آرشیف

2014-11-17

عزیزه عنایت

حمد و ثنا
 
 
ای صاحب هستی من ای ما لک دلهـای ما
ازعشق تـو دل را بتن دایم بؤد شورو نــوا

دروادی چرخ کهن,گم کرده ام من خویشتن
گرتونگیــری دست من,بـارنج ودردم مبتلا

دانی توفقروشان من,هـم ظاهرو پنهـان من
ای صاحـب ایمان مـن,دل است با تـو آشنا

خورشیدوماه آسمان,هرجا بؤدهم عـاشقــان
وصف تـو گویند هـرنفس,زیبد تراحمدوثنا

هـرکه زتـو آگاه بؤد,باعشق تـو همـراه بؤد
سربرسجودت مینهد,کزجان ودل خواهدترا

وردء زبـا نـم نــام تـو,دل تشـنهء الهـام تــو
راهی توجویم هرقدم,زآنروکه هستی رهنما

عشق تــودر دل پرورم,جـزتونباشد دیگـرم
هستی مـدامـا, دربرم,باجذبهء عشق و صفا

دارد (عزیزه) اشک تـر,با آه پرسـوزجگــر
بـردرگهت شام و سحر,باشد قبول افتد دعـا
 
9/8/2011  
ها لنــد