آرشیف
بود نامت به هر دیوان تيوره
به وصفت مانده أم حیران تيوره
یکه تازی به هر میدان تيوره
شکستی بند و هر زولان تيوره
خدایت کرده است سلطان تيوره
چه گویم من که زادگاهم تيوره است
به فرق مردم تيوره چو تاج است
عیان است آشکارا چون عاشقان است
مردم نام دار صاحب عاشقان است
ز تاریخ کی شود کتمان تيوره
(ببین سرجنگل )است جای شیر مردان
به شرقش هست کوهی شاه مردان
به سوی غرب هرات ، فراه
به تاریخش بیا چشمت بگر دان
که شیری هست به هر دوران تيوره
(زهنوروز ) مر د ما ن با گذ ا ر ه
همه نیکو سِرشت و خوش قواره
مثا لِ آ سما نی پُر ستا ر ه
زُحل و مشتری أش بی شماره
منور هست چون آسمان تيوره
(يخن سفلي )هست جایش روی دیده
مردمِ با سواد و هم رسیده
چو عقابِ که بر آسمان پریده
مثالش کس درین دنیا ندیده
به عالم می زند جولان تيوره
(راغمشت) مقام علم و دانش
گشوده دیده بر حق مردمانش
نِكو خوی است همه پیر و جوانش
تو فیض آموز ز هر جا و مکانش
که دارد شور و هم عُرفان تيوره
(دوكشك ) هست جای خوب و زیبا
هوای صاف و باغ های شکو فا
مردمِ خوش کلام و هم شکیبا
همه روشن ضمیر و دیده بینا
که است زیب گل و گلدان تيوره
(سياچوب ) هم هوای تازه دارد
فضای سبزِ پُر آوازه دارد
به رِضْوان یک در و دروازه دارد
نِكو رویان بی اندازه دارد
که دارد حور و هم غلمان تيوره
(خم زرد ) مردمی بسیار دیندار
همه مُخلص و مُحسن و نِكو کار
به روز صایم به شب هم دیده بیدار
به دنیا أند نماد عشق و ایثار
برابر است به هر ارکان تيوره
(جيبجه )دره ئ سنگین چه زیباست
جِبالش سبز و پیوسته به دریاست
سراسر سبز و شاداب و دل آراست
بسان جنت فردوس و ماواست
چو سرو است در بوستان تيوره
(ملاعلي ) راچه گویم من که چونست
زبان از گفتن وصفش زبونست
مردمش نکته دان و گرم خونست
به خٓٓلق ألگوي خوبی تا کنونست
فدا كار است از باستان تيوره
(چشمه ميران ) است مهدی شیر مردان
کوهایش سبز و باغ هایش شکوفان
دشمن از دست شان نالان و گریان
درخشان است تاریخش به دوران
که رُستم هست به هر دوران تيوره
(ورس) است عارف مردمانش
حکیمان کرده أند نیکو نامش
ديار عزت و اِكْرام خوانش
بکن جان و دل خود ارمغانش
نیکو نام باد در أذْهان تيوره
(يگين و كوغني) یک مرام است
حلاوت و صداقت در کلام است
صفا و صُلح و هم دلی مدام است
دیاری مُفتخر و نیک نام است
وفا دار است بر پیمان تيوره
(پايحصار )که یک جای قشنگ است
مردمش همه با ناموس و ننگ است
جٓسور و چابک مثل پلنگ است
بسان شیر در هنگام جنگ است
به دشمن میزند پیکان تيوره
(تنگي پايحصار) سفر کن سوی سیراب
ببین آب روان جوی سیراب
بگو از مردمِ نیک خوی سیراب
از آن عطر و گلاب و بوی سیراب
که سرو ی است در رضوان تيوره
ببین (شغزك )جای نازنین است
بسان جنت روی زمین است
سراسرباغ و بوستان حورعین است
همه گی مه لقا و مه جبین است
ندارد مثل در ایران تيوره
برو ای دل (پايمزار) جای زیباست
بنوش از چشمه أش آبش گواراست
جوانهای برومندش به هرجاست
یکا یک تازه و حکیم و داناست
که فخر دارد به هر عنوان تيوره
(خواجه غار) سفر دارم همیشه
زبانم قاصرست وصفش نمیشه
به عالم نام نیک کردند پیشه
به قلب مردمان دارند ریشه
نکو نام است و با وجدان تيوره
(چگویم) بلخ و یا مروت اوتاي
از آن بوستان و آن سروت اوتاي
بنازم گلشن و عطرت اوتاي
فضاء سبز پر رنگت اوتاي
بود رشک گل ریحان تيوره
(انه ) مردم بسیار دیندار
زکی و سخت کوش و خوب و سرشار
همه روشن ضمیر و دیده بیدار
بسان شیر می رزمند به پیکار
شکسته قلب هر طوفان تيوره
(حسين علي )هست جای نیک بنیاد
چمن و باغ های سرو و شمشاد
به مردمش بود صد آفرین باد
به آن مردان و حوران اهل إرشاد
به عالم گشته خود عیان تيوره
بیا نوري تو بس کن قصه خوانی
چه می خواهی ازین دنیای فانی
به ذکر حق بکوش تا می توانی
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور