X

آرشیف

جـــدائــــــی

 

جدای را من نکردم خداکرد                   جدای را فلک بی وفا کرد

 

درین سرزمین رنج دیده وجنگ رسیده جدائی ها زیاد است برخی از مردم ما کشورعزیز خودرا به اثر جنگ وعوامل دیگر ترک کرده وجدائی هارا بوجود آوردند درد جدائی سخت تر از هردردی است در سرزمین جدائی پرور ما زمانی جدائی ودوری را کسی نمی شناخت وهیچ کسی از داغ جدائی رنج نمیبرد این نصیب وسرنوشت را فلک طوری کرد که حالا جدائی ودرد آن فراگیر وهمگانی شده است جدائی از وطن آبائی وزادگاه خیلی مشکل است وهر گیز فراموش نمیشود جدائی هرچه کهنه تر شود داغ وغمش نیز پخته تر میشود وانسان درغم آن فرومیرود تا آنجا که غرق میشود وجدائی وبیکسی را دوای جز یکجاشدن نیست.
ما درکشور خود از مدتی چندین سال به اینسو شاهد جدائی هزاران انسان از وطن ودوستان شان هستیم جدائی را تنها قلب انسان است که تحمل میکند وزیر بارغم آن کمر خم کرده است اگرموجودی دیگری میبود از شدت درد جدائی جان میداد جدائی را هیچ انسانی  خوش ندارد وبه آن نفرین میفرستد مخصوصآ جدائی که از مجبوری باشد وانسان نتواند هروقت که دلش بخواهد از نزدیکان ومیهنش دیدن نماید این نوع جدائی  مانند یک زندان است.
جدائی دونفر دوست برای مدت کوتاه وضرورت زنده گی چقدر مشکل تمام میشود چه رسد به به جدائی که سالها ادامه داشته باشد.
قسمتی ازمردم مابدون میل خود ازوطن ودوستان خود جداشده اند وشاید هم بعضی نتوانند دوباره برگردند وچندین دهه از جدائی شان گذشته باشد.
ما جدائی را در آهنگ هنرمندان میشنویم  جدائی رادرنوائی مرغان درقفس گوش میکنیم وهنمچنان جدائی  در اوراق ومکاتب  زیاد خوانده ودیده میشود جدائی را درچهره های پژمرده فرزندان وپدران دور از همدیگر دیده میتوانیم از آن بیشتر جدائی را درهرگوشه وکنار این سرزمین می بینیم جدائی در حق این مردمان جدا ناپذیر روا داشته شده است ما جدانبودیم باهم یکجابودیم آیا درد های دیگرکم بود که جدائی هم بارغمش را بدوش این ملت انداخت وای از دست جدائی دادوبیداد از جدائی.
دوستانی را فعلا پهلوی خود نداریم که تحمل یک روز دوری شان را نداشتیم این جدائی بود که آنهارا ازما دورکرد در نهایت جدائی بحق ما ظلم وستم کرد نمیدانم عامل این جدائی را از کی بدانم ؟ جدای ا زبین خودما پیدا شد یاکسی آنرا برای ما فروخت اگر فروخته باشد تجار زمانه ما معامله جدائی خوبی انجام داد شاید هم این تجار بیشترین  سود را برده باشد.
 مادر دوران جدائی زنده گی کردیم دوستان وبرادران صمیمی ما درهمین دوران از ما دور شدند هر ولایت هر ولسوالی وهر قریه دوستان جداشده خودش را دارد مردمانی زیادی عزیزان خودرادر جدائی از دست دادند وحالاهم  جدا از ایشان زنده گی بسر میبرند شب وروز چشم براه عزیزان شان نشسته اند تا روزی باز گردند وبه این رسم ناپسندیده جدائی نقطه خاتمه بگذارند.
از دیار خود گویم عزیزان جداشده ما زیاد اند به گونه مثال از استاد غلام حیدریگانه نام میبرم که جدایش طاقت فرسا وغیر قابل تحمل است. روز وروزگاری باهم زنده گی میکردیم آن وقت قدر همدیگر را به اندازه امروز نمیدانستیم جدائی برای نشان داد که دوست وعزیز یگانه چقدر عزیز است در همان روزگار یگانه مانند یک پدر وبرادر بزرگ ومهربان ودلسوز از ما مواظبت میکرد ای کاش میدانستم جلو این جدای را میگرفتم تا حالا از دیدار وملاقات یگانه عزیز محروم نمیبودم من نه تنها از خود یگانه جدا شدم بلکه از علم واخلاق حمیده اش جسمآ نیز بدور ماندم.
او مثل یک دایه دلسوز از ما پرستاری میکرد شب وروز متوجه حرکات ما بود آن ما بودیم که قدرش را ندانستیم هرچه از خوبی ها در وجود ما باقیمانده نتیجه نصیحت واندرز آموزنده یگانه است .
دوستان بیاید به فرهنگ جدائی خاتمه بدهیم ونام جدائی را دیگر بزبان نگیریم من قربانی جدائی شدم اگر آن دانشمند در پهلوی ما میبود چه میشد تا از اندوخته هایش می آموختیم واز سخنان پر بارش بهره میبردیم.
دیر زمانی است که بدل میگویم هرچه بدل گفتم جدائی را قبول نکرد ولیکن هرروز دل پر بهانه است که چرا یگانه در کنارم نیست.

 
پایان
چغچران
ثور ١٣۸۹
 
 

X

به اشتراک بگذارید

نظر تانرا بنویسد
کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.