آرشیف

2021-6-15

گل رحمان فراز

جنگ و مسیر پر چمپ‌ و‌ جول صلح!

 

پرندگان صلح کشور در فضای جنگ پرواز می‌کنند. صلح که سر و صدایش سوژه‌ی جهانی دارد ولی استقرار اش حتی به آتش بس موقت هم نرسیده و جنگ که برادر کُشی مطابق به باور دینی افغان‌ها حرام و ناروا است. تکلیف کار چیست و چرا به مقصود نمی‌رسیم؟ نه صلح تحکیم می‌گردد، نه جنگ خاتمه می‌یابد و نه امنیت تامین! ماییم که بین گلوله‌های آتش جنگ می‌سوزیم.

اصل سخن این‌جاست که کلید صلح و جنگ کشور در دست بیگانه‌گان است. آمریکا بخاطر منافع اش با شعار عدالت اجتماعی، دموکراسی، مردم‌سالاری، اعاده حقوق، حکومت‌داری خوب و حس بشردوستانه وارد میدان شد. حسب تصمیم عجولانه و بدون نایل آمدن به اهداف تعین شده کشور را ترک خواهد کرد.

استقرار صلح افغانستان برای آمریکا استراتیژی پایان جنگ نه بلکه راهی تفاهم دست کشیدن طالبان از حملات تخریبی جهانی با گروه القاعده و گروه‌های تروریستی دیگر است. کاربرد این طرح در نخستین روزها می‌توانست هم به نفع آمریکا، هم به نفع طالبان و هم به نفع دولت تمام گردد.

بیشتر بودجه اهدا شده به افغانستان مصرف جنگ در مقابل طالب گردیده است. سربازان بی‌شمار آیساف به قتل رسیده و با شهید ساختن نیرو‌های ملی امنیتی افغان، مردم بی‌گناه را نیز شهید ساختند. کشور برباد، زنان بیوه و طفلان یتیم شدند. این قربانی‌ها بدون کدام اثر و نتیجه فراموش می‌شوند.

عقب‌گرد آمریکا برای بیرون‌رفت از معضل/بحران افغانستان (بدون توسل به اصل اهداف از قبل تعیین شده) در واقعیت خیانت غیر قابل انکار است. این عقب‌نشینی پیامد ناگوار را در پی‌خواهد داشت. وضعیت که تروریزم را در منطقه بال مطمئن بخشیده و به پرواز اش کمک فراوان می‌کند.

سفر استقرار صلح آمریکا در افغانستان از صفر شروع و با طی نمودن زاویه ۱۸۰° درجه دوباره به صفر می‌رسد. عقب‌گرد فرصت‌های موجوده برای کمایی دست‌آورد‌ها در کنفرانس/نشست بُن از لابلای اختلاف نظر‌ها و داشتن چندین طرح متضاد هویدا است. کشیدن پای آمریکا در فرجام گفتگو‌ها و مذاکرات صلح خود گواه دخالت بر آبادی و صلح افغانستان است.

جنگ و صلح دو پدیده اعتباری متفاوت از یک‌دیگر اند. صلح و جنگ را هیچ‌گاه نمی‌توانیم در بدنه‌ی هم‌دیگر خلط کرده و آمیزش بدهیم. مغایرت، متضاد و تفاوت بسیار بین این دو پدیده اجتماعی وجود دارد. تظاهر جنگ و صلح همانند مسئله مرگ و زندگی است. مرگ که هیچ‌گاه روی زندگی را نمی‌بیند و زندگی که هیچ‌گاه مرگ را. تا روزی جنگ‌ باشد، مطمئناً صلح نیست و به محض که صلح برقرار شد، جنگی وجود نخواهد داشت.

چالش که فعلاً برای استقرار صلح در کشور مان به آن روبرو هستیم در واقعیت فهم نادرست از درآمد این دو پدیده است. هیچ‌گاه این دو را نفی‌کننده ارزش‌های هم‌دیگر قلم‌داد نکرده‌ایم و از همان خاطر است که به آن دست نمی‌یابیم. در عصر جنگ ‌می‌باید اندیشه استقرار صلح در آینده داشت. جنگ را باید بصورت مقصد شناخت که سزاوار نیاز است. آن نیاز می‌تواند صلح و امنیت باشد.

متأسفانه هر گام که تاهنوز برای استقرار صلح کشور از طریق گفت‌وگو‌ها برداشته می‌شود، کج‌است و استواری در آن دیده نمی‌شود. هئیت صلح هیچ‌گاه به دیده‌ی وجیبه، رسالت و مسئولیت به آن نمی‌نگرند. این روند را زود گذر، موقتی و پروژوی پنداشته و از آن استفاده شخصی می‌کنند.

حتی تعبیر نتیجه گفتگو‌های صلح برای گفتگو‌‌کننده‌گان نا‌معلوم به نظر می‌رسد. طوری‌که هیچ‌کس دید مستدل بر استقرار صلح در این کشور را ندارد. این ابهام ریشه‌ی مستقیم بر ناتوانی عملی صلح‌جویان دارد. هیئت اعزامی از طرف دولت افغانستان (بجز چند تن محدود و معدود) سواد سیاسی و دیپلوماتیک ندارند‌ و توانایی علمی و سیاسی نمایندگان طالب به مراتب بیشتر از اینها است. این نابرابری خواسته های طالبان را مشروع گردانیده و نظریات شان بالای کشور تحمیل می‌گردد.

از ماست تا بخود بیاییم. خود شکوفایی بیاموزیم و بر قدرت بیگانگان اتکا نکنیم. رسم وحدت پیشه گیریم. کمر همت ببندیم و شعار یک‌پارچه‌گی سر دهیم تا به حال مان حرکت و به زور مان برکت ایجاد گردد. آنجاست که هم افتخار آزادگی نصیب ما می‌شود و هم روش انتقام‌جویی از بیگانه‌گان که در عرصه صلح و امنیت ما را در میدان داغ (خود ساخته شان) تنها گذاشتند.

 

با حرمت

گل‌رحمان فراز