آرشیف
توافق با طالبان تنها راه رسیدن به صلح نیست
نوامبر 25, 2018
ادیب معصومی
چکیده
نسلها در آرزویش نابود شدند وزندههای خستهای همچنان آرزویش رادارند؛ صلح!
صلح و امنیت ازجمله نیازهای اولیه توسعه، تعالی، آبادی و عمرانی کشورهاست؛ کشور ما افغانستان باگذشت چندین دهه مورد تاختوتازهای دوستان و دشمنان نامهربان قرارگرفته است.
رسیدن به صلح در کشور کمکم در حال تبدیلشدن به تابوی است که هیچکس همت شکستن آن را به خود نمیدهد؛ از طرفی هم وجود صلح نعمت و آب گوارا هیست برای تشنگان درد دیدهای تاریخی.
صرفنظر از باز کردن بسیاری عوامل؛ رسیدن به صلح متوازن و پایدار نیازمند واکاوی در تعریف پدیدههای مرتبط با صلح و جنگ است. تأثیرات مناطق محروم و عقبمانده و تغییر سیاست خارجی و کاستن تنشهای درونی، بر روند صلحخواهی نیاز به بررسی و تحلیل دارد.
تعریف نیرو و ظرفیتهای طالبان توأم با حل کردن مشکلات مرزی، تهدیدات امنیتی و تصحیح روابط اقتصادی، فرهنگی با همسایگان؛ گام مثبتی در جهت رسیدن به صلح دائمی خواهد بود.
کلیدواژه: صلح، طالبان، افغانستان
مقدمه
افغانستان جغرافیایی است که کمتر لطف خوشروزگار را تجربه کرده است؛ بعد از گذر زیگزاگ گونه تاریخی و پایان یافتن رژیم طالبان، نویدها وامیدهای تازه در اذهان عمومی نقشبندید.
اما دیری نگذشت که امیدها و آرزوها در حد امید و آرزو باقی ماند، ناامنی، بروز اختلافات داخلی، حملات تروریستی، صلح را در کشور به مخاطره انداخت.
بار دیگر رنج آوارگی و تپیدن بر دل نشست و زخمها تازه شد و دردها از سر گرفت. در این میان حکومت افغانستان با چالشهای فراوانش و جامعه جهانی با تجهیزات مدرنش همچنان دست به دندان، صلح را برای افغانستان میجویند. با توجه به دیگر بررسیهای که پیرامون صلح در کشور انجام پذیرفته همچنان در این مقاله ما بهجای توجه به کلیت قضیه به ریشههای ناامنی و بررسی تأثیرات مناطق محروم بالای روند ناامنی و امنیت در کشور را به بحث گرفتهایم؛ تا مسیر دیگر و تغییر دیگری بر روند صلحخواهی و صلحجویی در کشور باز شود.
سؤال اصلی: آیا به توافق رسیدن همراه با طالبان صلح و امنیت در کشور تأمین خواهد شد؟
فرضیه: بدون توجه به مناطق محروم کشور، توافق با طالبان مسیر رسیدن به صلح را هموار نمیکند.
نگاهی به گذشته
حکومت نوپا در حال جان گرفتن بود، و همهروزه سرخط خبرها، کمکهای مالی کشورهای جهان برای افغانستان بود.
در پایتخت کشور (کابل)، زد و بندهای سیاسی روح عمومی را به خود جلب کرده بود و جدال بر سر قدرت و مقام؛ از مباحث شکلگیری حکومت گرفته تا به لویه جرگه قانون اساسی و کنار هم قرار گرفتن رهبران جهادی و تکنوکرات های تازه تشریف آورده خارجی تلاش میکردند، تا هرکدام خشتی را بر اساس تجربیات و باورهای خود بر بدنه ساختاری حکومت آینده بگذارند.
اختلاف دیدگاهها بسیار بود اما وجه مشترکی که وجود داشت سرازیر شدن پولهای بیحساب و بیکتابی بود که محوری شده بود برای جمع شدن و همنظر شدن رهبران سیاسی و اجتماعی کشور.
خبری از ناامنی نبود، طالبان متواری و رهبرانشان در کشورهای همسایه مستقر و در اندیشه آرامش وزندگی راحتی بودند و دیگر نمیخواستند وارد جنگهای خانمانسوز شوند و کاملاً نومید و شکستخورده بودند.
زندگی مردم با سرازیر شدن کمکهای مالی کشورهای جهان تغییر مثبت و موقت یافته بود، پدیدههای جدید و تسهیلات زندگی چه به شکل فیزیکی و غیر فیزیکی وارد کشور میشدند؛ امنیت تقریباً خوب در سراسر کشور حاکم بود، ادارات نوپا باانگیزههای زیادی برای مردم خدمات عرضه میکردند باوجود کاستیها و بیبرنامگیها و گذشت دوران سیاه طالبان مردم رضایت نسبتاً خوبی از حکومت داشتند.
مردمان کشور خستهی جنگ، وحشت، نابسامانیها شده بودند و رابطه مردم با حکومت بسیار نزدیک و تنگاتنگ بود. مسائل قومی، سمتی و فرقهای میان اقشار مختلف جامعه احساس نمیشد –فشارهای طالبان و نوع رژیم طالبانی باعث واحد شدن کتله های مختلف جامعه شده بود، اشتیاق در بخشهای تعلیم وتربیه، تحصیلات عالی، آموزشوپرورش بهوضوح قابلمشاهده بود.
اما در رأس قدرت افراد برمبنای نفوذ اجتماعی، حمایت خارجی و تقسیمات سیاسی، رهبری جامعه را بر عهده گرفتند؛ خبری از شایستهسالاری، استفاده از دانش روز، و به کار گماردن افراد دلسوز و کاردان نبود؛ . حکومت بدون پالیسی و پلانهای استراتژیک و حفظ وضعیت موجود و تلاش برای رسیدن به وضعیت مطلوب را دنبال نمیکرد، زیربناهای اقتصادی، نظامی، فرهنگی به فراموشی سپردهشده بود؛ حکومت بیشترین توان خود را وقف مهار کردن سران قدرتهای سمتیای میکرد که هرکدامشان ادعاهای بزرگ را در سر میپروراندند.
با سرازیر شدن میلیاردها دالر و آمدن هزاران موسسه و دُنر خارجی، پولها حیفومیل میشد و هرکس سهم خودش را بیرویه به مصرف میرساند. مصرف اینهمه پول باعث شکلگیری قدرتهای کوچک و بزرگ اقتصادی و پدید آمدن طبقات سرمایهدار شد.
عدهای غرق ثروت و کار و درآمد بودند و عدهای باکار شاقه به فکر پر کردن خالی گاههای مالی زندگی خود.
کار برای همه وجود داشت اما بیانصافی و بیعدالتی اقتصادی کشور را به بیراهه میکشید و کمکم هستههای نارضایتی از وضعیت حاکم، در گوشههای کشور در حال جان گرفتن بود.
از طرف دیگر شهرها محل تجارت و کار بار و درآمد بودند؛ قریه جات و روستاها محل بیکاری، کمآبی و خشکسالی؛ محصولات رایج کشت و کار کشاورزان به قیمت ناچیزی در بازارهای داخلی به فروش میرسید، حکومت توجه و کنترل مرزها را نداشت و محصولات کشاورزی باقیمت مناسبتری از طریق مرزهای خارجی وارد بازارهای داخلی میشدند و کشاورزان تنها حاصلشان برای مصرف خودشان بود نه برای عرضه کردن در بازار که این رویکرد باعث به وجود آمدن شکاف دیگری بین شهر و روستا شد که در ادامه این بحث به تبعات منفی آن در بُعد ناامنیها میپردازیم. کشاورزان دو راه بیش نداشتند یا اینکه در قریه میماندند و برای خود میکاشتند وزندگی رقتبار را حوصله میکردند و یا باید به شهرها مهاجرت میکردند و سختیهای زندگی شهری را قبول میکردند.
پدیده طالبانی از درون نابسامانیهای داخلی در حال جان گرفتن بود و کشورهای که منافع شانرا در این خاک جستجو میکردند ابزار بهتری از پدیدهای طالبان سراغ نداشتند؛ طالبان در آن دوران تنها واژه سیاسیای بودند که نیاز به تقویت و ظهور فیزیکی داشتند، بدتر شدن وضعیت زندگی مردمان کشور، همراه با تغییر سیاستهای خارجی کشورهای حمایتکننده و ناکارا بودن سیاست خارجی و داخلی کشور باعث گردید تا پروژه طالبانی بار دیگر جان گیرد و افراد عقده مندی که نانی برای خوردن و حرفی برای گفتن نداشتند وارد این تشکیلات شده تا به آبی ونانی برسند.
بهصورت خلاصه دو عامل، فقر اجتماعی و مداخلت های خارجی باعث جان گرفتن طالبان در کشور شد که بعدازآن هر بیبند باری که در هر گوشه کشور اتفاق میافتاد طالبان آن را بدوش میگرفتند و حکومت هم بیآنکه بررسی و تدبیری داشته باشد آن را میپذیرفت. باگذشت هرروز بیبند باریها که ناشی از وضعیت بد زندگی در کشور بود زیاد و امیدها را برای رهبران طالبان که اکثراً در خارج از کشور بودند بیشتر میکرد.
حکومت تحتفشارهای وضعیت بد اقتصادی، ناامنیها و خواستهای بیمورد کشورهای همسایه در حال فروپاشی بود این وضعیت تقریباً در اواخر سال 2014 رونما گردید.
کشور از سال 2001 میلادی هر چندی که به جلو حرکت میکند به همان اندازه رو به بیبند باریها، فلاکتها و سردرگمیها نزدیک میشود.
از سال 2001 الی 2013 وضعیت زندگی مردم عادی بود. عایدات سرانه بالا و تجملات و وسایل مدرن تقریباً در اکثر خانهها جایگاه پیداکرده بود و مردم آسوده پرور و فرهنگ زندگیشان متحول شد. در اواخر سال 2013 پیشبینیهای بدی از سوی کارشناسان خارجی شنیده میشد و حکایت از آینده دشوار و چالشهای فراوان را فرا روی کشورمی پنداشتند، با رسیدن به سال 2014 سیاستهای کشورهای جهان مخصوصاً آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال افغانستان تغییر پیدا کرد، کمکهای خارجی کم و ناامنیها در گوشه و کنار کشور آغاز، کسر بودجه و بالا رفتن نرخ ارز خارجی در مقابل نرخ ارز داخلی، اوج پیدا کردن بیکاری، پایین آمدن درآمد سرانه، بسته شدن دروازه مؤسسات خارجی، بیکار ماندن تعداد زیادی از افرادیکه معاش دالری آنچنانی میگرفتند و دهها مورد دیگر…
زندگی دشوار شده رفت، دیگر خبری از کار و معاش دالری نبود، تعداد مؤسسات خارجی و نیروهای خارجی کاهش پیدا کردند، حکومت باسیاست مالی و اقتصاد برهم و درهم کاری از دستش برنمیآمد، فقر همهجا را فراگرفت، تجار و سرمایهداران رو به ورشکستگی و یا به بیرون کردن سرمایههای خود از کشور فکر میکردند، مردمانیکه طی چند سال گذشته مصرفگرا شده بودند و عایدشان بالا و خوراک و پوشاکشان لوکس و هرکس بهاندازه قابلملاحظه داشت و مصرف میکرد؛ دیگر به مشکل خورده بود، درآمدش پائین و کار و بارش بیرونق شده بود نتیجه این بیبند باریها آن بود که در داخل شهرها امنیت مختل شود، از دزدیهای مسلحانه گرفته تا قتل و آدمربایی، ناامن شدن شاهراهها، و مسیرهای وصلکننده ولایات کشور، پیوستن افراد بی سرنوشت به صفوف طالبان و شکلگیری کتله های ناراضی در کوهپایهها و … . کمکم عادی میشد. بیکاری در شهرها و خوشکسالی در روستا ازجمله عوامل مهم در ناامنی و تقویت طالبان گردید.
قریه و قصبات کشور در قبضه افراد چور و چپاول گر، طالبان و اختطاف گران قرار گرفت و از وحشت بهجامانده رژیم طالبانی سود متقابل میبردند و رهبران طالبان در بیرون از مرزها تلاش داشتند تا بالای حکومت افغانستان فشار بیاورند و امتیاز بگیرند، طالبان تنها نبودند استخبارات دنیا بهویژه پاکستان در تقویت این روند از هرگونه تلاشی دریغ نمیورزیدند.
کشور در وضعیت حساسی قرارگرفته بود باگذشت حکومت 13 ساله، پرفراز نشیب آقای کرزی و برگزاری انتخاب بینتیجه، دیگر همهچیز بههمریخته بود؛ دو تیمی که بیشترین آرا را در انتخابات ریاست جمهوری داشتند نتیجه انتخاب برایشان قابلقبول نبود و هرکدام مدعی پیروزی و ادعای تقلب گسترده را در انتخابات داشتند، هشدارها و آمادگیهای دو تیم کمکم از حلقه مذاکره و گفتگو دور به سمت جنگ گرم نزدیک میشد؛ تا اینکه ایالاتمتحده آمریکا برای کنترل وضعیت پادرمیانی کرد.
بعد از مذاکره با دو تیم، موفق به توافقنامهای تشکیل حکومت وحدت ملی گردید. این توافقنامه در 29 سنبله سال 1393 در کابل با حضور سفیر ایالاتمتحده آمریکا (جیمز ب کنینگهام ) و(یان کوبیش) نماینده خاص سر منشی ملل متحد، داکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله به امضا رسید.
بعدازاین توافقنامه داکتر اشرف غنی بهعنوان رئیس حکومت وحدت ملی و داکتر عبدالله عبدالله بهعنوان رئیس اجرائیه حکومت وحدت ملی به کار آغاز کردند.
در این برهه رهبران حکومت وحدت ملی وارث حکومتی شده بودند که هیچچیز سرهایش نبود، از اختلافات سیاسی سران کشور گرفته تا داغ شدن مسائل قومی و تباری، تقویت و جان گرفتن طالبان، بیکاری، ناامنی، فرار سرمایه، فساد اداری، خشکسالی، پائین آمدن ارز داخلی در برابر ارز خارجی، فشارهای خارجی، نفوذ استخبارات کشورهای منطقه و فرا منطقهای جهت جستجوی منافع ملیشان، و دهها چالش دیگر؛ سران حکومت را سردرگم و متحیرساخته بود. از طرف دیگر ضمن اینهمه نابسامانی مشکل جدیتر دیگر نیز بر این ناملایمتی ها لنگر میانداخت که همانا وجود افرادی بود که در هنگام مبارزات انتخاباتی با دو تیم توافق کرده بودند و امتیاز میخواستند؛ آنها، تیکه داران قومی، جهادی و مذهبی کشور بودند که در جامعه سنتی ما نبض عمومی را بر دست داشتند و همواره تهدید بزرگی برای حکومت بشمار میرفتند و میروند، آقای اشرف غنی باملاحظه اینهمه نابسامانی چاره جز تغییر سیاست داخلی و خارجی و وارد شدن به فاز دیگری را نداشت؛ او اول توجه جدی در جهت جمعکردن چالشهای درونی کرد. اذهان عمومی را نسبت به معامله گران داخلی تغییر داد و مذاکرات منطقهای وبین المللی را در پیش گرفت.
در قدم دوم آقای غنی برای امید بخشیدن به مردم افغانستان وارد تعاملات اقتصادی، منطقهای شد و تلاش کرد تا بنیه اقتصادی، فرهنگی و فراموششده کشور روی میز پلان و مطالعه آبادی و عمرانی قرار گیرد. پروژهها و سدهای آب گردان، تاپی، انتقال برق، خط آهن و… توانست تا حدودی مردم را نسبت به آینده امیدوار کند.
در قدم سوم آقای غنی سیاست خارجی کشور را در پنج حلقه بهقرار ذیل تقسیم نموده است:
نسلها در آرزویش نابود شدند وزندههای خستهای همچنان آرزویش رادارند؛ صلح!
صلح و امنیت ازجمله نیازهای اولیه توسعه، تعالی، آبادی و عمرانی کشورهاست؛ کشور ما افغانستان باگذشت چندین دهه مورد تاختوتازهای دوستان و دشمنان نامهربان قرارگرفته است.
رسیدن به صلح در کشور کمکم در حال تبدیلشدن به تابوی است که هیچکس همت شکستن آن را به خود نمیدهد؛ از طرفی هم وجود صلح نعمت و آب گوارا هیست برای تشنگان درد دیدهای تاریخی.
صرفنظر از باز کردن بسیاری عوامل؛ رسیدن به صلح متوازن و پایدار نیازمند واکاوی در تعریف پدیدههای مرتبط با صلح و جنگ است. تأثیرات مناطق محروم و عقبمانده و تغییر سیاست خارجی و کاستن تنشهای درونی، بر روند صلحخواهی نیاز به بررسی و تحلیل دارد.
تعریف نیرو و ظرفیتهای طالبان توأم با حل کردن مشکلات مرزی، تهدیدات امنیتی و تصحیح روابط اقتصادی، فرهنگی با همسایگان؛ گام مثبتی در جهت رسیدن به صلح دائمی خواهد بود.
کلیدواژه: صلح، طالبان، افغانستان
مقدمه
افغانستان جغرافیایی است که کمتر لطف خوشروزگار را تجربه کرده است؛ بعد از گذر زیگزاگ گونه تاریخی و پایان یافتن رژیم طالبان، نویدها وامیدهای تازه در اذهان عمومی نقشبندید.
اما دیری نگذشت که امیدها و آرزوها در حد امید و آرزو باقی ماند، ناامنی، بروز اختلافات داخلی، حملات تروریستی، صلح را در کشور به مخاطره انداخت.
بار دیگر رنج آوارگی و تپیدن بر دل نشست و زخمها تازه شد و دردها از سر گرفت. در این میان حکومت افغانستان با چالشهای فراوانش و جامعه جهانی با تجهیزات مدرنش همچنان دست به دندان، صلح را برای افغانستان میجویند. با توجه به دیگر بررسیهای که پیرامون صلح در کشور انجام پذیرفته همچنان در این مقاله ما بهجای توجه به کلیت قضیه به ریشههای ناامنی و بررسی تأثیرات مناطق محروم بالای روند ناامنی و امنیت در کشور را به بحث گرفتهایم؛ تا مسیر دیگر و تغییر دیگری بر روند صلحخواهی و صلحجویی در کشور باز شود.
سؤال اصلی: آیا به توافق رسیدن همراه با طالبان صلح و امنیت در کشور تأمین خواهد شد؟
فرضیه: بدون توجه به مناطق محروم کشور، توافق با طالبان مسیر رسیدن به صلح را هموار نمیکند.
نگاهی به گذشته
حکومت نوپا در حال جان گرفتن بود، و همهروزه سرخط خبرها، کمکهای مالی کشورهای جهان برای افغانستان بود.
در پایتخت کشور (کابل)، زد و بندهای سیاسی روح عمومی را به خود جلب کرده بود و جدال بر سر قدرت و مقام؛ از مباحث شکلگیری حکومت گرفته تا به لویه جرگه قانون اساسی و کنار هم قرار گرفتن رهبران جهادی و تکنوکرات های تازه تشریف آورده خارجی تلاش میکردند، تا هرکدام خشتی را بر اساس تجربیات و باورهای خود بر بدنه ساختاری حکومت آینده بگذارند.
اختلاف دیدگاهها بسیار بود اما وجه مشترکی که وجود داشت سرازیر شدن پولهای بیحساب و بیکتابی بود که محوری شده بود برای جمع شدن و همنظر شدن رهبران سیاسی و اجتماعی کشور.
خبری از ناامنی نبود، طالبان متواری و رهبرانشان در کشورهای همسایه مستقر و در اندیشه آرامش وزندگی راحتی بودند و دیگر نمیخواستند وارد جنگهای خانمانسوز شوند و کاملاً نومید و شکستخورده بودند.
زندگی مردم با سرازیر شدن کمکهای مالی کشورهای جهان تغییر مثبت و موقت یافته بود، پدیدههای جدید و تسهیلات زندگی چه به شکل فیزیکی و غیر فیزیکی وارد کشور میشدند؛ امنیت تقریباً خوب در سراسر کشور حاکم بود، ادارات نوپا باانگیزههای زیادی برای مردم خدمات عرضه میکردند باوجود کاستیها و بیبرنامگیها و گذشت دوران سیاه طالبان مردم رضایت نسبتاً خوبی از حکومت داشتند.
مردمان کشور خستهی جنگ، وحشت، نابسامانیها شده بودند و رابطه مردم با حکومت بسیار نزدیک و تنگاتنگ بود. مسائل قومی، سمتی و فرقهای میان اقشار مختلف جامعه احساس نمیشد –فشارهای طالبان و نوع رژیم طالبانی باعث واحد شدن کتله های مختلف جامعه شده بود، اشتیاق در بخشهای تعلیم وتربیه، تحصیلات عالی، آموزشوپرورش بهوضوح قابلمشاهده بود.
اما در رأس قدرت افراد برمبنای نفوذ اجتماعی، حمایت خارجی و تقسیمات سیاسی، رهبری جامعه را بر عهده گرفتند؛ خبری از شایستهسالاری، استفاده از دانش روز، و به کار گماردن افراد دلسوز و کاردان نبود؛ . حکومت بدون پالیسی و پلانهای استراتژیک و حفظ وضعیت موجود و تلاش برای رسیدن به وضعیت مطلوب را دنبال نمیکرد، زیربناهای اقتصادی، نظامی، فرهنگی به فراموشی سپردهشده بود؛ حکومت بیشترین توان خود را وقف مهار کردن سران قدرتهای سمتیای میکرد که هرکدامشان ادعاهای بزرگ را در سر میپروراندند.
با سرازیر شدن میلیاردها دالر و آمدن هزاران موسسه و دُنر خارجی، پولها حیفومیل میشد و هرکس سهم خودش را بیرویه به مصرف میرساند. مصرف اینهمه پول باعث شکلگیری قدرتهای کوچک و بزرگ اقتصادی و پدید آمدن طبقات سرمایهدار شد.
عدهای غرق ثروت و کار و درآمد بودند و عدهای باکار شاقه به فکر پر کردن خالی گاههای مالی زندگی خود.
کار برای همه وجود داشت اما بیانصافی و بیعدالتی اقتصادی کشور را به بیراهه میکشید و کمکم هستههای نارضایتی از وضعیت حاکم، در گوشههای کشور در حال جان گرفتن بود.
از طرف دیگر شهرها محل تجارت و کار بار و درآمد بودند؛ قریه جات و روستاها محل بیکاری، کمآبی و خشکسالی؛ محصولات رایج کشت و کار کشاورزان به قیمت ناچیزی در بازارهای داخلی به فروش میرسید، حکومت توجه و کنترل مرزها را نداشت و محصولات کشاورزی باقیمت مناسبتری از طریق مرزهای خارجی وارد بازارهای داخلی میشدند و کشاورزان تنها حاصلشان برای مصرف خودشان بود نه برای عرضه کردن در بازار که این رویکرد باعث به وجود آمدن شکاف دیگری بین شهر و روستا شد که در ادامه این بحث به تبعات منفی آن در بُعد ناامنیها میپردازیم. کشاورزان دو راه بیش نداشتند یا اینکه در قریه میماندند و برای خود میکاشتند وزندگی رقتبار را حوصله میکردند و یا باید به شهرها مهاجرت میکردند و سختیهای زندگی شهری را قبول میکردند.
پدیده طالبانی از درون نابسامانیهای داخلی در حال جان گرفتن بود و کشورهای که منافع شانرا در این خاک جستجو میکردند ابزار بهتری از پدیدهای طالبان سراغ نداشتند؛ طالبان در آن دوران تنها واژه سیاسیای بودند که نیاز به تقویت و ظهور فیزیکی داشتند، بدتر شدن وضعیت زندگی مردمان کشور، همراه با تغییر سیاستهای خارجی کشورهای حمایتکننده و ناکارا بودن سیاست خارجی و داخلی کشور باعث گردید تا پروژه طالبانی بار دیگر جان گیرد و افراد عقده مندی که نانی برای خوردن و حرفی برای گفتن نداشتند وارد این تشکیلات شده تا به آبی ونانی برسند.
بهصورت خلاصه دو عامل، فقر اجتماعی و مداخلت های خارجی باعث جان گرفتن طالبان در کشور شد که بعدازآن هر بیبند باری که در هر گوشه کشور اتفاق میافتاد طالبان آن را بدوش میگرفتند و حکومت هم بیآنکه بررسی و تدبیری داشته باشد آن را میپذیرفت. باگذشت هرروز بیبند باریها که ناشی از وضعیت بد زندگی در کشور بود زیاد و امیدها را برای رهبران طالبان که اکثراً در خارج از کشور بودند بیشتر میکرد.
حکومت تحتفشارهای وضعیت بد اقتصادی، ناامنیها و خواستهای بیمورد کشورهای همسایه در حال فروپاشی بود این وضعیت تقریباً در اواخر سال 2014 رونما گردید.
کشور از سال 2001 میلادی هر چندی که به جلو حرکت میکند به همان اندازه رو به بیبند باریها، فلاکتها و سردرگمیها نزدیک میشود.
از سال 2001 الی 2013 وضعیت زندگی مردم عادی بود. عایدات سرانه بالا و تجملات و وسایل مدرن تقریباً در اکثر خانهها جایگاه پیداکرده بود و مردم آسوده پرور و فرهنگ زندگیشان متحول شد. در اواخر سال 2013 پیشبینیهای بدی از سوی کارشناسان خارجی شنیده میشد و حکایت از آینده دشوار و چالشهای فراوان را فرا روی کشورمی پنداشتند، با رسیدن به سال 2014 سیاستهای کشورهای جهان مخصوصاً آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال افغانستان تغییر پیدا کرد، کمکهای خارجی کم و ناامنیها در گوشه و کنار کشور آغاز، کسر بودجه و بالا رفتن نرخ ارز خارجی در مقابل نرخ ارز داخلی، اوج پیدا کردن بیکاری، پایین آمدن درآمد سرانه، بسته شدن دروازه مؤسسات خارجی، بیکار ماندن تعداد زیادی از افرادیکه معاش دالری آنچنانی میگرفتند و دهها مورد دیگر…
زندگی دشوار شده رفت، دیگر خبری از کار و معاش دالری نبود، تعداد مؤسسات خارجی و نیروهای خارجی کاهش پیدا کردند، حکومت باسیاست مالی و اقتصاد برهم و درهم کاری از دستش برنمیآمد، فقر همهجا را فراگرفت، تجار و سرمایهداران رو به ورشکستگی و یا به بیرون کردن سرمایههای خود از کشور فکر میکردند، مردمانیکه طی چند سال گذشته مصرفگرا شده بودند و عایدشان بالا و خوراک و پوشاکشان لوکس و هرکس بهاندازه قابلملاحظه داشت و مصرف میکرد؛ دیگر به مشکل خورده بود، درآمدش پائین و کار و بارش بیرونق شده بود نتیجه این بیبند باریها آن بود که در داخل شهرها امنیت مختل شود، از دزدیهای مسلحانه گرفته تا قتل و آدمربایی، ناامن شدن شاهراهها، و مسیرهای وصلکننده ولایات کشور، پیوستن افراد بی سرنوشت به صفوف طالبان و شکلگیری کتله های ناراضی در کوهپایهها و … . کمکم عادی میشد. بیکاری در شهرها و خوشکسالی در روستا ازجمله عوامل مهم در ناامنی و تقویت طالبان گردید.
قریه و قصبات کشور در قبضه افراد چور و چپاول گر، طالبان و اختطاف گران قرار گرفت و از وحشت بهجامانده رژیم طالبانی سود متقابل میبردند و رهبران طالبان در بیرون از مرزها تلاش داشتند تا بالای حکومت افغانستان فشار بیاورند و امتیاز بگیرند، طالبان تنها نبودند استخبارات دنیا بهویژه پاکستان در تقویت این روند از هرگونه تلاشی دریغ نمیورزیدند.
کشور در وضعیت حساسی قرارگرفته بود باگذشت حکومت 13 ساله، پرفراز نشیب آقای کرزی و برگزاری انتخاب بینتیجه، دیگر همهچیز بههمریخته بود؛ دو تیمی که بیشترین آرا را در انتخابات ریاست جمهوری داشتند نتیجه انتخاب برایشان قابلقبول نبود و هرکدام مدعی پیروزی و ادعای تقلب گسترده را در انتخابات داشتند، هشدارها و آمادگیهای دو تیم کمکم از حلقه مذاکره و گفتگو دور به سمت جنگ گرم نزدیک میشد؛ تا اینکه ایالاتمتحده آمریکا برای کنترل وضعیت پادرمیانی کرد.
بعد از مذاکره با دو تیم، موفق به توافقنامهای تشکیل حکومت وحدت ملی گردید. این توافقنامه در 29 سنبله سال 1393 در کابل با حضور سفیر ایالاتمتحده آمریکا (جیمز ب کنینگهام ) و(یان کوبیش) نماینده خاص سر منشی ملل متحد، داکتر اشرف غنی و داکتر عبدالله به امضا رسید.
بعدازاین توافقنامه داکتر اشرف غنی بهعنوان رئیس حکومت وحدت ملی و داکتر عبدالله عبدالله بهعنوان رئیس اجرائیه حکومت وحدت ملی به کار آغاز کردند.
در این برهه رهبران حکومت وحدت ملی وارث حکومتی شده بودند که هیچچیز سرهایش نبود، از اختلافات سیاسی سران کشور گرفته تا داغ شدن مسائل قومی و تباری، تقویت و جان گرفتن طالبان، بیکاری، ناامنی، فرار سرمایه، فساد اداری، خشکسالی، پائین آمدن ارز داخلی در برابر ارز خارجی، فشارهای خارجی، نفوذ استخبارات کشورهای منطقه و فرا منطقهای جهت جستجوی منافع ملیشان، و دهها چالش دیگر؛ سران حکومت را سردرگم و متحیرساخته بود. از طرف دیگر ضمن اینهمه نابسامانی مشکل جدیتر دیگر نیز بر این ناملایمتی ها لنگر میانداخت که همانا وجود افرادی بود که در هنگام مبارزات انتخاباتی با دو تیم توافق کرده بودند و امتیاز میخواستند؛ آنها، تیکه داران قومی، جهادی و مذهبی کشور بودند که در جامعه سنتی ما نبض عمومی را بر دست داشتند و همواره تهدید بزرگی برای حکومت بشمار میرفتند و میروند، آقای اشرف غنی باملاحظه اینهمه نابسامانی چاره جز تغییر سیاست داخلی و خارجی و وارد شدن به فاز دیگری را نداشت؛ او اول توجه جدی در جهت جمعکردن چالشهای درونی کرد. اذهان عمومی را نسبت به معامله گران داخلی تغییر داد و مذاکرات منطقهای وبین المللی را در پیش گرفت.
در قدم دوم آقای غنی برای امید بخشیدن به مردم افغانستان وارد تعاملات اقتصادی، منطقهای شد و تلاش کرد تا بنیه اقتصادی، فرهنگی و فراموششده کشور روی میز پلان و مطالعه آبادی و عمرانی قرار گیرد. پروژهها و سدهای آب گردان، تاپی، انتقال برق، خط آهن و… توانست تا حدودی مردم را نسبت به آینده امیدوار کند.
در قدم سوم آقای غنی سیاست خارجی کشور را در پنج حلقه بهقرار ذیل تقسیم نموده است:
- حلقه اول: شش کشور همسایه؛
- حلقه دوم: جهان اسلام،
- حلقه سوم: امریکای شمالی، اروپا، جاپان، استرالیا و کشورهای عضو ناتو و آیساف،
- حلقه چهارم: آسیا؛
- حلقه پنجم: سازمانهای بینالمللی انکشافی، سازمان ملل متحد، شرکتهای چندین ملیتی، جامعه مدنی بینالمللی و سایر سازمانهای غیر حکومتی.
که هدف سیاست خارجی را ایجاد بستر مساعد برای همکاری بین این دولتها، سازمانها، قدرتها و شبکهها دانست؛ که هدف عمدهتر آن تبدیل کردن کشور به چهارراه اقتصادی آسیا است.
و اما باوجوداین همه تغییر و تحول هنوز همفشار طالبان بیشازپیش جریان دارد، حملات تروریستی ماهانه جان ده ها و صدها نظامی و ملکی را میگیرد، ولایات، اکثر قریه و قصبات کشور تحت حاکمیت طالبان است؛ و حکومت در وضعیت بد اقتصادی و امنیتی بسر میبرد؛ جامعه جهانی بخصوص همپیمانان کشور با مصرف هزینهها و تلفات سنگین چاره جز جستجو راهحلی دیگری غیر از حربه نظامی برای رسیدن به صلح دائمی ندارند.
بعد از فشارهای زیاد آمریکائیان بالای هستههای نیروبخش طالبان در خارج از قلمرو کشور؛ آنان مجبور به وارد شدن به میز مذاکره و گفتگوها شدند.
در حال حاضر طالبان بااقتدار سیاسی، درگیر مذاکرات و تعاملات منطقهای و فرا منطقیای هستند که این گفتگوها بر اساس فشارهای جامعه جهانی و آمریکائیان نمود پیداکرده است. حکومت افغانستان تلاش نهایی خود را میکند تا تفاهم و توافقی صورت گیرد و مطالبات مشروع آنان پذیرفته و یکی از لایههای ناامنی کشور خنثی شود.
بااینکه خواست و نیاز همهی مردم و حکومت افغانستان برای برقراری صلح به هر قیمت ممکن است. اما روند صلحجوی با مشکلات عدیدهای مواجه بوده و نیاز است در قدم اول حکومت، در قدم دوم جامعه جهانی و در قدم سوم مردمان کشور به آن توجه اساسی داشته باشند.
آنچه بهعنوان نقد بر روند صلحخواهی وارد است بهقرار ذیل میباشد.
و اما باوجوداین همه تغییر و تحول هنوز همفشار طالبان بیشازپیش جریان دارد، حملات تروریستی ماهانه جان ده ها و صدها نظامی و ملکی را میگیرد، ولایات، اکثر قریه و قصبات کشور تحت حاکمیت طالبان است؛ و حکومت در وضعیت بد اقتصادی و امنیتی بسر میبرد؛ جامعه جهانی بخصوص همپیمانان کشور با مصرف هزینهها و تلفات سنگین چاره جز جستجو راهحلی دیگری غیر از حربه نظامی برای رسیدن به صلح دائمی ندارند.
بعد از فشارهای زیاد آمریکائیان بالای هستههای نیروبخش طالبان در خارج از قلمرو کشور؛ آنان مجبور به وارد شدن به میز مذاکره و گفتگوها شدند.
در حال حاضر طالبان بااقتدار سیاسی، درگیر مذاکرات و تعاملات منطقهای و فرا منطقیای هستند که این گفتگوها بر اساس فشارهای جامعه جهانی و آمریکائیان نمود پیداکرده است. حکومت افغانستان تلاش نهایی خود را میکند تا تفاهم و توافقی صورت گیرد و مطالبات مشروع آنان پذیرفته و یکی از لایههای ناامنی کشور خنثی شود.
بااینکه خواست و نیاز همهی مردم و حکومت افغانستان برای برقراری صلح به هر قیمت ممکن است. اما روند صلحجوی با مشکلات عدیدهای مواجه بوده و نیاز است در قدم اول حکومت، در قدم دوم جامعه جهانی و در قدم سوم مردمان کشور به آن توجه اساسی داشته باشند.
آنچه بهعنوان نقد بر روند صلحخواهی وارد است بهقرار ذیل میباشد.
- اول اینکه، حکومت صلح را تنها از دو مرجع داخلی و خارجی(پاکستان- طالبان) بدون توجه به ریشههای جنگ مطالبه میکند.
- در مرجع داخلی، تنها حکومت طالبان را بدون تعریف، عدم جستجوی عوامل جنگ و ناامنی؛ تأمینکننده جنگ و صلح در کشور میداند.
- در مرجع خارجی، حکومت افغانستان خواهان همکاری بدون مطالبه است. یعنی اینکه در سیاست خارجی مدرن، در پس تحقق هر همکاری امتیازی نهفته است، برای به واقعیت پیوستن وعدهها و همکاریها نیاز به دادوستد یک سلسله امتیازات است. همچنان کشورهای امریکا، انگلستان، پاکستان، ایران، روسیه، عربستان و چین بازیگران اصلی خاورمیانه هستند و نقش بسزای در جهت تأمین صلح و جنگ در کشور دارند بدون همنظر ساختن این کشورها درروند صلحجویی؛ راه به چائی نخواهیم برد.
- دوم؛ بیتوجه ای به وضعیت بد اقتصادی، بی سرنوشتی افراد بیکار مناطق دوردست و محروم، محروم ماندن مناطق دورافتاده، از تحصیل و پائین بودن وضعیت فرهنگی، زیستی و بهداشتی آن مناطق.
- سوم؛ حکومت صلحخواهی و صلحجوی را به یک مرجع ( شورای عالی صلح ) خلاصه کرده است که این تشکیلات باوجود خلأهای که دارد نمیتواند، نماینده خوبی از جانب ملت و حکومت برای تأمین صلح در کشور باشد.
- چهارم؛ صلح، جنگ، طالبان، پاکستان و سایر کشورهای ذیدخل در این روند باید تعریف و واکاوی شوند.
- مصرف هزینههای بیمورد و دادن یک سلسله امتیازات برای مخالفین مصلح که به روند صلح میپیوندند؛ باعث تشویق افراد سودجو دیگر میشود.
پیشنهادها
- در قدم اول، حکومت باید پروژه صلحجویی را به پروسه صلحخواهی در کشور تبدیل کند تا به پاسخ مثبت و کاهش هزینه و صلح دائمی دست پیدا کنیم.
- طالبان باید تعریف شوند؛ طالبان مجموعهی یکدست و یکپارچه نبوده بلکه عبارتاند از آن عده عناصری هستند که وابسته به سازمانهای تروریستی جهانی و استخبارات بیرونیاند که رهبری شهروندان عادی این کشور را به عهدهدارند. اکثریت گروههای طالبان افرادی هستند که از بیکاری و یا بنا بر نارضایتی از عملکردهای حکومت و یا ترس از طالبان، به صفوف مخالفین پیوستهاند.حکومت برای ضعیف کردن این حلقات باید به چند مورد زیر متوسل شود.
- در اکثر مناطق ناامن کشور زمین و دشتهای حاصل خیزی وجود دارد که اگر امکانات کشاورزی فراهم شود حاصلات خوبی خواهد داد، بیکاری در این مناطق مرفوع وزندگی مردمان آن نواحی تغییر خواهد کرد؛ این امر سبب کاستن از ناامنی خواهد شد.
- تعلیم و تربیه با حمایت قاطع حکومت باید به قسمتهای ناامن فراهم گردد تا باعث تغیر فکری و ذهنی آن مردم شود.
- انتقال پدیدههای نو، مثل اینترنت، برق، رسانه و… به نواحی.
- حکومت باید در آن قسمتها روی ورزش، بازیهای تفریحی سرمایهگذاری کند.
- کم کردن هزینه جنگی و گسترش دادن قوای امنیت ملی و کشفی.
- حوزهبندی مناطق ناامن و تشکیل شوراهای امنیتی و کشفی.
- شناسایی سران مخالفین؛ به اغنا رساندن آنها در جهت تأمین امنیت و یا تصفیه آنان.
- تمرکز و توجه حکومت از شهرهای درحالتوسعه به شهرهای زیرخط توسعه.
- توجه بیشتر حکومت از شهرها به قریه و قصبات.
- ارسال عالمان دین که با علم روز آشنایی دارند، با معاش بالا به مناطق محروم و عقبافتاده.
- داخل کردن قریه داران در سیستم اداری حکومت و شامل کردن آنها به رتب معاشات؛ آموزش، برگزاری سمینارها و دورههای کوتاهمدت و بلند جهت ارتقای ظرفیت آنان.
- به نتیجه رسیدن با پاکستان؛ درخواست مطالبات، بررسی مطالبات و توافق با آن.
- همگانی کردن، مذاکرات صلح؛ دخیل همهای شخصیتهای صاحب نفوس و کشورهای منطقه و فرا منطقهای که نقش مهمی در ایجاد صلح و امنیت در کشور دارند.
- تلاش در جهت عضو شدن به سازمانهای امنیتی منطقهای و فرا منطقهای؛ استفاده از ظرفیتها و فرصتهای این سازمانها.
- حل و توافق با همسایگان در قسمت مشکلات مرزی، آبی و تجارتی میتواند بخشی از ناامنی در کشور از ببین ببرد و گامی باشد در جهت تأمین صلح و ثبات در کشور.
نتیجهگیری
بعد از مطالعه و بررسی جریانات گذشته و بیتوجه ای حکومت به بخشهای عقبافتاده و مناطق دوردست و محروم؛ نشانده شکلگیری ناامنی، بیثباتی و بی بندباری در کشور است.
رسیدن به صلح پایدار و امنیت سرتاسری تنها با توافق کتبی و سمبولیک با گروه طالبان میسر نمیگردد؛ برای رسیدن به صلح نیاز است، حکومت شکافهای، شهر و روستا را از بین برده و توجه اساسی در قسمت کاستن از بی سرنوشتی بیکاری شهروندان کشور نماید.
همچنان دخیل کردن نخبگان سیاسی، الیت های قومی، شخصیتهای پر نفوس مذهبی، احزاب، نهادهای اجتماعی و مدنی و اجماع منطقهای و فرا منطقهای درروند صلحطلبی و صلحخواهی در کشور ئایز اهمیت است.
منابع
بعد از مطالعه و بررسی جریانات گذشته و بیتوجه ای حکومت به بخشهای عقبافتاده و مناطق دوردست و محروم؛ نشانده شکلگیری ناامنی، بیثباتی و بی بندباری در کشور است.
رسیدن به صلح پایدار و امنیت سرتاسری تنها با توافق کتبی و سمبولیک با گروه طالبان میسر نمیگردد؛ برای رسیدن به صلح نیاز است، حکومت شکافهای، شهر و روستا را از بین برده و توجه اساسی در قسمت کاستن از بی سرنوشتی بیکاری شهروندان کشور نماید.
همچنان دخیل کردن نخبگان سیاسی، الیت های قومی، شخصیتهای پر نفوس مذهبی، احزاب، نهادهای اجتماعی و مدنی و اجماع منطقهای و فرا منطقهای درروند صلحطلبی و صلحخواهی در کشور ئایز اهمیت است.
منابع
- افغانستان در مسیر صلح و امنیت،عبدالحمید محمدی،انتشارات بینالمللی الهدی،کابل،1390.
- بازی باخته شده، رازق مامون، انتشارات سعید، کابل، 1390.
- تاریخ تحلیلی افغانستان از ظاهر شاه تا کرزی،سید علی موسوی،نشر میوند،چاپ اول،کابل1390ش، افغانستان ریشه یابی و باز خوانی تحولات معاصر،سید مهدی علیزاده،نشر کیش،قم 1381.
- سیاسی و عقلانیت طالبان، لعل محمد دور اندیش، انتشارات سعید، کابل، 1396.
- کارکرد های سه سال حکومت وحدت ملی، ریاست عمومی دفتر ریاست جمهوری، 1396.
منابع انترنتی
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
This message is only visible to admins.
Problem displaying Facebook posts.
Problem displaying Facebook posts.
Error: Error validating access token: The session has been invalidated because the user changed their password or Facebook has changed the session for security reasons.
Type: OAuthException
Subcode: 460
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور