یمن، ماجرای داخلی عنوان شود، ولی تحلیل وبررسی وقایع یمن، گویای آن است که درپس پرده بحران کنونی این کشور، دست های مرموزونامریی غرب واسراییل وجود دارند که برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده ومشخص، تحولات خونین این سرزمین را رقم  می زنند.
 
اهداف جنگ یمن
صاحب نظران، اهداف متعددی را بر می شمارند که مورد نظرطراحان جنگ یمن می باشند ولی در میان همه، برخی از آن ها، شاخص تر به نظر می رسند که به طور مختصر وگذرا به آن ها اشاره می شود:
 
1 –   ایجاد اختلاف میان جهان اسلام
سالیان متمادی است که جهان اسلام به برکت حرکت انقلابی حضرت امام خمینی"ره" و ادامه آن به رهبری خلف صالح آن بزرگمرد، حضرت امام خامنه ای، از مرگ حتمی نجات یافته، از بی تحرکی ورکود فاصله گرفته، به بیداری خوبی دست پیدا نموده است و با الهام از انقلاب اسلامی ایران، وحدت فکری ورفتاری، میان مجموعه ای از کشورهای اسلامی ایجاد شده به نحوی که موجب گردیده است عملا شرایطی فراهم آید تا در بسیاری مواقع، اکثر کشورهای اسلامی وملل مسلمان، گام های استواری برداشته، در برابر اقدامات دین ستیزانه دشمنان اسلام، ایستادگی نمایند. چنانچه نمونه بارز و آشکار این وحدت فکر و رویه، در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و محکومیت اعمال جنایت کارانه وددمنشانه اسراییل، متجلی شد و تقریبا سه دهه است که این روند آغاز گردیده وهمچنان روبه پیشرفت می باشد.
غربی ها که از ابتدا تلاش داشتند از راه تفرقه اندازی برگرده مسلمانان سوار باشند و بر اسب مراد بتازند، متوجه شدند که انگیزش جدید اسلام واحیای دیگر باره آن نه تنها باعث وحدت وهماهنگی بیش از پیش مسلمانان گردیده که سبب شده است زمینه نفوذ وگسترش اندیشه اسلامی را در میان ملل غربی فراهم نموده، مردم را تشویق نماید تا گرایش بیش از گذشته به دین اسلام پیدا نمایند.
چنانچه آمارها نیزگویای این حقیقت انکار ناپذیر است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، علاوه بر اینکه نهضت های دیگری در گوشه وکنار جهان پا گرفت، هر روز و هر هفته، دسته دسته از اهالی ساکن در کشورهای غربی به دین اسلام گرویده، زن ومرد و پیر و جوان با حضور در مساجد مسلمانان، شهادتین جاری می نمودند.
سردمداران غربی، قبل از هرچیز به این فکرافتادند که چاره ای بیاندیشند تا نه تنها فاصله بین اسلام و مردم غرب بیاندازند و از رجوع آنها به سوی اندیشه اسلامی ممانعت نمایند که از اسلام ایجاد تنفر نموده و مسلمانان، غیر متمدن و وحشی جلوه داده شوند. این بود که پروژه اسلام هراسی را روی دست گرفتند و اگرچه درگذشته هم ترفندهای متعددی دراین زمینه به کاربستند اما سازماندهی حادثه یازدهم سپتامبر و منفجرنمودن ساختمان های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک و به قتل رساندن هزاران نفر و منتسب نمودن آن به گروه های اسلامی، تحت عنوان بنیادگرایان مسلمان و تروریست های خون آشام و سپس اعلام آغاز جنگ صلیبی میان غرب واسلام، اسلام هراسی را بیش از گذشته عینیت بخشیده، به اذهان عمومی غرب القا نمودند که اینست اسلامی که علاقه به پیوستن آن داشتید و این چنین است مسلمانانی که آنان را الگوی فکری، اخلاقی و رفتاری خویش قراردادید.
غربی ها پس از پروژه اسلام هراسی، با هدف تضعیف و در نهایت انهدام ونابودی جهان اسلام، طرح شیعه هراسی را روی دست گرفتند تا شاید این هماهنگی و وحدت وصف نا شدنی که دردنیای اسلام وجود دارد وهمه یک خدا را می پرستند ودور یک کعبه طواف می کنند واز قانون یک قرآن پیروی می نمایند و از دستورات یک پیامبر الهام می گیرند و ایمه معصومین علیهم السلام وخلفای بزرگ اسلامی را الگوی اخلاقی و کرداری خویش برگزیده اند به گونه ای که این پیروی و راهروی  و سرمشق پذیری را بارها ودرمقاطع مختلف تاریخی به اثبات رسانده اند، ازهم بپاشانند و پس از تکه پارچه نمودن مسلمانان، دمار از روزگار یکایک آن ها دربیاورند.
ایران اسلامی را محور شرارت نامیدند و در بدنام نمودن و خدشه دار کردن چهره نظام قدرتمند آن در دنیا به ویژه در میان کشورهای اسلامی بسیارکوشیدند و دراین راه از صرف هیچ هزینه ای دریغ ننمودند وهر روز توطیه جدید وهرلحظه نیرنگ نو به کار گرفتند تا بتوانند حاکمیت ولایت فقیه را که در پیشاپیش اندیشه اسلامی، سمت فرماندهی را دارد، از پا دربیاورند. جنگ قهرمانانه حزب الله لبنان علیه متجاوزین صهیونیزم را جنگ شیعه با اسراییل مطرح نمودند تا شاید کاری نمایند که حسادت اهل سنت را بر انگیخته ومانع حمایت اکثریت جهان اسلام از رشادت و مقاومت حزب الله شوند و یا رشد و پیشرفت شیعیان عراق را خطری جدی برای نه تنها اهل سنت عراق که برای تمام اهل تسنن دنیا تبلیغ و موضوع هلال شیعی را تکرار کردند تا از میزان وحدت وانسجام جهان اسلام بکاهند و درراستای تضعیف ویا از هم پاشاندن آن ها توفیقاتی را نصیب شوند که الحمدلله تیرشان به سنگ خورد و نتوانستند از این شیطنت طرفی ببندند
اما بازهمان توطیه را دنبال واینک مبارزه جانانه الحوثی های یمن را صرفا جنگ شیعی عنوان نموده و اصراردارند با بوق وکرنای رسانه ای، مبارزه ای را که کتله ای از مردم بی دفاع یمن درجهت احقاق حقوق شهروندی وسیاسی خود به راه انداخته اند، جنگ شیعه با دولت سنی مطرح کنند و القا نمایند که اگر این روند به نفع الحوثی ها خاتمه یابد، موجب اقتدارشیعه ها گردیده آنگاه برای اهل سنت وجماعت خطرناک خواهد بود. تبلیغ همانی است که تا کنون بارها در مورد ایران، حزب الله لبنان و عراقی ها در پیش داشتند ولی نفعی نگرفتند اما این بار اذعان غربی ها و طراحان پشت پرده، این است که مطرح نمودن شیعه هراسی و بزرگ و واقعی نشان دادن جنگ یمن به عنوان درگیری خونین بین پیروان شیعه و سنی، با توجه به همسایگی این کشور با عربستان که گروه های وهابی در آن از اقتدار بیشتری برخوردارند و می توانند در دامن زدن این توطیه کمک گر اربابان غربی خود باشند، بیش از گذشته نتیجه بخش بوده، درنهایت می توانند موضوع جنگ الحوثی ها با دولت یمن را گسترده ساخته، از مرزهای یمن وعربستان به بیرون از این دوکشور و به منطقه وحتی جهان اسلام تسری دهند.
 
2 – ضربه به پیکره جهان اسلام:
ایجاد فشار علیه بخشی از مسلمانان در کشور یمن، ضربه به پیکره امت اسلامی است. چرا که مردم یمن مسلمان بوده، کشتن حتی یک نفر از این کشور به ضرر امت اسلامی است چه رسد به اینکه صد ها نفر قتل عام گردیده و صد ها هزار نفر دیگر بی خانمان شده اند.
 از همه مهمتر، تمامیت ارضی ومصالح ملی کشور یمن که یک سرزمین اسلامی است با خطرات جدی مواجه شده است ومسلما این روند می تواند نقیصه بزرگ و  جدی در پیکره امت اسلامی ایجاد نماید ودقیقا این عملیه، بخشی از خواست اصلی واساسی استکبارجهانی می باشد.
 
3 – تحت الشعاع قراردادن گزارش گلدستون:
حوادث غمبار غزه، غصه بزرگی بود که دل مسلمانان را خون نموده و عقده کشنده ای به نظر می رسید که گلوی هر انسان منصف را بیش از پیش می فشرد و اگرچه کشورها، محافل وجریان های اسلامی، فریادهای بلندی درحمایت از مردم غزه و محکومیت جنایات بی شمار اسراییلی ها علیه مردم بی پناه ومسلمان این سرزمین سرداده و بازمی دهند که طبعا زمینه سازاثرات مثبت وکارآمد بعدی گردید، اما مطمینا تاثیرگزارش گلدستون و تایید آن توسط سازمان ملل متحد، تهدید عینی و اثر گزار دیگری، علیه هست وبود اسراییل ایجاد کرد، که می توانست ضربه اساسی بر حیثیت و مقام منطقه ای وجهانی صهیونیسم وارد نماید. چه این که این گزارش و در نتیجه، تایید آن از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد، افکار نهفته و به خواب فرو برده جهانی را که یا عمدا و یا در اثر اغفال رسانه های استکباری، نمیخواستند و یا نمی توانستند درک درستی از رنج ها ومشکلات موجود در سر زمین های اشغالی داشته باشند، بیش از پیش بیدار نمود و حقانیت و مشروعیت رژیم اسراییل را به طور جدی زیر سوال برد و دایره محکومیت جهانی اعمال ددمنشانه این رژیم علیه مردم مظلوم غزه را گسترده ساخت و سیر آن را شدت بخشید  واین روند،  سردمداران اسراییل را به وحشت و تکاپو انداخت و آنان را وادار کرد که به فکر ایجاد جریانی شوند تا گزارش گلدستون تحت الشعاع قرار گرفته و افکار وتوجهات جهانی به سمت وسوی آن جریان که از اهمیت آنچنانی نیز برخوردار نمی باشد، جلب گردد. این بود که به حوادث یمن، بعد جدیدی بخشیده شد وعلاوه بر اینکه ارتش این کشور از شدت عمل بیشتری علیه الحوثی ها استفاده نمود، عربستانی ها هم وارد گود گردیده اقدام به حادثه سازی و بزرگ نمودن جریان جنگ دولت یمن با الحوثی ها کردند تا بازتاب بیشتر جهانی پیدانماید. چنانچه هم اکنون این توطیه اثرگذار گردیده و تا حدود زیادی افکار جهانی از جنایات بی شرمانه اسراییل علیه مردم غزه،  به جنگ یمن معطوف گردیده است.
 
4 – فضاسازی جهانی و انحراف اذهان عمومی از توطیه های جدید صهیونیستی
برخی صاحب نظران عقیده دارند، اسراییل نقشه های جدیدی در سر دارد که انجام آن نیازمند آرامش خاطر سردمداران آن و نبود مخالفت و ضدیت افکار عمومی با اقدامات آنان می باشد. ممکن است، توطیه، همان تکمیل تخریب مسجدالاقصی باشد چنانچه این طرح از چندی پیش روی دست گرفته شد اما با اعتراضات جدی منطقه ای وجهانی مسلمانان، به ویژه  فلسطینی ها مواجه گشت ولی این بار قرار است این طرح کامل شود. و یا احتمال دارد علاوه بر اجرای این توطیه، عملی نمودن طرح های توطیه آمیز دیگری علیه مردم فلسطین ویا حتی لبنان در دست اجرا باشد. چه اینکه از لابلای اخبار وگزارشات رسانه ها بر می آید که گویا اسراییل رویای حمله بر حزب الله و مردم مسلمان لبنان را دارد که حداقل زمینه سازی عملی کردن این توطیه بزرگ نیاز به اجرای برنامه هایی دارد که بایستی به دور از توجهات جهانی ومنطقه ای صورت پذیرد. و یا دستیابی رژیم صهیونیستی به اهداف پنهانی دیگری، ضرورت به فضا سازی عمومی و گرفتاری فکری وذهنی دنیای اسلام و مشغله عملی مسلمانان خواهد داشت.
از این رو درگیری ساختگی و بحران سازی داخلی ومنطقه ای در یمن واطراف آن، می تواند حداقل حالا، خواست سردمداران رژیم اشغالگر قدس را فراهم نماید و آنان را برای اجرای نقشه های شان در پناه انحراف افکار جهانی به سمت معضلات موجود یمن، یاری برساند.
 
5 – ایجاد حربه ای نو علیه جمهوری اسلامی ایران
می دانیم که رژیم اسراییل و حتی تمام غربی ها به سردمداری امریکا وانگلیس، عمده ترین وبلکه ستون اصلی و رهبری کننده جهان اسلام و در نهایت، دشمنی ها و کینه توزی های علیه منافع خود را، جمهوری اسلامی ایران  می دانند و از سویی، موضوع هسته ای ایران در مرحله حساسی رسیده و پرونده آن در آژانس اتمی، باز ونیاز به این بود تا شدت عمل بیشتری علیه این پرونده به کارگرفته شود. از این رو پر رنگ ساختن ایده جنگ طلبی ایران واین که این کشور دخالت عمده ای در منازعات منطقه ای دارد و به خصوص هر جا شیعیان است رد پای ایران هم در آنجا وجود دارد و در این حال اگر حاکمان ایران دست به قدرت برتر هسته ای هم پیدانمایند قطعا از توان بالایی برخوردار می شوند و آن گاه هیچ قدرتی را یارای مقابله با این کشور نخواهد بود، از اهداف دیگری به نظر می رسید که قدرت های غربی به شمول اسراییل روی دست داشتند. این بود که به زعم آن ها، جنگ یمن، آن هم با تبلیغ و بزرگ کردن نقش الحوثی های منتسب به  شیعه، می تواند اتهام حضور ایران را در این جنگ توجیه نموده و اثبات دخالت این کشور در این جنگ را راحت تر و پر سر و صدا تر نماید. چنانچه یکی از موضوعات مهم مطرح در جنگ یمن از سوی رسانه های غربی وعربی وابسته، دخالت جمهوری اسلامی ایران در مسایل مربوط به یمن و دامن زدن به جنگ داخلی این کشور و تقویت نیروهای شیعه طرفدارایران که مخالف دولت یمن هستند، می باشد. به گمان طراحان پشت صحنه، طبعا مطرح نمودن اینگونه دخالت، اهرم فشار را برضد جمهوری اسلامی ایران به خصوص در راستای اتخاذ مواضع منسجم تر بین المللی علیه پرونده هسته ای این کشور، قوی ترنموده،  ایران را درمیادین جهانی ومنطقه ای در معرض فشار مضاعف قرار می دهد. این درحالی است که موضوع الحوثی ها سال هاست که با دولت یمن مطرح بوده و اصل کشیدگی هم بر سر حقوق شهروندی و مشارکت سیاسی می باشد نه موضوعات مذهبی و طایفه ای و گذشته از همه، الحوثی ها زیدی مذهب اند که گرایش شان به اهل سنت وجماعت به مراتب بیشتر از شیعیان می باشد.
 
6 – ترویج ایران هراسی و ترساندن کشورهای عربی از این کشور
غربی ها با اجرای اسراییلی ها، همواره سعی نموده اند تا ایران را به عنوان یک کشور قدرتمند و درعین حال سلطه جوکه قصد وغرص خاصی را در منطقه خلیج فارس دنبال می نماید و در فرصت مناسب علیه حاکمیت های این ناحیه و تسلط بر سرزمین آنها حرکت خواهد نمود، معرفی کنند و بدینترتیب زمامداران ضعیف و بی تدبیر عربی را از مهمترین کشور اسلامی که اگر نتواند منافعی به حال مسلمین برساند هیچگاه به دنبال ضرر رساندن نمی باشد، ترسانده ، شرایط پیاده نمودن چند طرح را فراهم می نمایند
 
الف –  دوری عرب ها از ایران.
دوری عرب ها از ایران شرایط مناسب را فراهم می آورد تا طرح ها و نقشه های فرامنطقه ای به ویژه اسراییلی علیه این کشورها و جمهوری اسلامی ایران به راحتی اجرا شود.
 
ب –  تاسیس جبهه مشترک منطقه ای برخلاف ایران.
عرب ها با توجه به ترسی که آن ها را داده اند مجبور می شوند به خاطر محافظت از خود در برابر تهدیدات القایی ایران، خود را منسجم نموده با ایجاد جبهه مشترک عربی، سرمخالفت و معاندت با ایران بلند نمایند، پدید آمدن یک چنین حالتی از سوی عرب های خلیج فارس، به هیچ وجه به نفع ایران نخواهد بود.
 
ج – عادی سازی رابطه با اسراییل.
آنچه واضح به نظر می رسد اینکه وقتی حاکمان کشور های عربی نه تنها به بزرگترین کشور اسلامی مانند ایران اعتماد نداشته و از ظرفیت های بالای نظامی، سیاسی و اقتصادی آن استفاده نکنند که از آن بترسند، احساس خطر نموده به دنبال پرکردن خلا حمایتی بر خواهند آمد و از آن طرف چون اسراییل آماده استفاده از این خلا می باشد، در راستای عادی سازی روابط تلاش نموده، برای خود جای پایی در این کشور ها باز می نماید.
د –  ایجاد انگیزه برای سردمداران کشورهای عربی جهت تقویت وتجهیز نیروهای نظامی.
احساس ناتوانی عرب ها در برابر ایران و  ترس کاذب از اقدامات آینده ایران علیه آن ها، می تواند شیوخ عرب را وادار نماید تا جهت تقویت و تجهیز نیروهای نظامی خود، قرارداد های میلیاردی تسلیحاتی را با آمریکا وانگلیس امضا نمایند که بدینصورت موجب خواهد شد ملیاردها پول به دست آمده از فروش نفت کشورهای اسلامی، به جیب دلالان، سیاست مداران وصاحبان کارخانه های اسلحه سازی غربی واریز گردد.
غربی ها واسراییل از سال ها قبل در مسیر ایران هراسی کار نموده و همچنان در این جهت دنبال سوژه های جدید است که جنگ یمن یکی از همان سوژه هاست و از همین رو، با استفاده از این معضل، در این شب و روز تمام رسانه های غربی و صهیونیستی موضوع اتهام دخالت ایران در یمن و حمایت از الحوثی ها را بزرگ نموده به سردمداران عربی هم می فهمانند که اگر تا هنوز در رابطه با قدرت طلبی ایران و ماجراجویی این کشور جهت اقدام علیه امنیت ملی دیگر کشور ها شک داشتید، بفرمایید به حوادث یمن نگاهی بیاندازید آنگاه خواهید دید که ایران چگونه در راستای تقویت شیعیان و سر نگونی دولت عربی یمن وبه قدرت رساندن وابستگان خویش هزینه می کند ودراین راه از هیچ کوششی دریغ نمی ورزد!!!.
7 – و در نهایت اگرچه عده ای هدف اقتصادی را نیز برای تداوم تحرکات غرب و رژیم صهیونیستی، علیه سرزمین های اسلامی بر می شمارند اما علیرغم اهمیت هرهدف دیگری برای سردمداران سیاسی و نظامی استکبار، جنگ غرب با اسلام، جنگ تفکر واندیشه است و آنان نیک دانسته اند که امروزه هیچ قدرت دیگری به جز اسلام یارای مبارزه با زر، زور و تزویر شیاطین این جهانی را ندارد تا در برابر اهداف ومنافع استکبار مقاومت نماید. امروز دنیا همانند گذشته دوقطبی است. اما دوقطب دیروز کاپیتالیسم غربی وکمونیسم شرقی بود ولی دوقطب امروز کاپیتالیسم واسلام است. کمونیسم به دلیل اینکه یک اندیشه مادی محور بود و از قدرت بالایی هم برخوردارنبود، نمی توانست با قطب مادی ی دیگر به درستی دست وپنجه نرم نماید و در این دویل بالآخره فروریخت اما قطب جاگزین، اسلام است با پشتوانه خدا و اجرای قدرتمند مسلمانان واین قطب، دیگر فروریختنی نیست وتا زمانی که قطب مخالف خود را فرو نریزاند و حکومت جهانی اسلام را بر دنیا حاکم نکند، از پا نخواهد نشست و آن زمان نزدیک است و انشالله به زودی زیر سایه رهبری امام زمان(عج)، مسلمانان، کاخ ظلم وستم را در هم خواهند کوبید و بیرق سبز اسلام را در تارک این کره خاکی به اهتزاز در خواهند آورد. به این جهت استکبار دست به هر خس وخاشاک می زند تا جلو این پیروزی را بگیرد. اومی داند که اسلام نابود شدنی نیست ولی توقع دارد با استفاده ازهرترفندی عمرخود را دراین دنیا طولانی نماید. پس توطیه می کند و تلاش همه جانبه خود را به خرج می دهد تا با ایجاد اختلاف میان مسلمانان، چند صباحی به زندگی ننگین خویش تداوم ببخشد.
به هرحال از بررسی انجام شده این نتیجه به دست می آید که اجانب از هر فرصت و وسیله و از هر ظرفیت و امکانی سود می جویند تا به هدف نهایی برسند، اینجاست که به این درک خواهیم رسید که امروزه نوبت یمن است و با استفاده از شرایط داخلی و منطقه ای آن قرار است دشمنان اسلام، به اهداف مختلفی دست یابند که در نهایت منتهی به هدف و مقصد اصلی خواهند شد که همانا مقابله با اندیشه اسلامی است.  
بنابراین وظیفه ایمانی و وجدانی حکم می نماید که آحاد مسلمانان و دولت های اسلامی، به داد مردم مسلمان یمن، فلسطین، لبنان و سایر کشور های مسلمان دربند برسند و انسان های گرفتار در دام های زر، زور و تزویر را برهانند. 
به تاسی از این سیاست، مردم افغانستان هم، چون خود، سال ها گرفتار دسایس منطقه ای وجهانی هستند و به درستی می دانند که در این روز ها مردم مسلمان یمن گرفتار چه معضل ومشکلی می باشند، همواره به فکر دیگر ملل مسلمان از جمله مردم مظلوم وبی دفاع یمن بوده، از این رو ضمن محکوم نمودن حملات وحشیانه ارتشهای یمن وعربستان سعودی علیه زنان؛ مردان و کودکان بی دفاع یمنی و تقاضای هشیاری و بیداری مردم یمن در برابر توطیه های تفرقه افگنانه اجانب، از خداوند متعال خاضعانه می خواهند تا هرچه زودتر مردم مسلمان یمن را از آتش این جنگ و دامهای شیطانی استکبار نجات دهد