آرشیف

2017-9-17

گل رحمان فراز

تعبیر های تلخ در بارۀ اتحادِ شیرین!

از بدو تأسیسِ حکومتِ وحدتِ ملی کشور بر اساسِ جورآمد تیم های پیشتازِ انتخاباتی تحول و تداوم و اصلاحات و هم گرایی، رئیس جمهور شدنِ محمد اشرف غنی و احرازِ کُرسی نا مشروعِ ریاستِ اجراییه توسطِ داکتر عبدالله عبدالله در نتیجۀ فیصلۀ جان کریوزیرِ خارجۀ ایالاتِ مُتحدۀ آمریکا، اعضای فعال و سیاسیونِ مُتنفذِ حزبِ جمعیتِ اسلامی از هیبت به سر، راه می روند
آنها حالا بقولِ استاد صبوری هوشپرک شده اند و دقیقاً بلد نیستند چه بکنند و نمی دانند که چه به فلاح ایشان است؟! تصامیمِ عجولانه و سیاستِ مجهولانه ایشان باعث شده است تا در انزوای سیاسی قرار گیرند و با آن ملتِ جان فدا نتوانند موقفِ شخصیتی، پایگاۀ مردمی و اقتدارِ کُرسی شان را حفظ کنند. سخت است برای عابریکه راۀ چپ را از راست تفکیک دارد زمانیکه دچارِ سردرگمی کلی شده باشد و راهی جز پنهان شدن پشتِ صحنه های تخریب همدیگر، منفعت طلبی، بی برنامگی و تحقُقِ آرمان های غیرِ قابلِ تطبیق نداشته باشد
خدشه دار شدنِ روابطِ سیاسی و حزبی داکتر عبدالله عبدالله با استاد عطا محمد نور و وخیم شدنِ روابطِ برادرانۀ دو برادر هر یک؛ احمد ضیاء مسعود و احمد ولی مسعود از کلان ترین سخن های اند که سوژه سازِ مجالسِ خاص و عام گردیده است، هم مردم وابسته به قومِ تاجک و اعضای حزبِ جمعیتِ اسلامی و هم برای دیگران طوری تلقی گردیده انگار قومِ تاجک بعد از مأموریتِ استاد شهید برهان الدین ربانی، مقاومتِ شهید فرمانده احمد شاه مسعود و مقابلۀ مارشال محمد قسیم فهیم شانسِ سیاسی شان را بکلی باخته باشند و دیگر هیچ بر سر زبان ها نخواهند آمد.
عطامحمد نور در واپسین رفتار اش مبنی بر طرد نمودن حاکمیتِ عبدالله عبدالله (علی رغم پیوستگی ها و مُشترکاتِ سیاسی، حزبی، قومی، لسانی، آرمانی و حتی هم سنگر بودن) و پیوستن با تیم محمد اشرف غنی بزرگ ترین اشتباه را در تاریخِ تصمیم گیری هایش مرتکب شد. دیگر قوم تاجک مُقیم افغانستان نمی تواند نقشِ فرمانده مسعود و زعامتِ استاد ربانی را در سیمای عطامحمد نور جستجو کند برای اینکه عمل نمودنِ احساساتی و کش نمودنِ خطِ بُطلان بر روی عبدالله از طرفِ استاد عطا محمد نور (که در انتخابات به نفعِ آن به مصرف بودجه می پرداخت) همه را در گلیمِ یاس و نا اُمیدی نشاند.
احمد ضیاء مسعود هم تصمیمِ ناعادلانه گرفت! او بر خلافِ رضایتِ اعضای جمعیت اسلامی واردِ صحنۀ انتخابات به نفعِ زلمی رسول در دورِ اولِ انتخابات شد و به محضیکه دورِ دوم انتخابات فرا رسید، غنی از ترفندِ جذبِ آقای مسعود و استفاده آن علیۀ کُلیه اعضای جمعیتِ اسلامی کار گرفت. ضیاء مسعود حتی به صراحت اعلام داشت که داکتر عبدالله عبدالله هیچگاه از طرفِ کمیتۀ رهبری جمعیتِ اسلامی نامزدِ انتخاباتِ ریاست جمهوری برگزیده نشده است و حتی توصیه نمود که ایشان شایستۀ رای نیستند. عمق گرفتن روابطِ سیاسی ضیاء مسعود با غنی و پیشکشِ کُرسی نمایندگی با صلاحیتِ رئیس جمهور غنی برای حکومت داری خوب به آقای مسعود داده شد، نه تنها شکاف های وسیع بین اعضای حزب بوجود آورد بلکه فشارِ روابطِ خانوادگی دو برادر (احمد ضیاء مسعود و احمد ولی مسعود) را نیز بلند بُرد که حتی به دیدارِ همدیگر حاضر نبودند.
در این میان عبدالله عبدالله بیچاره زیست و احمد ضیاء مسعود به تنهایی به غمِ خود گریست! داکتر عبدالله از اینکه نمی تواند حق مُسلم پنجاه در صد اش را بگیرد نگران است و از این ناحیه سخت رنج می برد ولی منزوی شدنِ طرفداران از وی انگیزۀ مُبارزه برای گرفتنِ حق اش را کاست و حالا فقط محافظه کارانه پیش می رود تا حد اقل بتواند چند سال باقی ماندۀ مأموریتِ ریاستِ اجراییۀ حکومتِ وحدتِ ملی را دوشادوشِ محمد اشرف غنی به پایان رساند و در تاریخ بدنامی ترک مسلک را ثبت نسازد.
فلهذا! از این اتحاد های نمایشی کاری ساخته نخواهد شد و بطورِ مُسلم زمین خوردن های گذشته با بلند شدن جبران نمی گردد. این اتحاد ها همانندِ نوش داروی است که بعد از مرگِ سهراب آماده شده است. جز اینکه تأسف ببار آرد، پشیمانی ها را بر ملا سازد و عقده های گذشته را به رُخ بکشاند کاری نمی کند. بر استاد عطامحمد نور شایسته بود تا کاروانِ ائتلافِ نجات را همگام با دو همتای سیاسی اش رهبری می کرد تا اینکه بلاخره با مظهرِ آزادی، استقلال، افتخار، قُدرت، حاکمیت و پویایی سیاسی می رسید که هم دل مردم اش بدست آورده می شد و هم سرِ رقیبانِ سیاسی اش برای همیشه بخاطرِ تعظیم خم می شد.
قولِ معروف: چرا عاقل کند کاری، که بار آرد پشیمانی!

با مهر 
گل رحمان فراز