آرشیف

2020-2-21

رفعت حسینی

بُجُل بازِ پرچمی

 
ازسالیانی دیرین ،یک پرچمی را ، خوب پوره، می شناسم.
ده آتشه پرچمی بود. یکی ازپرچمی های رویین تنِ تاریخ مبارزات سیاسی افغانستان ، به شمار، میرفت وحزب دیموکراتیک!!!خلق وی را از گزیده های آن حزب می دانست. به حرف حرف اساسنامه حزب خلق پیش از کشتارهفت ثور ایمان  داشت و پس ازفاجعه ثور که بیداد واستبداد خلقی ها شروع شد همچنان واژه واژهء اساسنامه راباباوری آهنین می نگریست واوامر سرکردگان پرچمی رانیز، پس از جدی ۵۸ ،با ذره ذره هستی اش پیروی مینمود. هرگز وهرگز، دردرازای سالها، تا ازافغانستان  گریخت ، حتا زمزمه ننمود:
سرکردگانِ پرچمی حزب خلق!چرا اینهمه دروغ می گویید؟ آنچه می کنید مارکسیزم لیننیزم نیست!
بجل بازی در کوچه های افغانستان بااستخوانهای مردم است.
این پرچمی پیرو مارکس وکمونیست، درعین زمان، بتمام عرفان اسلامی وتصوف وصوفیگری اسلامی اعتقاد فناناپذیروپخته دارد وشعرهای بسیارفراوانی ازحافظ وبیدل وجلال الدین بلخی را در مغز خود پغکوغ نموده است ودرمورد این بیت بیدل
هیچ شکلی بی هیولا قابل صورت نشد
آدمی هم پیش ازان کادم شود بوزینه بود
کتابی نیزدرآلمان انتشارداده است وخود را بیدلشناس !!پـُخته!می داند.
درجایی دران کتاب می نویسد:
« بیدل، تا پنهان نمانده باشد، حتی غزلی با ردیف بودا دارد.»
 
چند بیت آن غزل بیدل اینست:
همچو شبنم، هدف آئینه زدودن بود است
بهم آوردن خود، چشم گشودن بودا ست
به خیالات مبالید که چون پرتو شمع
کاستن توأم اقبال فزودن بودا ست
باهمه جهل رسا در حق دانایی خویش
حرف پوچیکه نداریم، ستودن بود است
زین گناهیکه خجالت کش صد نقصانست
جز نهفتن، چه سزاوار نمودن بود است
/
این بیدلشناس درنیافته است که کلیات بیدل منتشرشده دردهه چهل خورشیدی به اهتمام خال محمدخسته درچاپخانه وزارت معارف ، پای تاسر ، با تکرارمی نویسم که سرتاپا، لبریز اشتباهات نگارشی وغلطی های نشانه گذاریست وخال محمد خسته نام خود ونام بیدل بیچاره بیگناه را برزمین زده است.
وآنکه اندیشه های بیدل ولسان پارسی را بخوبی می فهمد وخودرا بیدل شناس فکر مینماید می داند که: بوده ست وبوده است وبودست وبوداست گزینشهای نگارشی میباشدونادرست نویسی وچاپ نادرست ،ویژگی افغانیست وبوداست دلیلی وگواهی برنام  بودای هندی نمی باشد.
بیدل آدمی نبود که برای بودا غزل بسراید.
نمی شد که این مارکسیت ـ پرچمیست ـ بیدلیست به چاپ های دیگری ازغزلیات بیدل ،ازهندوایران ،دیده گشاید وآن غزل رادیگرگونه ببیند وبخواند؟
افسوس بحال احزاب پرچم وخلق!
ما،ما، و ما ویرانش کردیم… تکه تکه اش نمودیم…! مارکسیزم را منفجرساختیم.