آرشیف

2014-12-29

afrotan

جهاد جنگ نه بلکه رسالت است.

 نجات کشور در تغییر الگوی حکمرانی و استراتیژیی یا تکرار افسانه های قدیم ؟

 
 
 

آنچه را که از مطالعه ء این مقاله دریافت خواهید کرد :
۱ : بسته پیشنهادی چهل گروه سیاسی در آستانه انتخابات "  ریأ" ست جمهوری افغانستان!
۲ : مکثی بر پیام های " سیأ " سی رهبران اپوزسیون مسلح افغانی

 
           
 
پیوسته به گذشته قسمت چهارم :
 
چنانچه در بخش سوم این یادداشت وعده داده بودم ، تکه های از پیامی را که به امضای  جناب گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان و یکی از چهره های ناموری اپوزسیون مسلح کشور ما به مناسبت فرارسیدن عید سعید قربان منتشر شده بود خدمت خواننده گان ارجمند تقدیم کنم که اینک قسمت های از آن پیام  را از نظرشما ســر وران و خواننده گان گرامـی مرور مــی دهــم .
 
*    با اين توافق نمائيم که نيروهاى خارجى تا ٢٠١٤ بطور کلى خارج شوند.
  نيروهاى امنيتى با حالت و ترکيب فعلى باقى بمانند، براى هر کدام (اردو، پوليس و امنيت ملى) چنان شوراى رهبرى با صلاحيت ساخته شود که به اين نيروها صبغۀ ملى بدهند، به نفع کدام گروه، قوم و سمت بکار برده نشود، بطور کامل تحت سيطره و ادارۀ دولت باشد، در شوراى رهبرى آن چنان کسى نباشد که به نفع يک گروه در مقابل ديگرى جنگيده باشد، تناسب قومى در آن مراعات شود، اشخاصى بايد از موقعيت هاى حساس امنيتى دور ساخته شوند که در جنگ هم همراهى روس ها را کرده اند و هم ناتو را و اکنون هم دوام حضور ناتو را مى خواهند.
*    جنگ در سر تا سر کشور متوقف شود، اگر کسى با تحريک بيگانگان قصد ادامۀ جنگ را بکند پس همه مشترکاً سعى  اقناع او را بنمائيم و او را به دست برداشتن از جنگ آماده سازيم، اگر قانع نشد پس از ملت خواسته شود تا از طريق قيام ملى معضله را حل سازد، اين يک حقيقت است که هيچکس در مقابل ملت ايستادگى کرده نميتواند، اگر ملت از نظام مطمئن شود پس خودش و بدون هر گونه کمک بيگانگان امنيت را آورده ميتواند.
 *  در حکومت چنان تبديلى اى بيايد که براى همه قابل قبول گردد، حاکميت دولت بايد بر سراسر کشور تأمين شود، در هيچ ولايتى بايد حاکميت شخصى، غير دولتى و حزبى نباشد، والى، قوماندان امنيه، قوماندانان قطعات اردو و مسئول رياست امنيت ملى هيچ ولايتى بايد باشندۀ ولايت مربوطه نباشد.
*   در شش ماه نخستين سال ٢٠١٤ انتخابات عادلانه و شفاف صورت گيرد، اين انتخابات بايد يکبار و همزمان براى رياست جمهورى، ولسى جرگه و شوراهاى ولايتى و بر مبناء تمثيل متناسب باشد: رأى بايد براى احزاب و به فهرست و خط مشى اعلان شده از سوى آنان داده شود، طريقۀ کنونى انتخابات خيلى نادرست، مشکل، غير عادلانه و نا معقول است، نه با شرائط افغانستان سازگار است و نه ما از عهدۀ مصارف کمرشکن آن بر آمده ميتوانيم.
*  بميان آمدن دو يا سه حزب مقتدر و ملت شمول را بحيث يک هدف تعيين نمائيم، تعدد احزاب، بطور خاص موجوديت گروه هاى خورد خورد محلى و قومى تشتت و تشنج را بميان ميآورد، به وحدت ملى صدمه ميرساند، تعصبات قومى و لسانى را بر پا ميسازد، احزاب کوچک با هم متحد شوند و حزب بزرگ را بسازند، يا مجموعۀ انتخاباتى متحد بسازند، يا در کدام حزب بزرگ ملت شمول مدغم شوند.
 
شاید نویسنده محترم این پیام یا شخصأ جناب  حکمتیار صاحب که این طومار گونه  وتوام با فتوا های چند جانبه و مبــهم  را نگاشته اند  ، نه میداند که این نوع سوال ها بدون شک درذهن عامــی ترین افراد این جامعــه نیز مطرح شــده است ، اگر همه نتوانند اوضاع و احوال کشور وجامعه را با پارامتر های علمی و فورمولبندی های اکادمیــک مبتنی بر علم جامعه شناسی اندازه گیری کنند ، اقلأ آواز ها را تشخیص می دهند  و حنجره ها را میــشناسند ، که به هرحال هرچه هست طبیعی نیست .
خوشبختانه هم مردم امروز آگاه تر وبیدار تر از آنند که با شیوه های لجن مال ساختن و حق کُشی مرسوم دردوره ء جهاد که با خرید چند فتوای تکفیر و برپاکردن چند منبری از تفسیق و انتشار چند شائعه مجعول اتهام و افترأ ، بهترین فرزندان  این میهن را جواسیس و مأمور دشمن معرفی میکردند . و بالاخیره  به بسیار ساده گی و آسانتر از نوشیدن یک جرعه آب طعمه ء ماهیان دریا ها می شدند  و یاهم مجبوربه ترک  « دارالخلافه هجرت! »می میگردیدند !  و هم این فتوی فروشان سفارشی و منبرسازان قدرت همه در بستر رنگین و سنگین « امتیازات و شهرک سازی ها» چنان بخواب برده شده و عقل شان ذائل گشته اند که نه میــدانند چهره ءای از یک حقیقت را چگونه درمیان مردم مسخ و وارونه سازند ؟
  یکی از بزرگترین دلائیل اش اینست که امروزه ، استعمار معاصر و نظام سرمایه داری جهانی برخلاف گذشته نه با ابزاراسلحه و باروت بلکه  برای نابودیی فرزندان اصیل  این مرزوبوم با سلاح چندین برابر تیزترومؤثرترازسلاح گرم وباروت با توزیع « پوند »و« دالر» به صحنه آمده اند . !!     
وراستی چه کسی نه میداند که فاجعه کنونی درافغانستان تنها با حادثه معروف یازدهم سپتمرسال ۲۰۰۱ میلادی آغازیده نه شده ، بلکه ریشه های آن درطول تمامی تاریخ خونین  وجغرافیای فاجعه خیز، این سرزمین به مشاهده میرسد.و بازهم چه کسی نه میداند که سرزمین آبائی وتاریخی مردم  افغانستان به قولی« برشانه های فرزندان خودش به قتلگاه خود و بهترین فرزندان اش رفت !!» یا به قول شاعر: صیاد پی صــــیـــد دویدن عجبـــی نــیسـت    صیــد از پــی صــیا د دو یدن  عجــب آن اســت !     لهذا آنچه که در افغانستان عزیز میگذرد گرچه با نقشه ای  بالاتر از فهم عوام الناس مهندسی شده است اما همین مردم ، حتی عامــی ترین آنها نیز میدانند که راه نجات وفلاح شان نه در شبیه سازی های مصنوعی و نه هم در شعار های بدون مصرف و کم هزینه ای دیده مــیشود  که وجدان و شعور نسل کنونی ما را در اسارت گرفته است ، بلکه در شناخت دقیق از فاجعه کنونی و سپس نشانه گرفتن ریشه های اصلی بدبختی و همچنان انتخاب راه واقعی رهایی و آزادی ای انسانِ است که در جغرافیای بنام افغانستان محکوم به نفَس کشیدن و زندگی کردن است . ما در ابتدایی این مبحث نوشتیم و گفتیم که طرحی که بنام طرح جناب آقای حکمتیار رهبر حزب اسلامی افغانستان  برای حل بحران در جامعه  ارائیه گردیده و به بهانه حلول عید  قربان طی یک پیام سرگشاده انتشاریافته است ، ماهیتأ دارای تناقضات فراوانی میباشد . زیرا در بند نخست این طرح با بسیار ساده گی و بدون ارائیه پاسخ به این پرسش که آخیر چرا وبا چه بهانه و دستاویزی  این همه کشور های استعماری  مجهز به مدرن  ترین وسائل و تجهیزات نظامی در یک « ائتلاف نظامــی » وارد منطقه شده و به قولی  بخاطر یک « دستمال قیطریه را به آتش کشیدند ؟ » . کدام قلب بیمار است که نداند این بار برخی ازفرزندان این سرزمین که کوله باری از درد تاریخی ی ، استبداد ، بی عدالتی و بیسوادی را بر دوش میــکشید ند ، زمینه ساز هجوم بیرحمانه غارتگران بین المللی شدند !! لهذا  محتمل است که جناب حکمتیارنویسنده این  پیام فتوی گونه ای آخیری که به نام و امضای وی صدوریافته است از این واقیعت درد ناک مستحضر نه شده باشد ، اما جان مطلب اینجاست که  ، در پیام مورد نظر  جناب آقای حکمتیارنه تنها به ریشه ها و علل  اصلی بحران اشاره نه شده است ، بلکه درنزد هر خواننده و شنونده ای که با مناسبات و معادلات دست کم سه دهه آخیر افغانستان آشنائی داشته باشند یک حقیقت تلخ و دردناکی را به نمائیش میگذراند که نگاه به بحران روی همان معادلات کلاسیک و بیشتر شرک آلود تقسیم قدرت به اساس  « نصفُ لی و نصفُ لک !»  نگریسته شده است مگر با احترام باید جهت اطلاع نویسنده محترم این پیامی که حاوی نقشه کوتاهی برای نجات ازبحران درافغانستان است گفت که خوشبختانه مردم امروز نبض تاریخ و تکامل جامعه را میدانند و به خوبی درک میکنند که برای بیماریی مزمن جا معه ء  امروزی چه راه حلهای باید جستجوکرد ؟ که با نوآوری ها و پیچیده گیهای روز افزون زندگی بشر دیگرحتی  نسخه های مفید تاریخ گذشته نیز اثر گذارنیست . زندگی پیچیده ای امروزی بشرکه هرلحظه ای پدیده های نوو تازه ای  پیرامون حیاتش را احاطه میکنند ،  انسان معتقد بر ارزشها بویژه اندیشمندان موحدی را که هستی و انسان و همچنان  عینیت او در تاریخ و جامعه را درقلمرو یک نظم علمی و به اساس فورمول های فلسفی باور دارند ، مؤظف مــیسازد تا حضور انسان را در هر مقطعی از تاریخ و هر بخشی از جغرافیا ،با تحلیل دینامیک از نیازمندی های معاصرش   با جوهر آگاهی و خِرد  هدفمندانه ای جمعی بازرسی و مرور کند . نباید تعجب کرد که در گرماگرم حرکت سریع السیر و تکاملی بشرامروزی  این فرآیند تحقیقاتی و علمی در دین مقدس اسلام که بنام « اجتهاد جمعی معاصر۱»  یاد مــیشود دارای جایگاه خاصی است و هیچگونه مغائرت بارودخانه تاریخ که همه تمدن ها وفرهنگ ها را درسینه خون آلود اش پرورش داده است ،ندارد .  این عملیه از آنجا در اندیشه های دینی حک گردیده است که در طول تاریخ همه ء اقوام ، ارزشهای اخلاقی و فضیلتی در انطباق با روح عصیانگر و تکاملی جوامع انسانی تغییر میکنند و لزومأ برای هدایت عقلانی این مسیر برداشت تازه و متناسب با آخرین کشفیات انسان باید در مطابقت با شرائط هرجامعه پدید آید . حسنین هیکل یکی از دانشمندان معروف  مصری در جایی مینویسد که :           « نظر هرکسی نسبت به هر موضوعی نمی تواند بهتر از نوع اطلاعاتی باشد که وی در آن زمینه در یافت میکند ، اگر اطلاعات درستی را به او بدهی و سپس او را به حال خود واگذاری ، شاید تا مدتی هنگام اظهار نظر اشتباه کند اما امکان اظهار نظر درست تا ابد با او خواهد بود ، همچنان اگر اطلاعات نادرست و آگنده از تبلیغات و جعلیات با او برسد دستگاه تفکرو اندیشه اش را یکسره ویران کرده ای و قضاوت اش در باره یک حقیقت بر جعلیات وتبلیغات بی اساس استوار خواهد بود»       می  خواستم با اطلاعات اندکی که از نوع بینیش جناب حکمتیار دارم به عرض برسانم که چنین پیام های ضد ونقیضی که آخیرأ بایک سبک ویک هدف پس ازموافقت شبکه های معلوم الحال استخباراتی صادرمی شوند رویکرد تیوریک جناب حکمتیار نسبت به خدا و هستی است که متأ سفانه به مثابه تنها قرئت و گفتمان حاکم بر اکثریتی حوزه های علمی کشور های اسلامی سایه انداخته است وکاملأ  طبیعی است که ریشه های این قرئت  تاریخی در جدار های کهن و مناسبات شرک آلود جاهلی و قبیلوی گذشته لانه کرده و به حکم آنها و به مقتضای شرائط تاریخی و فرهنگی  هرجامعه تحجر و سنـگـواره ای را در جـامـعـه نهـاد ینــه میســازد !
     جهاد جنگ نه  بلکه رسالت است :
 اکنون بخاطردریافت علمی و اکادمیک این حقیقت که  روح سنگواره ای  قرئت متحجرانه از مذهب دامن اکثریت جوامع اسلامی را گرفته است و از سوی دیگر روح حاکم بر این گونه پیام ها را نیز نزد عموم خواننده ها و شنونده ها  افشأ و بر ملا سازد ، توجه  عموم خواننده گان این نوشتار را به اثری بنام « بوش ددروغجنو پاچا دمفسدینو سالار»  که پس از سرازیر شدن نیروهای خارجی به افغانستان بقلم  محترم  گلبدین حکمتیاردر سه صد صفحه  نگاشته و منتشر گردیده است معطوف میدارم . البته جناب آقای حکمتیار که پیام آخیری به وی نسبت داده شده است راجع به مفهوم " جهاد " و مهاجرت در این اثر یعنی « بوش ددروغجنو پاچا دمفسدینو سالار»   بصورت تفصیلی صحبت نموده و  کسانی را که به قول وی « عملیات استشهادی » را مرادف با خود کُشی میدانند ، آنها را مفتیان سرکاری ای نامیده اند که از اسلام وقرآن هیچگونه آگاهی ندارند و اصلأ اگر بدون قتال درحوزه اقتصادی و فعالیت در  دیگر بخش های زندگی را " جهاد " محسوب میــکنند در اشتباه اند هرچند که هرگونه  تلاش اقتصادی ، و مالی دارای قدردانی است اما مفهوم و ماهیت اصلی « جهاد !!» را که در قرآن کریم با صراحت به حضور یافتن درسنگر عملی نظامی اطلاق یافته است   ….۲
ادامه دارد
 
۱ :« اجتهاد جمعی معاصر» واژه ایست که در اندیشه های دینی بویژه نزد آنعده دانشمندانی که « اجتهاد » ازجنس «اجتماعی»  را بزرگترین و مترقی ترین مکانیزم برای انطباق دین اسلام با نیازمندی های عمومی اعم از اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی ملتها می شمارند « معاصر » بودن  در قلمرو تاریخی و جغرافیاوی فرآیند اجتهاد را نیز در نظر می گیرند و به آن اهمیت قائل اند
۲ : غرض اختصار مطلب به مفهوم ګفته های محترم ګلبدین حکمتیار منتشره در کتابی بنام « بوش ددروغجنو پاچا دمفسدینو سالار» اکتفا شده است