آرشیف

2023-1-4

شیون شرق

جنگ های گذشته ازنو بازبینی شود تا ریشه جنگ های امروزی یافته شود. 

 

سد ها و قرن ها با همه ساز و برگ شان تغیر خوردند، تازه پری روز یک سال دیگرهم تغیر یافت ومیبایست ماهم تغیر بخوریم. ما بچه ها، دانشگایی ها،دخت ها، ظاهرن چیز فهم ها ونسل امروز افغانستان/خراسان. گرچه تاهنوز همان هایی سابق، با اندیشه واندوخته سابق، با نگرش های بسته ومذهب های نیاکانی وبه ارث رسیده از اجداد مان، بسر می بریم. وامید بود تغیر کنیم وتا تخم تباهی از وطن برچیده شود. دریغا، هنوز نکردیم. 

آیا می دانید که ریشه تباهی وجنگهای کشور از درون ما هست شده ؟ تنه در اندیشه وفکر مادارد؟. پاسخ تان شاید «ها »باشد یاهم« نه»ولی چطور؟ حقیقت این است که ما شهروندان خوبی برای افغانستان /خراسان نبودیم ونیستیم،نه نیاکان مان بودند ونه تاهنوز خود مان. 

افغانستان،وطن ما- دچار هزارویک مشکل است. مشکلات تباری وستیزه هایی قومی که، درکل ریشه در «جنگ» و«جهاد» پدران مان دارد. ریشه در طرز بینش های همه مان دارد. ما با قهرمان های قلابی وبافته خودی وذهن های مان، سبب تباهی کشور گشته ایم. آدمی بااندکی تکاپو وتحقیق در باره جنگ افغانستان، ریشه های جنگ وبازشناسی جنگ، در می یابد که خدایان وبنیاد گذاران این پدیده شوم وشر، همان «مجاهدین »و«پرچم داران دین ودینی »و«رهبر ها»ما بوده است. به ویژه چهل واندی سال اخیر وانقلاب های نیمه تمام، ناکام وبی ثمر این همه سال ها. این خیزش های نیمه تمام به هست شدن جنگ های دودمانی، تباری، درونی وشعله ور شدن این «پدیده کثیف» افزوده است. 

به باور من« چار انقلاب» یا« چارسرکوبی »به یکباره گی شدیدن افغانستان را درجنگ های قومی، درونی وگروهی فروبرد-که حال به ناکجاها ریشه تنیده است. گرچن انقلاب های دیگر هم تُف وپُفی در آتش این جنگ ها داشته واما مثل این «چار انقلاب »شوم تر، نبوده است. این چارانقلاب از طرف تاجیکان، افغانان ودیگران واقع شده، درنخست پیروزی« شکم سیرکن» داشته وپسانتر آتش وطن سوزی وآدم کشی وهاتا نسل کشی را شعله ور ساخته است. 

 

چار انقلاب، چار سرکوبی ویا سرکرده های این خیزش ها را درین نبشته به ترتیب وباکمی توضیح به میان می کشیم. 

 

*عبدالرحمن خان، امیر افاغنه، ظاهرن جهت قوت حکومت خود هزاران پارسی بان را کشت. هرچی خواست علیه پارسی گویان«هزاره ها»آورد. بقول دولت ابادی: «نزدیک به ۶٠٪ هزاره-را کشت وهزار تن دیگر راخار وتار کرد. مالشان را گرفت، زمین شان را غصب کرد وبه عزت شان ناعزتی کرد»مثل این مخالفین تاجیک تبارش را هم سرزد وهاتا پشتون های که هم سنگش نبودند، کشت. 

 

*انقلاب حبیب الله کلکانی: این انقلاب بدست یک آدم تهی از سواد ولی پهلوان وکله شخ حادث شد ودر زود ترین فرصت به پیروزی نایل آمد. امیر کلکانی از کوه دامن وشمالی حرکت کرد وحکومت امان الله خان را باتاروپودش سقوط داد؛ خود اریکه دار قدرت گشت. ولی در مدت نو «۹»ماه سلطنت اش، وزیرانش، جرنیل ها وکرنیل ها هرچی خواستند بالای مردم آوردند. بدون مدرک تیغ زدند وبدون مسند سر زدند وبزرگان تباری را به حیله های مختلف کشتند. این کنش ها بدست وزیرانش: حسین خان ها، کرنیل ها وجرنیل ها واقع شد وتاجایی امیر کلکانی بی خبر ازین کارها نگهداشته می شد. اکثرن قربانی این کشتن ها «اوغان ها» بوده اند که کشتن انها هم ریشه در عقده های دیرینه وقومی داشته است که می توان این رویه را«انتقام گیری»نام نهاد. حال بحث یاری نمی کند تا سخن از کرنیل ها وکشتن ها زد. وبانگاهی خودتان به آن تاریخ، همه چی را می دانید. همه حادثات واقعات مثل آب عیان وروشن است. 

 

*نادرخان، که «نزد پارسی بان ها به نادر غدار، شهرت دارد »هزار تن پارسی وان را کشت. کشتن بدون مدرک ومسند وفقط بخاطر عقده هایی تباری ودودمانی. تاریخ های مکتوم افغانستان، مملو از غدر اوست. امیر تاجیکان را کشت؛ امیری که بصلح طلب شد واسیرش کرد وسپس اعدامش. بزرگان تاجیک را میخ زد. این کنش ها ومنش ها فقط آتش جنگ های فامیلی وتباری را چند چند گرم ساختند ودل ودرون ملت ها را سرشار از بغض وانتقام نمودند. 

 

*انقلاب مجاهدین «حکومت مجاهدین-جنگ های تنظیمی وپاتک بازی »: این انقلاب همایی بسی انقلاب های دیگر کشور با انگیزه دینی ومذهبی واقع شد، که از شورش علیه سپاهیان خلقی وشوروی اغاز یافت وبا نصب حکومت بنیاد گرای مجاهدین، در کابل، پایان یافت. ظاهرن شریکان این انقلاب گلبدین ها، یونس ها، مسعود ها، ربانی ها، پاکستانی ها، تازی ها، امریکایی ها وابن لادن ها بود. چون همه روی اهداف خود ورسیدن به چشم دید های خود، جمع شده بودند ودرمقابل شوروی ایستاد شدند. هرکس ازخود نقشه ای داشت وهدف وانگیزه ای. در فرجام انقلاب، یک حکومت توسط پاکستان تشکیل شد ودر راس آن مجددی،ربانی… قرار گرفتند. گرچن قدرت وچرخنده اصلی حکومت بعدها«احمدشاه مسعود» بود. ظاهرن گلبدین وربانی هاهم شریک حکومت محسوب می شدند.

پس از ایجاد حکومت اختلاف ها بین مجاهدین اوج گرفت. این جابود سرکشی ها شروع شد ومجاهدین بخاطر «چوکی» و«قدرت »کابل وکشور را به آتش فرو بردند. مسعود از شمالی چرخاننده اصلی حکومت بود گلبدین در کوها وچهارآسیاب، سنگر گرفته بود وکابل را راکت می زد. چند نفر دست پرورده ایران«مزاری» هم غرب کابل را به آتش می کشیدند. 

انگار قصه جهاد از میان شان رفته بود وبحث قدرت وقدرت داشتن به میان آمده بود. اختلافات تباری شعله گرفت. جنگ های حزبی وگروهی شدید تر گشت. این پاتکی ها وطن را بخاک وخون کشاندند وتنها در پنج سال جنگ قدرتی در کابل، سی «۳٠»هزار کابلی، کشته شد. نزدیک به میلیون مجروح گشت وهزاران صد به کشور های بیرون رفتند وآواره شدند که قصه اش دراز است. خود می بخوانید وتاریخ ها پر از چنین واقعت هااست. 

اما آنچی جالب است این است که، سالار همین جنگ ها «قهرمان های ما »و«تاریخ سازهای ما» شده اند. رهبران ما، همان« جنگ سالاران »است، کسانی که وطن را به آتش کشیدند وخاکش را سوختاندند. گرچن خوبی هایی داشته اند ولی باید بازبینی کرد که شومی های شان چقدر بزرگ وسترگ بوده، است. 

پس ازین باید چیزفهمان وخامه بدستان بیایند و«جنگ های تنظیمی »و«جنگ مجاهدین» را به بررسی بگیرند، تا ریشه وطن سوزی شناس شود. تاچیوقت مرده پرستی کنیم، قهرمان سازی دهنی وقوم پرستی. 

من ایمان دارم که منشا همه اختلاف های تباری وجنگ های خانمانسوز امروز، همان جنگ های مجاهدین وتنظیمی، بوده،است. باید آن جنگ ها از نو بازبینی شود. آن انقلابها وجنگ ها باید مورد کنکاش،برسی ونقد قرار بگیرند وتا ریشه جنگ داخلی وامروزی درست شناس شود. پس ازبازبینی هرکس را درمنزل خود نشانده شود و ماهم دست از« قهرمان سازی »برداریم واصلن همین قهرمان های داشته ودست ما آتش جنگ را افروخته اند. آنوقت وپس از تکاپو دانسته می شود چی حق است وچی باطل،کی حق بوده وکی بی حق. آخی همین قهرمان وبدماش سازی ها، کشور را بکام مرگ فرو برد، هنوزم برده همان هاییم. بگزریم از دست بافی وروکنیم به تاریخ وطن سازی. 

 

پ، ن: اینجا سخنی دراز تر از پشتون ها وزمینه سازی انها برای جنگ ها ودردادن وپف کردن آتش جنگ، نرفته است، زیرا خیانت انها بسیار بیش تر است و می باید هزارها برگه نبشت.

شیون شرق