آرشیف

2014-12-29

afrotan

« جامعه مدنی درلباس مافیائی معد نی ! ؟ »

فرآیند ملت سازی در «Demo crazy   یا دموکراسی دیوانه شده !»

 
 
 

« اعیان و اشراف ، روزمصیبت ضعیف ترین افرادند ودر روز نعمت پرتوقع ترین ، اما توده ء مردم « ستون د ین » اند و گُردانهای مقاؤمت ارتش مسلمین » که ابراهیم وار زندگی میکنند و معماران کعبه خویش اند.
مضمون  نامهء حضرت علی کرم الله وجهه چهارمین خلیفه مسلمانان  به مالک اشتر

 

 
پیوسته به گذشته بخش دوم :
و سوال اساسی ای که نزد تمامی اصحاب علم و دانش بوجود می آید این است که چگونه و چرا مفاهیم  مهم و اکادمیکی چون « وحدت » و « ملت » که با گذشت بیش ازسه دهه عمر نکتبارمردم درد دیده افغانستان در وجدان عمومی مشخص و نهادینه نه شده اند ، و چگونه است که نخبه گان و روشن اندیشان جامعه و کشورما به پرسش ها ی روبربرو شده اند که لزومأ باید  ترمنولوژی و ادبیات قبول شده علم  جامعه شناسی در ارتباط با جامعه و مردم افغانستان « بویژه » در قلمروی بنام افغانستان ، را  مورد شک و تردید قرار دهند ؟ به هرحال  علم جامعه شناسی و ترمنولوژی  وابسته به آن را نه میتوان  به هیچ دلیلی و به هرگونه « صُغری و کُبری » کردن ها به عنوان رشته ای از علوم  اجتماعی نادیده گرفت و یا آنرا به « فتوی مذهبی » فلان مرجع شبه دینی و یاهم فرمان فلان حاکم  « مافیائی  » سنگسار کرد و یا هم به دار کشید .جالب ترین و از سوئی مضحک ترین استدلالی که در سخنان وتحلیل های همه جناح ها اعم از مهره های که در شرکت تجاری مافیائی  بنام « دولت جمهوری اسلامی افغانستان » تنظیم یافته اند و یاهم درکسوت اپوزسیون " مسلح"  و " غیر مسلح "  به تخته شطرنج افغانستان کشانده و آورده  شده اند حین خطبه های آتشینی که برای بقای « قدرت کاذب » شان ایراد میکنند ، آنچه را که طی سه دهه معاملات ننگین اقتصادی به  قول شان به « غنیمت ! » یافته اند « منافع ملی ! » می خوانند . و برای شستن و تطهیر چنین سرمایه ها وثروت های به باد آورده ،گروه های ازهرج ومرج وچانه زنی که شعارهای« زنده باد !» و « مرده باد !» را حمل میکنند در د فاع از غارتگرانِ معاصر تشکیل می دهند . تا به عقل ناقص شان "آب را گِل آلود و ماهیان را صید کنند " لهذا با ایجاد چنین فضای تاروتاریک  مافیائی کاملأ طبیعی است که سرمایه داران بزرگ وکاخ نشینانی  که بر نفس خویش بصیر!  اند و می دانند ثروتهای آنچنانی و دارائی های  حرام « شرین تر ازجان » خود را چگونه و با چه شعبده بازی های فریبنده شستشو کنند . صاحبان ثروتهای حرام آنچنانکه  سنجیده و ارزیابی کرده اند طیف بسیار وسیعی را تشکیل می دهند وازنظرکمی درسطوح مختلف و درلایه های گوناگون جامعه افغانی سم مهلکی از« امتیازات !» را پاش داده اند وملت بزرگ وبا تمدنی را با آن همه افتخارات تاریخی ومیراث های عظیم فرهنگی با«امتیازات ناچیزمادی و وعده های سرِخرمن !! » معتاد ساخته و به خواب مصنوعی برده اند . جالب ترین بخشی از این خواب های کُنجاره ای و  مصنوعی وقتی به" شبه حقیقت " تبدیل میگردد  که بسیاری از بخواب رفته گان پس از جابجا ساختن در تشکیلات شبکه ای بنام دولت ویا هم منتقد و اپوزسیون اعم از مسلح و غیر مسلح آن بحیث حلقه های مرسومی از تشکیلات اجتماعی مانند « جبهه ملی ، ائتلاف ملی و …حق ملی .» ده ها اسم کوچک وبزرگی ازملیگرائی مصنوعی، شعارهای مفتکی واعلامیه های پُفکی وارد صحنه شده  وقصیده دردناک  به اصطلاح حقوق بشر! و دموکراسی!!  که با دریغ وتأ سف در کشور افغانستان به عنوان دموکريزي  « Democrazy »  یا « دموکراسی دیوانه شده !!» عمل میکند  وشبه نهاد های  جامعه مدنی  را پس از تعامل با همین دموکرازی به « جامعه معدنی » مبدل ساخته است  گَردان ووِردِ زبان می کنند !
این ها مسائل روشنی اند که از نزد هیچ یکی از تحلیل گران و جامعه شناسان پوشیده نیست ، اما از سوی دیگر این رویه ای " سیأ "  سی هر دو طیفی از شبه قدرت مندان و زورمداران  اعم از شبکه ای که بنام دولت جمهوری اسلامی افغانستان جابجا ساخته شده و یاهم گروه ها و اجتماعات وسیعی از شبه روشنفکران و تحلیل گران که برکرسی انتظارپوچ اپوزسیونی  نشانده شده اند به دلیل کمبود دکتورین ونقشه راه  منطقی و معقولی که جامعه ومردم افغانستان را بصورت مسالمت آمیزبه صلح عادلانه وتوأم به پیشرفت وتکنولوژی معاصربرسانند، و تنها آنچه را که با عقول قاصر شان کشف و آن را برخاسته از اراده مبارکه ء «  نظام سرمایه داری معاصر »  تشخیص فرمایند بلا درنگ غریزه شعار بازی ها و « زنده باد و مرده باد گوئی ها » ی شان به اهتزاز می آید و پس از یک استخاره و ریاضت مختصردر هر دو حوزه شبه قدرت یعنی دائره قدرت شبه دولتی و همچنا ن شبه اپوزسیونی اعم از« اپوزسیون مسلح !» خارج نشین که به اراده معیوب اهرم های قدرت نظامی و کنسر سیوم های پول و سرمایه  که بر سرتاسرجهان سایه افگنده است به حرکت می آیند و با گروه ها ی  ازانانی که تازه مقام ها و کرسی ها و امتیازات را با اعمال اسلوب نوین چند ملیتی سرمایه داری  معاصر* از دست داده اند و درنهاد های گوناگون شبه اپوزسیونی مانند « جبهه ملی و لزومأ مذهبی – ائتلاف ملی ..» و ده ها عنوان دهن چرب کن دیگر که ازبرکت نظام "بازار آزار!" و« دموکرازيی » Democrazy » یا دموکراسی دیوانه ء مافیائی ! »، مانند سمارق سرکشیده اند  برویت فورمول معروف تقسیم قدرت « نصف لی و نصف لک » به معامله پرداخته اند .تازه ترین مورد و مثال چنین فورمول و اسلوب معاصر شرکت های چند ملیتی  که بصورت شبکه ای عمل میکنند ایجاد ائتلاف های است که در بستر مافیائی بنام های ائتلاف ملی ! ، جبهه حق و عدالت ! ، جبهه ملی !در حوزه اپوزسیون داخلی و از سوی دیگر در حوزه بیرونی اپوزسیون  دسته های ازجنگجویان مسلحی اند  که از جنس و ریشه همین« جبهات ، ائتلاف ها » ی مقدس و نامقدس بشمار می روند . مگر آنچه که به مثابه مهمترین عارضه این اسلوب نوین شرکت های چند ملیتی به مشاهده میرسند این است که نگاه به معادله قدرت را نیز  تحت تأثیر خود قرار می دهد و به مثابه میزان حرکت یک جامعه در تاریخ مورد استفاده قرار می گیرد .و ازیک اسلوب و  تاکتیک  اقتصادی به استراتیژیی ملی شهروندان جامعه ما  ارتقأ می یابد . و این معادله در سیر تدوین و ترسیم یک تفکر ملی زیربنای همه تغییرات و تحولات دریک  جامعه  عقب مانده افغانی مبدل می شود و بصورت واضیح می بینیم و در بخش اول این نوشتار نیزبه آن اشاره نمودم وگفتم که همین نگاه مشارکتی و تجاری مافیائی چگونه  توجیه کننده « وحدت ملی » گشته است ؟ و قوانین و مناسبات « ملت سازی » بصورت مصنوعی تحت قواعد شرکت های تجاری در آمده اند. ؟ چنانچه به شیوه و اسلوب  جدید نظام سرمایه داری بویژه شرکت های چند ملیتی  اشاره نمودیم که بر بستر دموکراسی دیوانه یا Democrazy و  در جدار های تنگ فکری و تشکیلاتی مافیایی ، توده ها بویژه شبه روشنفکرانی از قبل نشانی کرده شده گروه ، گروه و جوقه ، جوقه به مرکز نمائیشی و مصنوعی قدرت داخل ساخته میشوند تا با ویروس قدرت خواهی و شهرت طلبی  که فطرتأ در وجود انسان ها موجود است آلوده گردند و تنها گروهی از روشنفکران معتمد و محرم جامعه را که چراغ راه ملت ها باید باشند معتاد و مصاب  به بیماریی  ثروت اندوزی  ،  شهرت طلبی  و هزاران بیماریی دیگری که عوارض طبیعی  نظام  مافیائی و شبه مدرن  در یک جامعه  سنتی اند مبتلا  میسازند ؛
 بزرگترین نقطه ضعف که مؤلد رسوبات طبیعی و آفات این اسلوب مافیائی شناخته میشود این است که به تناسب ذخائر گروه های نشانی کرده شده ء  بروکراتیک ، که از نظر کارشناسان وابسته به این سیستم مشارکتی سرمایه داری !! به مثابه بهترین و مهمترین استعداد ها ی اکادمیک و به درد بخور  جامعه !!  تشخیص و شناسائی میگردند  ، به سطح عمومی ظرفیت سازی صورت میگیرد . یعنی برای کادر های مناسب زمینه های کار ایجاد میگردد . تا از طریق منفذ های که قبلأ با ذره بین های خاصی  شناسائی شده  اند ویروس اعتیاد به قدرت و ثروت را ترزیق کنند .!!
می گوئند شخصی به دوستان اش گفت ، حتمأ  فلان فیلم سینمائی را ببینید چون من در آن فیلم بازی کرده ام ، یکی از حاضران گفت که ما آن فیلم را از سرتا پا دیده ایم ولی اثری از شما نبود ،آن مرد با تندی جواب داد ، آنجا که هنر پیشه اول  فیلم می خواهد از یک بلندی بپرد من هم بودم . دوستان اش پرسیدند ، پس شما کجا بودید که دیده نه می شدید ، آن مرد باز هم گفت : پشت صحنه در یک گوشه ایستاده بودم که کار گردان به شانه ام محکم زد و گفت : برو بچه این جا را خلوت کن که نوبت از کس دیگری است . و ما هم مشغول فیلم برداری از وی هستیم . !!
 با توجه به این معادله جامعه شناختی  میتوان قضاوت کرد که اسلوب یا همین شیوه تطمیع به نحوی و به نوعی به یک اجبارواعتقاد ی که درآن اراده ء انسانی بعنوان یک جوهرمؤلد استعداد های طبیعی انسان ها مطرح نباشد  مبدل گشته  است . و اینگونه قضاوت ها به مثابه یکی از انحرافی ترین فورمول ها ومعادله ها بشمار می آیند که درسرتاسر سرزمین های شحم کرده شده مافیائی به ؤفوردیده می شود.
 
ادامه دارد
 
اسلوب  نوین چند ملیتی  استثماری سرمایه داری معاصر اسلوبی است که شهروندان بویژه شبه روشنفکران جوامع مغلوب جهان سومی مانند افغانستان را به اساس نوبت به قدرت کاذب معتاد می سازند.