آرشیف
تــــــــو رفــتــــــــی:
نثار احمد کوهین
تو رفتی رفتند از من گرفته
همه آرا مش، روح و روانم
تو رفتی ای تسلی خاطرمن
شکست پیوندی بین کاروانم
تو رفتی زندگی باتو سفر کرد
شب روز نعش او در شانه ی من
تو رفتی خاطراتی تو نرفتند
به هر سو می دوند درخانه من
تو رفتی بی خیال از من بریدی
به حرف عاشقانه جان گرفتی
دبیرستان و دانشگاه نخواندی
تو یارت را به دبستان گرفتی
تو رفتی باوری دارم که رفتی
نمی دانم دلیل رفتند را
گمانهای وجود دارد که شاید
نداشتم پول طوق گردند را
نه هرگز جنس تو که زن نبود است
به دلدارت به چشم پیسه بینی
تو که شهزاده ی عدل و صفای
هزاران پیسه ها در کیسه بینی
تو رفتی،رفتی رفتی، آخر خط
شدم تنها چلاق افتاده مردم
نه مردم؛ آرزو درمن شکسته
پیش از تابوت خود تابوتی بردم
تو که رفتی خدا یارت عزیزم
من وتنهای و رومان وقصه
به هم پیچیده یم چون آب وبوره
شبیه هستم به هر اندو و غصه
تو رفتی من به تنهای گرفتم
تمامی خصلت درویشی یان را
تو رفتی بی زبان افتاده ام من
انیس و مونس ام خاموشی یان را.
کوهین
24/9/94 فیض آباد _ بدخشان
نوشتن دیدگاه
دیدگاهی بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
مطالب مرتبط
پر بیننده ترین مقالات
مجلات و کتب
پیوند با کانال جام غور در یوتوب
صفجه جام غور در فیس بوک
Problem displaying Facebook posts.
Type: OAuthException
Subcode: 460
گزارشات و مصاحبه ها
-
قاری رحمت الله بنیان گزار گروه داعش و سرکرده گروه طالبان ولایت غورطی یک عملیات نیروهای امنیتی افغان در ولایت فاریاب کشته شد
-
کارگاه سه روزه آموزش حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برای نیروهای امنیتی و دفاعی در ولایت غور
-
گرامیداشت شانزدهمین سالروز تأسیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در ولایت غور
-
امضاء تفاهمنامه نشر برنامه های حقوق بشری با چهار رادیو در ولایت غور