آرشیف

2015-1-25

دکتور احمدسیر مهجور

بـــه بهانه دهمین سالگرد حوادث یازدهم سپتمبر2001

 

بعد از فروپاشی دیوار برلین، جهان در بحران ایدیولوژی ها  قرار گرفت و در بحبوحه یی این بن بست، بحران هویت قد برافراشت و انسان را به بحران معنویت مواجه ساخت، محافظه کاران جدید در امریکا طرح جدیدی را برای تسلط بر منابع انرژی درجهان برای تداوم حاکمیت خویش روی دست گرفتند، جریان های افراط گرائی در جوامع مختلف به اشکال و سطوح مختلف رشد و یا تبلور پیدا کرد و برداشت از متون اندیشه و تفسیر محیط ، عمکرد یک تعداد از افراد را که در مقابل روند حرکت اکثریت جامعه قرار داشتند، جهت بخشید. هر یک ازین ها تلاش نمودند تا برای انعدام حریف و تثبیت هویت خویش عرض اندام نموده، قدرت نمائی نماید. اینجاست حوادث یازدهم سپتمبر رخ میدهد.
 
حوادث یازدهم سپتمبر2011 و شکل واکنش جهان غرب پیآمد های بسیار ناگوار درسطح جهانی دربر داشت، ماهیت روابط بین المللی را دگرگون کرد، دیدگاه ها و نگاه های منفی غربی ها در قبال دین مقدس اسلام، احساسات مسلمانان را سخت جریحه دار ساخت و انزجار شانرا برضد غربی ها تقویت بخشید. بیش از دو قرن بی عدالتی در شیوه ای کسب و مصرف سرمایه های جهان، تفاوت فاحش در سطح زندگی میان باشندگان شمال و جنوب در تنش میان  شرق اسلامی و غرب مسیحی تبارز نمود. از حضور قطعات نظامی در سرزمین مقدس اسلام در عربستان گرفته تا افروحتن جنگ های خانمانسوز ، تقسیم نا عادلانه قدرت و ثروت و دفاع از استبداد در جهان سوم از ریشه های عوامل بروز افراط گرائی در جهان اسلام اند.
 
حوادث یازدهم سپتمبر 2001 چنان جهان غرب را به چالش کشاند که دولت مردان غرب را از دادن یک پاسخ منطقی، انسانی و عادلانه به بن بست مواجه ساخت. به نحویکه ارزشها و گنجینه های فلسفی و روشنفکری تاریخی خویش را اعم از عدالت، آزادی و مساوات نیز لگد مال نمودند. وچنان جوابی برای حوادث یازدهم سپتمبر برگزیده شد که در آن به وقار، کرامت انسان و وجدان جمعی سخت توهین گردید، چنانچه تصویرهای نشر شده آن ،وجدان انسان قرن بیست ویک را به لرزه در میآورد.
 
حوادث و تحولات ده سال اخیر، انسان را از اعتماد به همنوع خود فرسخ ها دور ساخت و بحران اعتماد را طوفانی تر ساخت، دموکراسی در بیرون از بستر تاریخی اش از یک پروسه عقلانیت سیاسی به یک ابزار استعماری مبدل گردید، بر مصداقیت مقام و موقعیت غرب مبتنی بر مدافع حقوق بشر و احقاق دموکراسی درجهان لطمه های جبران ناپذیر وارد شد، زیرا قدرت های غربی بخصوص ایالات متحده امریکا در واکنش به اعمال هراس افگنانه یی مشتی از افراط گرایان، خود را در منزلت و موقعیت گروه های خشونت آفرین قرار داد و بدون در نظر داشت دست آورد های بد فرجام و ویرانگر آن، با مداخلات نظامی زیر نام به اصطلاح مبارزه با «تروریزم» – بدون اینکه تعریفی برای آن ارایه کرده باشد- چندین برابر بیشتر از قربانیان حوادث یازدهم سپتمبر، در افغانستان و عراق در میان افراد ملکی و معصوم قربانی آفرید که در تلاش نیل به خوشبختی درمنجلاب مشکلات فقط برای بقای زندگی خویش دست و پنجه نرم میکردند.
 
در امریکا برعلاوه اینکه نام قربانیان یازدهم سپتمبر را در لوح بلورین در شهر نیویارک حک نمودند، به بازماندگان شان بخوبی رسیدگی میشود، در ده سال اخیر، روزنامه واشگتن پست ، حد اقل یک مقاله ویژه در صفحات زرین خویش برای گرامیداشت هر قربانی این حوادث نوشت و جوانب مختلف زندگی این افراد را بازتاب داد. اما نام و تعداد قربانیان بیگناه و بیچاره ملکی حملات نظامی درافغانستان وعراق را کسی نمیداند و از وضعیت فلاکت بار بازماندگان آنانیکه قربانی تجاوز و یا هراس افگنی شده اند خبری در دست نیست. پس کدامیک از این قربانیان برای ترحم و کمک مستحق تر اند؛ کسانیکه توسط افراد افراطی و کینه توز ازبین رفته اند و یا آنانیکه توسط یک نظام دولتی که ادعای تحقق عدالت و دموکراسی را در جهان میکند، هلاک شده اند؟
 
پاریس 09 سپتمبر2011