آرشیف

2020-5-2

رفعت حسینی

جیب خالی تاریخ تاجیکان

سالیان دراز برخی تاجیکان پُف کردند. مدتهاست که یگان <اشرف المخلوقات تاجیک> در خاکستان افغاستان، بنابر اندیشیدن مفلوج، به چیزهایی معتقد است و بر انها فخرمی فروشد که در اساس و واقعیت وجود نداشتند و ندارند:

همانندخراسان .
این فرد تصور میکند که حوزه جغرافیای پروان پنجشیر بدخشان بلخ هرات، درگذشته ها، یک دولت مجزا و مستقل و نیرومند و آزاد بوده است بنام خراسان .

مگر حقیقت چیز یست دگر:

درگذشته ها درافغانستان ،آن جغرافیایی که در جاهایی به آن (خراسان) گفته میشد،یعنی آن بخش، دولت مستقل ،بانهاد های دولتی مسقتل وسازمان های اداری واجتماعی مستقل وقوی،«نه» بود. آن « دولت» و آنگونه خراسان خیالی وجودنداشت.

فقط وتنها [ مشخصهٔ ] نام، بتکرارمینویسم، نام بود.

۱/ آن مشهورساخته شده، ابومسلم، ازدریچه سرزمین ومنطقه، باصطلاح خراسانی، نبود.نام دیگری داشت. اوترک تباربود. پسانها ملقب به ابومسلم خراسانی شد:

بهزادان پور ونداد هرمزد[۱] ملقب به اَبومُسْلِمِ خُراسانی[۲] (۷۱۸–۷۵۵ میلادی) فرمانده نظامی ایرانی و درشمارمردان قدرت طلب شورشی یعنی

{ سیاه‌جامگان } بود که توانست درخارج افغانستان،در براندازی حکومت بنی امیه، حکومت بنی عباس را یاری رساند.

نام اصلی او بهزادان (پسر ونداد) بود که به توصیه ابراهیم امام، یکی از بزرگان بنی عباس، به عبدالرحمن تغییر نام داد و با حکم وی رهسپارمنطقه یی بنام خراسان شد تا جنبش ضد اموی در این منطقه را کمک رساند. وی پس از پیروزی بر حاکم منطقه خراسان و تسخیر مرو، سپاهی را روانه عراق نمود و توانست در سال ۱۳۲ هجری قمری، مروان، آخرین خلیفه اموی را شکست دهد. با بر تخت نشستن ابوالعباس عبدالله سفاح به عنوان اولین خلیفه عباسی، امارت<زمام داری> جغرافیای خراسان به ابومسلم سپرده شد. اما قدرت و نفوذ وی برای خلیفه و اطرافیان او نگران‌کننده بود. سرانجام، ابومسلم در سال ۱۳۳ ه‍.خ. ( ۱۳۷ ه‍.ق.)، به دستور منصور، دومین خلیفه عباسی ، خارج ازمنطقه خراسان،به قتل رسید.

۲/ مباهات نمودن بآن آدمی که درپاشان نمودن سازمانهای رفاه مدنی وبنیادهای فرهنگی و آموزشی در دوره امانی سهم گرفت، گواه نمایان فهم وتفکر بیمارودرایت نارساست.

یک بیسوادادبی،خلیل الله خلیلی، حبیب الله کوهدامنی کلکانی را،عیارخراسان میخواند وبرایش کتاب «عیاری ازخراسان» را نگاشته است.

حبیب الله مایه آزرم تاریخ تاجیکان افغانستان است نه عیاری ازحوزه خراسان .

۳/

بَبـرَک کارمل،هرچند برخیهاویراازشاخۀ کاکړقوم پشتون میدانند،اگر تاجیک پذیرفته شود،وحفیظ‌الله امین پغمانی تاجیک تبار، بنیانگذاران مصیبت ملی درتاریخ افغانستان یعنی هفت ثورمیباشند.

سیستم دهشت واستبداد راپی ریختند وشیوه چاکری برای خارجی هارا.
درکشتار،شکنجه، بندی کردنها وگریزمردم ازخانه وکاشانه به کشورهای دیگر، نقش پلیدوسهم ننگین جنایتکارانهء ببرک وامین، دربرگه های تاریخ میهن درج شده است.

درنابودی آن تعدادبسیاربسیارفراوان باشندگان افغانستان، پس ازفاجعه ثور، نقش دهشتگرانه سردمداران پرچمی خلقی ،دردرازای تمام تاریخ افغانستان، بی هماننداست.

کام،خاد،اگسا همانند گشتاپوی هتلروسازمان مخفی دفاع ازانقلاب اکتوبردرزمان استالین کشتارنمود.

 

۴/ لقب قهرمان ملی به احمدشاه مسعود درزمان قدرت مطلقهء مجاهدین پارسی زبان درپهلوی نامش چسپانده شد.

گوشه های زندگی مسعود هویداست وباگذشت زمان مبرهنترومستندترخواهدگشت. درافغانستان وپاکستان. وی ازبنیانگذاران شورای لندهوران چپاولگر، مشهوربه شورای نظار،میباشد.

شورای نظاریکی از دهشت انگیزترین بنیادهای تهاجم برفرهنگ ومدنیت انسانی ازسوی مجاهدین اسلامی تاجیک تباربود.

باآنچه نگاشته شد:

این آدم های ذکرگردیده دربالا،فاقد معاییری هستندکه شایسته برای یک < زعیم> دریک سرزمین ،شمرده می شود.

جیب تمامی تاریخ تاجیکان افغانستان ازشخصیتی بنام رهبراجتماعی ،خالی وخالی وخالیست.

شعرپارسی مداحی دینی وبرای ستایش دهشتگران وزورمندان اجتماع، نیز،وهیچگاه،هنرنیست.اینگونه سروده هاباموازین هنرسخنوری وادبیات برای رفاه مردم بیگانه میباشند.