آرشیف

2021-2-3

بررسی واژگانی ریشه های ایماق

  
درخصوص معنا ومفهوم ایماق, اویماق و یا اویماغ باید این واژه را به شکل یک بسته ی سه بعدی از سه منظر مورد ارزیابی قرار داد. در زاویه ی نخست بحث جستجوی کلمه همانند هر واژه ی دیگر در فرهنگ و معاجم زبان مادر و زبان دومی مطرح است که در نتیجه تداخل زبان ها و وام گیری از یکدیکر بطور طبیعی گاه کلماتی مرز یک زبان را میشکنند و در حریم زبان دیگری گاه به همان معنای اصلی و گاه حتی به قدری انحراف از معنای اصلی جا خوش میکنند. در مرحله ی دوم بحث های مربوط به کاوش این کلمه در بستر تاریخی مطرح است. به این مفهوم که اگر دست دادن این موضوع به ما ممکن باشد خوب است تا ببینیم این واژه تاریخ مصرفش به کدام زمان در گذشته بر میگشته است و در چه سیاق هایی کاربرد داشته است؟!. مرحله سوم مربوط به زاویه دید ما در نتیجه گیری کلی از معنای لغوی در کنار معنای اصطلاحی مروج مستند به دلایل تاریخی و فرهنگی خواهد بود. در این زاویه است که ما در واقع رابطه هریک از شاخه های قومی با واژه ی ایماقی که به آن منتسب شده اند را بهتر و روشن میتوانیم درک کنیم.
معاجم شناخته شده و  مطرح زبان فارسی از قبیل دهخدا, غیاث اللغات و معین کم و بیش معنای واحدی از ایماق را به دست میدهند. این فرهنگ ها ریشه زبانی کلمه را مغولی گفتند و آنرا به معنای تبار,قبیله, طایفه و دودمان ترجمه کرده اند.
یکی از اتفاقات و تصادفات جالب دیگر این است که عین همین اصطلاح "چار اویماق" در بیرون از حوزه ی ما و در مناطق جنونی استان آذربایجان شرقی ایران امروزین نیز مروج است. آنها حتی شهرکی بنام چاراویماق دارند که مرکز آن را "قره آجاغ" مینامند.
در اسناد و نوشته های مربوط به این استان ترک نشین کشور همسایه در خصوص معنی و مفهوم این اصطلاح دو تفسیر و تعبیر به کار رفته است. در تفسیر نخست کسی از فرهنگیان مطرح و نویسندگان مشهور آنها بنام خاماچی "چار" را همان عدد چهار فارسی و اویماق را بازهم به معنای طایفه و تبار ترجمه کرده است. در برداشت دومی اما معنا قدری تازه و متفاوت از آنچه میباشد که ما تا کنون از آن دانستیم. در این تفسیر همچنان چارایماق یک اسم ترکیبی خوانده شده که "چار" را بمعنی (سکه) و اویماق را بمعنی (حک کردن) خوانده اند[1].
در رابطه به سابقه مصرف این کلمه بیرون از حوزه اصلی زبان و در حوزه ی مربوط به تاریخ و فرهنگ فارسی زبانان اما گرچه مشکل است حرف قطعی در این زمینه به زبان آورد ولی آنچه تتبعات مان نشان میدهد اولین بار در جغرافیای مربوط به ما در قرن پنجم قمری و در دوره ی حکومت غزنویان است که این واژه در اشعار فرخی سیستانی شاعر مطرح سبک خراسانی وقت به یادگار میماند. فرخی میگوید:
امیر جنگجو ایاز اویماق                             دل و بازوی خسرو روز پیکار
فرخی البته در استفاده از این واژه قرار آنچه تاریخ به ما میگوید هدفی که از آن مفهوم طایفه و تبار استنباط کند را ندارد. اینجا اویماق بنا بر آنچه تاریخ زین الاخبار گردیزی به ما میگوید نام پدر ابو المنجم ایاز معروف است که از سپهبدان و مردان جنگی سپاه سلطان محمود غزنوی است و کسیکه به نسبت رابطه عمیق دوستی او و محمود جایگاه ویژه در ادبیات عرفانی ما دارد.  [2]
در نوبت بعدی آنچه در بستر تاریخ نویسی مطرح است بیشترین استفاده از ریشه ی ایماق با مشتقات گوناگون ایماق, ایماقات و ایماقی را اسنکندر بیک ترکمن صاحب تاریخ "عالم آرای عباسی" در قرن دهم هجری مصادف به دوره صفویه به کار برده است. قابل ذکر است که این تاریخ که تا امروز در شمار یکی از تاریخ های مهم روزگار ما مطرح است شاید بیش از صد مرتبه این واژه را به کار میبرد و تقریبا روشن است که در تمام این کاربردها مفهوم معنایی آن نزد او همان تبار و طایفه است. اسکندر بیک این واژه را به ویژه در گزارش های تاریخی خود از حوزه های ترک و ترکمن نشین و کرد نظیر اماکنی از آذربایجان و امثالهم بیشتر به کار میبرد و به ویژه زمانی که طرف صحبتش در تاریخ اقوام و اقلیت های ترک است که آخر نام قومی آنها به "لو" ختم میشود نظیر  کیوانلو, سرورلو, شاملو, زعفرانلو, قراچرلو و امثالهم همواره او از مثلا اویماق زعفرانلو و اویماق سرورلو و امثالهم نام میبرد که منظور وی به معنی عام قوم و طایفه است. قابل ذکر است که اسکندر بیک در این دوره شاخه های معروف به "چارایماق" حوزه ی ما را نیز به رسمیت میشناسد و به صراحت از چار اویماق معروف که حتی در جاهایی از کتابش جداگانه نیز از اویماق جمشیدی و فیروزکوهی و هزاره نام میبرد که نشان میدهد تاریخ نام گزاری این شاخه های چهارگانه به "چارایماق" حد اقل به قبل از قرن دهم هجری برمیگردد.
و همینطور بعد از تاریخ عالم آرای عباسی تاریخ احیاءالملوک سیستان نیز که از محصولات تاریخ نویسی اوایل قرن یازدهم هجری است هم واژه ایماق بمعنی تبار و دودمان و هم چارایماق مصطلح بمعنی اقوام جمشیدی, هزاره, فیروزکوهی و تایمنی را به رسمیت میشناسد.
 با جستجو در تاریخ نویسی های یک و دو قرن اخیر می بینیم که تاریخ نویسان مختلف ما هریک در روشنای تاریخ نویسی و فهم پیشینیان به برداشت های مختلفی از واژه ی ایماق رسیده که اینها اغلبا برداشت های انتزاعی جلوه میکنند و همینطور ظاهرا از فهم واقعی منظور ایماق در ابتدای کار گویا طفره رفته اند. در این تفاسیر و تحلیل ها عده ای از جمله ایماق را از ریشة مغولی بمعنی ((تجمع چیزهای نزدیک به هم وحصة جمعیت متحد الاصل[3]))دانسته اند. بعضی ایماق را (یماک)یا (یوماک) خواندند و اظهار داشتند که یک قبیله از قبایل بیست گانه ترک است[4].تعدادی اظهار داشته اند (کیماک ) نام یکی از روسای قبایل تتار بوده و دو پسر به اسم های (تتار)و(ایماک) داشته وایماق امروز ریشه از همان ایماک برمی گیرد[5]. بعضآ آن را (اویماغ) نوشته اند که در زبان ترکی به معنی انگشتوانه است.شماری دیگر آنرا به معنی خرگاه وخانة سفید ترجمه کرده اند ودرباب وجه تسمیه آن گفتند که گویا طایفه ویا طایفه های متذکره با زندگی کردن درخانه های سفید به این نام مسمی گشته اند[6].
و همینطور برخی به همان ایل وعرق معنی نخستین واژه در زبان اصلی ترکی آن اعتبار قایل شده اند.[7]
در پایان این مبحث از مجموع این برداشت ها نتیجه گیری خود مان را خواهیم داشت و اما اینک که ریشه های واژه ایماق را کم و بیش از لابلای فرهنگ و تاریخ بر آفتاب افکنده ایم بیاییم مکثی داشته باشیم به این که چه کسی و روی چه منظور و یا چرا این اصطلاح "چار ایماق" را روی شاخه های مربوط به این قوم گذاشته است؟؟!
واقعیت امر موضوع اینکه چگونه پیش آمد که ایماق به‌عنوان چتر بزرگ هویتی قبایل خواهرخواندۀ جمشیدی, هزارۀ قلعه نو، فیروزکوهی و تایمنی شناخته شد و یا چه کسی و در چه زمانی این نام را علم قومی این مردمان گردانید، نشانه‌های واضحی از آن چنان که باید در تاریخ دیده نمی‌شود. با این وجود رد پای این موضوع در برخی از منابع تاریخ معاصر به دلایل گوناگونی ارجاع داده شده است.
عده ای را باور بر آن است که نخستین بار تیموریان گورکانی که خود ترک بودند با زبان شان چهارعرق و نسب وقوم همسایه را که در امتداد غورات و بادغیس وهرات واقع  بودند در زمان لشکرکشی های تیمورگورکانی،زیریک چتر جمع نموده ونام ایماق را علم شان قرار داده و افغانستان نیز که موزۀ اقوام و تنوع و نا هم گونی قومی درآن پر رنگ است در مواردی برای کوچکتر ساختن گویشوران حدود 30زبان و بیشتر از 55 قبیله به ناگزیر تعدادی از اقوام و ملیت ها را با در نظر داشت هم خوانی ها و همسایگی ها در هم ادغام کرده است.
گزارشگران کمسیون مرزی انگلیس در قاموس جغرافیای سیاسی- تاریخی، ایماق را خیلی ساده به معنی مالدار و یا کوچی ترجمه کرده‌اند به این استناد که این مردمان تا حدود کم‌تر از یک قرن پیش نوع زندگی نیمه‌عشایری داشتند و ممکن همین دلایل نام گزاری شان باشد
برخی ادعا کرده‌اند که ایماق اساساً نام یک قبیلۀ بزرگ در سوریه بوده است که از آن‌جا ابتدا به لرستان فارس منتقل می‌شوند و اتابکان فارس نیز منسوب به همین قبیله‌اند و از لرستان نیز در نقاط دیگر پراکنده شدند و از جمله به حوزه غرب امروزین افغانستان[8]. به علاوه شورمان، تاریخ‌نویس انگلیس در کتاب خود «The Mongols of Afghanistan» مدعی است که برای نخستین بار کلمۀ ایماق را ظهیرالدین بابر (۸۷۳-۹۰۹ق.) نخستین پادشاه مغولی هندوستان بالای عروق متذکره استعمال نموده و قبل از آن در هیچ منبعی از ایماق به‌عنوان علم قومی این اقوام سراغ نیست.
آرمینیوس وامبری از سیاحان مشهور نیز در هم نظری با شورمان باور دارد که چارایماق یک اسم ترکیبی بوده در زمان اشغال هرات توسط مغول ها بر قبایل فیروزکوهی، تیمنی، تیموری و جمشیدی گذاشته شده است . به قول او همه ی این قبایل ریشه ی ایرانی دارند و  به زبان فارسی صحبت می کنند بناءً لازم است  آنها را از هزاره ها متمایز کرد گرچه هزاره ها نیز  به فارسی صحبت می کنند ، او می گوید هرچند چهار ایماق در میان تاجیکها قرار گرفتند و به آنها نسبت داده می شوند ؛ اما آنها تاجیک نیستند، فرض اینست که  چهار ایماق قبایلی از قبایل فارس هستند که به طرف شمال شرق مسکن گزین شدند[9].
و فرجام خانم کریستینا نوله کریمی از ایران‌شناسان برجستۀ اتریشی و نویسندۀ کتاب «گوهری در صدف[10]» در خصوص وجه کاربردی کلمۀ ایماق نظر متفاوت‌تری ارائه می‌کند. وی باور دارد که ابداع و اطلاق این واژه بالای شاخه‌های قومی امروزین اصالتاً برخاسته از اصطلاحات مروّج نظامی دورۀ صفوی‌هاست. صفوی‌ها گویی یک منطقه را از لحاظ نظامی به چهار بخش تقسیم می‌نمودند و به هر واحد نظامی در این بخش‌ها ایماق می‌گفتند. وی ادامه می‌دهد که این اصطلاحات تا زمان به قدرت رسیدن سدوزایی‌ها در منطقه رایج بوده و نخستین بار زمانی که دوازده هزار نیروی نظامی با پشتوانه‌های قومی مختلف از هرات تا مشهد به صف‌آرایی می‌پردازند، حاکمان سدوزایی این نیروها را با همین نشان و لقب چارایماق یاد می‌کنند.
به هر حال دیدیم که پویش‌ها برای یافتن رد پایی در کاربرد این واژه از آن جهت که حد و تعریف دقیقی از آن وجود نداشته، حاصلی فراچنگ نمی‌دهد. همین خصوصیت باعث شده تا گاه ذهنیت‌ها مدلول آن را در گروهی از مردمان جست‌وجو کنند، گاه مفهوم قبیله را از آن استخراج کنند و بعضاً هم از آن بخش فرعی از حدود جغرافیایی و حتی تشکیلات اداری و نظامی را بفهمند.
جان کلام تا جایی که به نام‌گذاری این کلمه ترکی‌الاصل به ویژه بالای شاخه‌های چارایماق مربوط می‌شود برداشت صاحب این قلم این است که چنین نام گزاری ها را بالای عروق چند ملیونی نه به فرمان میشود صادر کرد و نه هم به جبر و زور تحمیل نمود. اصطلاحاتی نظیر "چارایماق" در یک بستر فرهنگی خاص و تحت شرایط بخصوص متولد میشوند و یک دوره مناسب گذشت زمان ضرورت میطلبد تا جا بیفتند. در بستر فرهنگی مربوط به حوزه ما این نفس تاریخ و تاریخ نویسی بوده است که بیشتر از هر شخص حقیقی و در هر سطحی نقش خودش را در جا افتادن چنین اصطلاح و مرسومی ایفا کرده است.
ایماق هیچ مفهوم دیگری جز همان معنی اصلی خود که عبارت از تبار و دودمان باشد را نمیدهد. اما فرق قضیه در پر رونق بودن نقش تحرکات و کر و فر های ترک ها و ترکمنان و ازبکان در حوزه ما در حدود سه و چهار قرن قبل بوده است. ما در مراجعه به تاریخ در پیش از تشکیل دولت ملت ها متوجه میشویم که فارس قدیم در مواجهه با هجوم سیل آسا و بی امان نژادهای مختلف ترک در قسمت شمالی فلات شرق ایران قدیم و یا همان فارس قرار دارد. این تحرکات که پیوسته برای تاریخ نویس داستان میآفریند به اضافه نقش خود تاریخ نویسان که بخش عمده آنها نیز از تبار ترک میآیند میتوانند برای تولید و مصادره یک سلسله واژگان بستر خوبی فراهم سازند.
در یک چنین دستگاه و فضایی بوده است که شاخه های چهارگانه چارایماق که ممکن به لحاظ اصالت نژادی نیما نیم ترک بودند یا خیر اما در زیر سایه زعامت ترک و مغول ها از بابریان هند گرفته تا تیموریان و غیره و در فضای تاریخ نویسی وقت که در هر گزارش و اخبار آن واژه ی اویماق برای همان معنای عادی قوم و دودمان مورد کاربرد قرار داشته و در شرایطی که خود تاریخ نویس نیز اغلبا ترک بوده است و حوزه مردمان چارایماق امروزه نیز در شط حوادث مربوط به فعالیت ترکان قرار داشته همه و همه ی اینها خود باعث تولید ساختارهای زبانی لغوی و ترویج و تولید اصطلاحات خاص شده میتواند. از این رو چار ایماق در یک کلام محصول شرایط خاص خودش بوده که در مرور زمان شاخه های چهارگونه ی معروف را زیر چتر خودش گرفته و با فروکش کردن نقش زعامت ترک ها بعنوان یک مصطلح قومی مشخص از آنها میراث مانده  و از جایگاه عام مفهوم قوم و تبار به یک مصطلح و علم قومی برای گروه های مشخص تبدیل شده است.
هرچه بوده است با وجود آنکه قطعات پازل چارایماق هر کدام به‌طور غیر قابل انکاری به یک رنگ است و همین طور اصالتاً ممکن از یک خاستگاه قومی و نژادی جداگانه بیاید اما با مراجعه به تاریخ می بینیم از حدود بیش از چهار قرن است که این اصطلاح مروج است و تاریخ حسین‌شاهی از قوای چارایماق به‌عنوان «الات خاصه» در ۱۷۹۷م. یاد میکند که رسماً ضمیمۀ قوای شاه‌زمان می‌گردد و از جمشیدی‌ها، فیروزکوهیان، هزارۀ قلعه نو و تایمنی‌ها به‌عنوان چارایماق و از بزرگان این طوایف به لقب «امیران خراسان» نام میگیرد.
بناء جا دارد این چتر هویتی دارای تاریخ چهار الی پنج قرن را دست کم نگیریم به ویژه اینکه اکنون این هویت تا جاییکه به مربوط به تاریخ نگاری میشود به صدها مجلد تاریخ بر آن مهر تایید گذاشته است. در حوزه و جغرافیایی که مردمان چارایماق در آن زندگی میکنند اگر با هوشمندی و اتحاد و انسجام بسوی دادخواهی ها بروند چتر چارایماق به علاوه خیلی از مسایل و مشترکات محیطی دیگر میتواند نقش بارزی در یکصدایی و همدلی و در نهایت رسیدن به حقوق سیاسی اجتماعی مردمان مستضعف این حوزه ممد و مفید واقع شود.
 
 
عبدالعظیم

 


[1] https://www.otaghak.com/blog

[2] گردیزی, زین الاخبار ص 421

[3] . کاتب،فیض محمد،نژاد نامه افغان،1372،ص 421

[4]. -http://aqwaam.blogspot.com/2008/03/blog-post-12. Html[آخرین دسترسی در 20 خرداد/جوزا1398]

[5] . گردیزی ،عبدالحی،زین الاخبار،1363،ص 550

[6] . -http://afghantrib. Blogspot.com/2016/06/. Html[آخرین دسترسی در 14خرداد/جوزا1398]

[7] . دهخدا،علی اکبر،1339،ج 3،ص 8723.

[8] . همان منبع، ص 187.

[9] مقاله روسی سیمینوف

[10]. The Pearl in its Midst.