X

آرشیف

بخش 10 شرابی از زلال کوثر

((کعب و حضوردر جلسات وهمایش‌های بانوان))

کعب طی سالیانی که عهده دار زعامت مردم بست و بلخ و قندهار و سیستان بود، علی‌الرغم گرفتاری های متعدد، ضروری می‌انگاشت وقتاً فوقتاً حضور در مجالس و همایش های بانوان را، جزء برنامه های کاری خود قرار دهد.
در همچو نشست ها، پیرامون مسایل و قضایای مختلفی از جمله حضور آنان در سطوح مختلف تصمیم‌گیری، تقویت نقش آفرینی بانوان در حوزه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و توانمند سازی آنان در فرایند توسعه و…، مطرح می‌شد. معمول بود در اکثر محافل رشته سخن به دست خودش قرار داشته باشد، تا بدینوسیله به ایشان وانمود کند که مسئولیت زنان صرف بودن در پستوی خانه‌ها و پرداختن به کار پخت ‌وپز و خانه‌داری و همسرداری و بچه‌داری نیست، بل علاوه بر اینها می‌توانند مشاغل اجتماعی، سیاسی و حتی لشکری را نیز داشته باشند.
در مجالس وهمایش‌های یاد شده، فرصت میسر می‌گردید، زنان آگاه و منور نیز مشوره ها و طرح‌هایی که برای بهبود امور نزد خود می‌داشتند، با فرمانروای شان شریک سازند، در مقابل وی نیز فرصت می‌یافت بانوان را متوجه مسئولیت‌های شان بسازد وهمکاری آنها را در راستای تحکیم هرچه بیشتر پایه های امارت، خصوصاً در رابطه به موضوعاتی که به ایشان رابطه می‌گرفت، خواستار شود.
واین بیشتر ناشی از آن می‌شد که امیرکعب، در قبال وظیفۀ سنگینی که در راستای اداره قلمرو وسیع خود داشت، هرگز خود را بی نیاز از همکاری مردم اعم از مرد و زن در امور دیوانی و دفتری و لشکری نمی‌دانست. به خصوص در رابطه با بروز بعضی از مشکلاتی که گاهی توأم می‌بود با اغتشاشات و دردسر سازی‌هایی که گه گاه شاهد بروزش می بودند. تاریخ نمونه های آن را در ساحات مختلف قلمرو بزرگ خراسان، ثبت صفحات خویش کرده است. حوادثی که گاهی منجر به ریختن خون افراد بیشماری درهمچو کشمکش‌ها و لشکرکشی‌ها و اغتشاشات- حتی از داخل نظام به گونۀ کودتا- می‌گردید. چنان که:
"در زمان امیر نصر سامانی (301 – 330،/ 913- 922م) چند درگیری بر دروازۀ بلخ به وقوع پیوست و این مربوط به شورش بزرگی در بخارا به سال ( 318،/030م) می‌شد. در این زمان در غیبت امیر نصر هنگامی که برای تنظیم امور به نیشاپور رفته بود، برادرانش یحیی، ابراهیم و منصور بر ضد او اغتشاش بزرگی برپا گردید.
هرسهِ این برادران به همراه عموی پدر امیر، پیش از آن در کشمکش‌های قدرت، مغلوب امیر نصر شده و در قهندز (کهن دژ) بخارا در زندان به سر می‌بردند، در نبود امیر نصر، آنان با ترتیب دادن توطئه‌ای توانستند، از بند بگریزند و با تحریک گروهی از نا راضیان آشوبی بزرگ برپا کنند.
دراین حوادث – که با آتش‌سوزی عظیمی همراه بود- بخش بزرگی از خزاین امیر نصر غارت شد و او را ناچار کرد که نزدیک به چهل سال دور از بخارا و بلخ و هرات و سرزمین های همسایه اقامت کند. وی در واقع این مدت را بین نیشاپور و بلخ در تلاش برای دستیابی دوباره به پایتخت، با جنگ و گریز سرگردان بود وهواداران و امرای سپاه او با شورشیان و منازعان حکومت درگیر جنگ‌های متعدد شدند." (آتش زیرخاکستر ص31.32)
ازهمین رو هرزمانی که وقایعی از این دست تکوین می‌یافت، کعب ناگزیر بود علاوه بر نسشتن و ترتیب دادن جلسه با اهل دیوان و سران لشکر- که متشکل از مردان بودند- با بانوان اعم از زنان حرمسرا و زنان سرسپاهیان نشستی به منظور آگاه سازی آنان از تکوین دسایس احتمالی و بروز اغتشاشات و چگونگی مقابله و اتخاذ تدابیر لازم و نحوۀ آمادگی برای دفاع…، ترتیب می‌داد، و از زنان می‌خواست تا بیشتر از پیش به مشق و تمرین شمشیر زنی بپردازند و خود را آمادۀ مقابله و دفع هرگونه خطر و یورش های احتمالی قرار دهند.
و این در حالی بود که زنان پایتخت (بلخ) و سایر مناطق مربوط به حاکمیت کعب قزداری، به خصوص بانوان حرمسرا، وقوع همچو رویدادها را از احتمال بعید نمی‌دانستند؛ لذا آموزش لازم رزمی را نهایت مهم وحیاتی تلقی می‌کردند و آمادگی های لازم را در این رابطه اتخاذ می‌نمودند. در این ارتباط تنها چیزی که بدان نیاز مبرم و جدی احساس می‌شد، کسب روحیه و مورال بود، موضوعی که نه تنها برای زنان برای مردان نیز حیاتی و یکی از پراهمیت‌ترین عوامل در جنگ تلقی می شود و از روزگاران قدیم به عنوان یک عنصر اساسی در جنگها شناخته شده است.
موثرترین فردی که می‌توانست برای دادن روحیه بیشتر به رزمجویان اعم از زنان ومردان، نقش موثر ایفا کند، شخص امیرکعب قزداری بود. وی دادن روحیه و مورال را نه تنها سبب استقامت و پایداری جدی و انگیزه‌آفرین قلمداد می‌نمود، بل موجب باقی ماندن آنان بر سرعشق و پیمان و تشدید حرارت بر سر انتخاب و وفاداری واستواری نیر وانمود می‌کرد.
بناءً هرزمانی که همهمه می‌افتاد جنگی در شرف وقوع و یا توطئه هایی در دست اجراست، حاکم بلخ ضمن اینکه هرگونه ترتیبات دفاعی را اتخاذ و مردان را برای بردن سوی میدان‌های معرکه آماده می‌ساخت، مجموعه‌ای از زنان را در حرمسرا جمع می‌ساخت و بزرگترین دغدغۀ فکری اش را- که همانا سرنوشت زنان و کودکان و پیران از پاافتاده بود- با آنها در میان می‌نهاد. موضوعی که هرگز غفلت را بر نمی‌تابد، بل همیشه مایۀ نگرانی عامۀ مردم، به خصوص آنهایی که به میدان های جنگ فرستاده می‌شدند، محسوب می‌شود و مستلزم اتخاذ تدابیر همه جانبه در زمینه می‌باشد.
یکی از شیوه های چنین چاره‌جویی‌ها و نگریستن‌ها و در سر داشتن اندیشۀ عواقب امور، به مصداق: 
خوش گفت پرده دار که کس در سرای نیست
آن را که عقل و همت و  تدبیر و رای نیست
 
قبل از هرچیز، جابه جایی زنان و کودکان و پیران در یک جای امن نظیر قلعه یا دژی مستحکم پنداشته می‌شود.
معهذا، هرگاه دشمن قصد حمله به همان جاهای مستحکم و ارادۀ رساندن ضرر به آنها را داشته باشد، زنان ناگزیرند که آماده دفاع و رزمیدن باشند.
با توجه باهمین نکتۀ مهم بود که فرمانروایان، از جمله امیرکعب قزداری، پیش از پیش به لزوم تقویت بنیۀ دفاعی، تاکید می‌ورزید و آنها را پیوسته به فراگیری فنون رزمی فرا می‌خواند. روحیۀ آنان را تقویت می‌کرد، به دلیری شان فرامی‌خواند و قوت قلب به ایشان ارزانی می‌کرد. اما عمده ترین کار در هر شرایطی آموزش تاکتیک‌های رزمی بود و یافتن توانایی بهتر و بیشتر برای دفاع از خود و رزمیدن با دشمن و راس همه استعمال شمشیر، شمشیرزنی و سوارکاری بود. با اینکه توظیف تعدادی از مردان نیرومند و رزم آشنا برای حمایت از ایشان نیز امری مهم و اساسی وانمود می کرد.  
فرمانروا، تلاش گسترده به خرچ می‌داد به هر نحوی که می‌شود خصوصاً در هنگام بروز جنگ، روحیه زنان را بالا ببرد. برای این کار تمسک به تاریخ صدر اسلام و نمونه های شجاعت بانوان آن عهد بیشتر موثر تمام می‌شد. یکی از شگرد های تقویت روحیه را تکیه بر داستان های دلاوری و شهامت و نقش آفرینی زنان در جنگ های صدر اسلام می‌خواند. او از تاریخ معلومات وافری در اختیار داشت. معهذا گاهی لازم می‌دید قبل از هر سخن‌رانی، به آرایش آیینۀ حافظه مبادرت می‌کرد، نگاهی به کتب مغازی و سیره ها نیز می‌افگند تا بتواند بر سر رویداد های و شیوه های رزمی پیامبر گرامی و قهرمانان معرکه های جهاد تمرکز بیشتری داشته باشد. لذا در بسا موارد، آغازین سخنانش بدینگونه آراسته می‌آمد:
"آیینی که ما افتخار گرویدنش را داریم، همیشه نقش زنان را در تقویت صفوف مجاهدان و یاری رساندن آنها، برای رزمجویان به دیدۀ قدر می‌نگرد. زنان با وجودی که مکلف به حضور در جبهات جنگ با دشمنان نیستند، اما بسا موارد می‌توانند کارهای بهتری، حتی موثر تر از مردان انجام دهند. مثلاً تداوی زخمی ها، کمک به پخت وپز و تدارک غذا و رساندن آب به رزم‌آوران در صحنه‌های جنگ و حتی دفع دسایس دشمنان با استفاده از ترفندها و روش‌های خاص که ما نمونه های آن را در تاریخ فراوان داریم….!
وی به ادامه می‌گفت: در جنگ ها و یا غزواتی که در صدر اسلام صورت می‌گرفت، بعضی از زنان نظیر "ام زیاد اشجعیه" و همراهان ضمن اینکه به تداوی زخمی ها مبادرت می‌کردند، سعی در جمع آوری تیر‌ها و رساندن آب به رزمندگان، نیز به عمل می‌آوردند. (1)
"ربیع بنت معوذ" شیرزن دیگری بود که می‌گفت: " ما با رسول خدا (صلی الله علیه وسلم ) به جنگ‌ها می‌رفتیم ، سربازان را آب داده، خدمت می‌کردیم و شهدا و مجروحان را به مدینه بر می‌گرداندیم. (2)
زنان مومنه ای همانند "ام سنان اسلمیه"، "لیلا غفاریه"، "ام عطیه انصاری" و امثال ایشان از زمرۀ کسانی شمرده می‌شدند که با کسب اجازه از پیامبر عظیم‌الشان و در سایۀ حضور گرامی شان، به نقش هایی چون پرستاری، مداوای مجروحان و تدارک طعام می‌پرداختند.(3)
نقش بانوان در جهت یاری رساندن به پیامبر گرامی و پیاد ساختن اهداف آن حضرت، در برهه‌های مختلف زمان انتشار اسلام، همواره متبارز بوده است، از جمله نقش ام‌المؤمنین حضرت "خدیجة الکبری" همسر گرامی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وسلم"!
حضرت خدیجه نخستین کسی شمرده می‌شد که به دعوت رسول مبارک لبیک گفت و آنچه از مال و دارایی فرااختیارش بود، در راه خدا صرف کرد.
از جمله زنان مؤمنه که لقب نخستین زن شهید در راه اسلام را از آن خود ساخت، حضرت "سمیه"، مادر عمار و همسر یاسر است که به اثر شکنجۀ کافران، زیر آفتاب سوزان، بر سر حقانیت عقیده جان داد و کمال وفاداری اش با رسول اکرم را به اثبات رساند."
کعب در یکی از مجالس دیگرش، ضمن تاکید بر بعضی از سخنان گذشته متذکر شد: هرچند برای حضور زنان در میدان های جنگ به عنوان رزمنده و نیروی جنگی موانعی وجود دارد، اما در شرایط استثنایی زنان می‌توانند، نقش بارزی در زمینه ایفا کنند. از جمله می‌توان به مبارزه و شمشیر زنی "نسیبه" اشاره کرد که در جنگ "اُحد" در کنار مردان و به منظور دفاع از جان مبارک پیامبر گرامی، از خود قهرمانی نشان داد.
 شهامتی که از سوی "صفیه" در جنگ " خندق" بروز داده شد، صفحۀ دیگری از نمونه های بارز شهامت زنان شمرده می‌شود.
در غزوۀ یاد شده – که مسلمانان (برای حفاظت از مدینه) خندقی را در دورا دور مدینه حفر کردند- زنان و کودکان در قلعۀ «فارغ» که امن‌ترین قلعۀ مدینه و منسوب به حسان بن ثابت بود، نگهداری می‌شدند. حسان بن ثابت که به دلیل کهولت سن، توانایی جنگیدن را نداشت، نیز در قلعه باقی ماند تا امور زنان و کودکان را سامان دهد. عده‌ای از یهودیان تبهکار که از این قضیه خبردار شده بودند، تصمیم گرفتند به این قلعه هجوم آورند و به قتل و غارت زنان و کودکان بپردازند. در بدو امر جاسوسی فرستادند تا اطراف قلعه را وارسی کند و اوضاع و احوال را بدانها گزارش دهد. اتفاقاً "صفیه" دختر عبدالمطلب این جاسوس را دید و خیلی سریع نزد حسان بن ثابت رفته عرض کرد: "یک یهودی در اطراف قلعه قدم می‌زند؛ زود برو و او را به درک واصل کن." حسان با شرمندگی گفت: "اگر من قدرت جنگیدن ‌داشتم در این غزوه (خندق) رسول‌خدا را همراهی می‌کردم."
با شنیدن این سخن، صفیه چوبی را برداشت و به تعقیب جاسوس یهودی پرداخت و توانست در یک موقعیت حساس، جاسوس را از پای درآورد. سپس سر او را از تن جدا کرد و از بالای دیوار قلعه آن را به میان جمعی از یهودیان پرتاب کرد. یهودیان وقتی این صحنه را دیدند، ترسیدند و گمان کردند مردان جنگاوری از قلعه و افراد درون آن حفاظت می‌کنند. به همین خاطر با ترس و وحشت زیاد پا به فرار گذاشتند و کودکان و زنان از شر آنان در امان ماندند. (4)
می‌توان گفت، درهر یکی از غزواتی که به رهبری رسول گرامی خدا سازمان داده می‌شد، نقش زنان در آنها به نحوی از انحا مشهود و برجسته به نظر می‌آید. این نقش آفرینی ها به اسالیب متعددی شکل می‌گرفتند. از جمله وقتی که جانب بنی‌قریظه تلاش کردند تا شبانه به هستۀ مرکزی مدینه منوره شبیخون زنند، پیامبر اکرم، "اسلم بن حریش اشهلی" را همراه دوصد مرد و "زید بن حارثه" را همراه سه صد نفر برای پاسداری از مدینه منوره اعزام فرمودند. زنان تا سپیده‌دم از فراز قلعه نوای تکبیر سرمی‌دادند. و "رفیده" زنی بود که با برافراشتن خیمه ای در داخل مدینه در جنگ یاد شده، به مداوای مجروحین می‌پرداخت. یکی از کسانی که به دستور پیامبر جهت تداوی نزد وی روان شده بود، سعد بن معاذ بود.(5)
در غزوات حدیبیه و خیبر و حنین نیز بانوان نقش سازنده ای ایفا کرده اند. در جنگ اولی‌الذکر که منجر به صلح حدیبیه گردید، "ام سلمه" همسر گرامی پیامبر اکرم، "نسیبه"، "اسمأ" و "ام عامر اشهلی" شرکت داشتند.(6)
در غزوۀ خیبر که در ماه صفر سال هفتم قمری رخ داد، چند تن از زنان قبیله بنی‌غفار از پیامبراکرم اجازه خواستند که به مداوای زخمیان بپردازند و با سایر کمک هایی که از آنان میسر است، لشکر اسلام را یاری رسانند. پیامبر(صلی‌الله علیه وسلم) نیز پذیرفت.(7) و آن‌ها در پایان، از غنایم نیز بهره مند شدند. (8)
درعزوۀ طایف، "خویله"، دختر حکیم "ابن امیه" همسر "عثمان ابن مظعون" نیز سپاه اسلام را همراه می‌کرد. (9)
"روند حضور زنان در جنگ ها، در دورۀ خلفا نیز کماکان ادامه یافت.(10) در جنگ خالد بن ولید با مسلیمۀ کذاب و قبیلۀ یمامه، "ام تمیم" همسر خالد بن ولید(11) و "نسیبه انصاری" (12) حضور داشتند. در همین جنگ بود که "نسیبه" جنگید و مجروح شد. (13)
درجنگ یرموک (سال13 قمری) نیز زنان قریش، به هنگام ورود رومیان، به اردوگاه مسلمانان شمشیر به دست گرفتند و مردانه جنگیدند و خوب امتحان دلیری دادند. "ام حکیم" دختر حارث ابن هشام (14) و "جویریه" دختر ابوسفیان که به همراه همسرش حضور یافته بود، از جمله آنها بودند. (15)
زنان در جنگ های عمربن الخطاب که به منظور گسترش اسلام راه اندازی می‌شد، نیز نقش فعالی ایفا می‌کردند. " در یکی از صحنه های نادر در جنگ های تاریخ اسلام که در زمان خلافت حضرت علی "کرم الله وجهه" و به سال 36 رخ داد، حضور "عایشه صدیقه" همسر پیامبراکرم در راس و رهبری جنگ «جمل» و به بهانه خونخواهی عثمان است.(16)
در دو روز نخست جنگ قادسیه، زنان و کودکان بر فراز تپه گور می‌کندند.(17) و به تعداد (2500) تن از جنگاوران را به خاک سپردند. (18)
در دوران خلافت حضرت عثمان [خلیفۀ سوم] و به سال 27 و 28 قمری در جنگ با روم و فتخ قبرس، عثمان، مردم را برای حضور دراین جنگ مخیر کرد. به پیشنهاد معاویه جمعی از صحابه چون "ابوذر" و "ابودرداء" و "شداد بن اوس" و"عباده بن صامت" وهمسرش ام حرام، دختر ملحان داوطلب نبرد شدند (19) ام حرام، پس از فتح قبرس درهمان جا درگذشت(20)

در یکی دیگر از مجالسی که فرمانروا (کعب قزداری) با زنان داشت، لازم دید تا پیرامون کاربرد خدعه – که هدف آن در محور نجات از تنگنا و عدم تطبیق دسایس و برنامه های دشمن می چرخد- گفتار خود را متمرکز بسازد. تا ایشان این شیوه و سیستم جنگ با دشمن را نیز برای خود اسوه قرار دهند و اگر احیاناً به مشکلی در اثنای بروز جنگ بر بخورند، بتوانند ترفند و یا تاکتیکی به کار ببرند و توطئه را از خود دور سازند. او سخنان خود را بدینگونه آغاز کرد:
"…در اثنای وقوع جنگ شرایطی پیش می‌آید‌ که نیروهای رزمی در یک تنگنا و مشکل سختی قرار می‌گیرند. در همچو مواقع اگر برنامه‌ای فوری برای برون رفت جستجو نگردد، احتمال بروز مشکلات و تلفات زیادی را نیز نمی‌توان منتفی دانست.
ما از غزوات رسول اکرم و خلفای راشدش مثال‌ها و نمونه‌های زیادی در تاریخ خود داریم که با استفاده و بهره‌گیری از آن‌ها، خواهیم توانست به موفقیت هایی نایل آییم.
در حدیثی آمده است: "الحرب خدعة" (جنگ یعنی نیرنگ است) این بدان معنا نیست که مسلمان در رابطه با هر مساله‌ای اجازۀ استفاده از نیرنگ و یا خدعه را داشته باشد! نه، بلکه این ترفند تنها در ارتباط با جنگ برضد دشمن مجال کاربرد دارد که می‌توان آن‌را " چاره اندیشی" معنا کرد و یا مرادف کلمه"مکر" که در قرآن آمده است؛ طوری که می فرماید:
" کفار علیه خدا و مؤمنین و برای جلوگیری از نفوذ دین خدا در دل‌ها، عقول و رفتار انسان ها و جوامع " مکر" می‌کنند؛ خداوند متعال نیز "مکر" می‌کند و البته "مکرخدا" بالاتر و قوی‌تراست.(21)
لذا مفهومی که از "مکر" به دست می‌آید، عبارت می‌باشد از :" بازداشتن از رسیدن به هدف"!
" بدیهی است که این بازداشتن، با اتخاذ راه‌های متفاومت و متناسب صورت می‌گیرد. از همین روست که مکر را چاره اندیشی و حیلت نیز معنا کرده اند."
در قرآنکریم آیت دیگری نیز هست که واژۀ "خدعه" با صیغۀ دیگر، یعنی "یخادعون" و " یخدعون" (22) ذکر یافته است:
( می‌خواهند خدا و کسانی را که ایمان آورده اند فریب دهند، با آنکه جز خود شان را فریب نمی‌دهند.)
اما آنچه به ارتباط جنگ با دشمن باید به این مساله توجه باید داشت این است که استفاده از خدعه-که عبارت مناسب تر آن "چاره اندیشی " است- در جنگ جواز ندارد.
اکنون به ذکر نمونه هایی پرداخته می‌شود که از آن می‌توان شیوۀ فریب دشمن را به منظور حصول مقاصد، فرا گرفت و به این نتیجه رسید که:
" گذشته از اهمیت روانی حضور زنان در جنگ ها، به ویژه در سپاه مشرکان، به منظور تحریک سربازان و جنگ‌جویان برای جنگ‌آوری و دلیری بیشتر (23) نباید حضور فزیکی آنها در جبهه های جنگ و پشت جبهه ها را دست کم گرفت."
در اینجا به ذکر چند نمونۀ ترفند در اثنای نبرد می‌پردازیم، نمونه‌هایی که هم دشمنان اسلام آن را مورد استفاده قرار دادند و به اهداف مهمی دست یافتند و هم مسلمانان!
یکی از دلایلی که مسلمانان در غزوۀ احد به شکست مواجه شدند این بود که کفار از ترفند کار گرفتند.
در غزوۀ «اُحُد» آن‌گاه که مشرکان شکست را نزدیک دیدند، «زنان پوشش ساق های خویش را بالا کشیدند و خلخال های شان را نمایان ساختند و تیراندازان همی‌گفتند: " غنیمت، غنیمت…!" و جنگجویان [متاسفانه] به طمع غنیمت، جنگ را رها کرده، شکست خوردند و هفتاد نفر از آن‌ها کشته شدند." (24)
در دوران ابوبکرصدیق و آن هنگامی‌که مسیلمۀ کذاب ادعای پیغمبری کرد، لشکری به فرماندهی "خالد ابن ولید" به جنگ با مسلیمه و قبیلۀ وی (یمامه) رفت. "مجاعه" یکی از افراد "یمامه"، آن‌گاه که شکست را نزدیک دید، نزد زنان در قلعه‌ها رفت و به آنان گفت که جامۀ زرین به تن کنند و بر بالای دژ‌ها بایستند و موهای خویش را افشان سازند، تا دشمن تصور کند که هنوز جنگجویانی در قلعه حضور دارند.(25)
خالد نیز که از این حیله فریب خورده بود، با آن مصالحه کرد. حال آن که در قلعه ها جز زن و فرزند و پیران و در ماندگانِ قوم، کسی نبود.
استفاده ازاین شیوه ها به منظور فریب دشمن، ظاهراً در آن زمان، در سایر نقاط جهان نیز مرسوم بوده، چنان‌که به هنگام لشکرکشی اعراب به مصر و تلاش آن‌ها برای فتح اسکندریه، "مقوقس" با دادن دستوری مشابه به زنان داخل برج‌ها تلاش کرد تا مسلمانان را به هراس بیندازد.(26)
در جریان فتح بصره نیز زنان پشت سر جوانان حضور داشتند، آنان هنگامی‌که مردان را بدحال یافتند، به شور و مشورت و چاره‌جویی پرداختند و تصمیم گرفتند که به میدان بروند و تا رسیدن نیرو ، دشمن را مرعوب سازند. زنان لچک و سربندهای خویش را بازکرده، بر سر نیزه ها افراشته و به شکل پرچم در آوردند. دراین هنگام دشمن به تصور اینکه نیروی جنگی تازه نفس رسیده، فرار کردند و مسلمانان پیروز شدند.(27) چنین اقدامی به هنگام فتح "میشان" و"ابله" در زمان عمر بن خطاب و به پیشنهاد "ارده"، دختر"حارث بن کلده" و با همراهی سایر زنان عرب نیز چاره ساز شد و نتیجۀ جنگ را به نفع مسلمانان تغییر داد.(28)
این شیوه ( چاره اندیشی در برابر دشمن) حتی تا دوران اموی ها، کاربرد داشت…"
………………………….
1-      مقریزی 1420: 8/396.( تقی‌الدین مقریزی (۱۳۶۴۱۴۲۲) (نسب کامل: تقی‌الدین ابوالعباس احمد بن علی بن عبدالقادر بن محمد مَقریزی) تاریخ‌نگار برجستهٔ مصری در دورهٔ مملوکی بود.)
2-      العینی، بی تا: 210/ 230.( أبو محمد بدر الدين العيني الحنفي محمود بن أحمد بن موسي بن أحمد حافظ، محدث، مؤرخ و از جمله علامه های قرن نهم هجري.)
3-      مقریزی، 1420: 8/412 ، 1420: 8/307 ، سرخسی 1960: 1/201
4-      اسوه های راستین برای زنان مسلمان، تالیف احمدالجدع- ترجمه عبدالصمد مرتضوی.
5-      ابن هشام، بی تا: 3239: ابن عبدالبر 1412: 4/ 1838.
6-      واقدی، 1409: 2/735، 737.( محمد بن عمر بن واقد واقدى (130 ـ 207، بزرگترین متخصص در تاریخ غزوات رسول اکرم صلی الله علیه وسلم)
7-      ابن هشام، بی تا: 343.( عبد الملک بن هشام بن ایوب ذهلی یا حمیری(متوفی 213 یا 218ق) از علمای اهل سنت، محدّث، مورّخ، ادیب، نسب‌شناس و تدوین کننده کتاب «السیرة النبویة» است. این کتاب؛ یکى از منابع مهم قدیمی است که در سیره و مغازى پیامبر اسلام(صلی الله علیه وسلم) از اعتبار و شهرت زیادى برخوردار است.) 
8-      طبری،1387: 3/17.( ابوجعفر محمدبن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب طبری مشهور به جریر طبری (زادهٔ ۲۲۴ در آمل – درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد) (۲۱۸۳۰۱ هجری شمسیهمه‌چیزدان، مورخ، مفسر و فیلسوف، مؤلف کتاب تاریخ طبری مشهور به پدر علم و تاریخ و تفسیر.)
9-      ابن هشام، بی تا: 2/484.
10-   زنان در کشاکش نبرد: حضور زنان مسلمان در جنگ ها تا پایان دورۀ اموی. آذرتاش آذر نوش استاد دانشگاه تهران وزهره دهقان پور کارشناش ارشد تاریخ و تمدن ملل اسلام.
11-   ابن مسکویه، 1379: 1/285.
12-   ابن هشام، بی تا: 1/466؛ ابن عبدالبر،1412: 4/1948؛ ابن سعد1410: 8/300؛
13-   ابن عبدالبر، 1412: 4/1949؛ مقربزی،1420: 8/303 به بعد.
14-   طبری،1397: 3/571؛ ابن اثیر، 1385: 2/424.
15-   طبری،1387: 3/401.
16-   طبری،1387: 4/457 به بعد؛ ابن اعثم،1411: 2/449 به بعد؛ابن اثیر،1385: 3/305 به بعد؛ دینوری، 1348: 144 به بعد. با استفاده از تحقیق " زنان در کشاکش نبرد…"
17-   آل عمران/54.
18-   ویبسایت پاسخ به شبهات، در رابطه با جنگ وجهاد.
19-   البقره آیه نهم.
21-  آل عمران/54.
22- یخادعون: تجزیهفعل مضارع، صیغه جمع مذکر غایب، ثلاثی مزید، از باب مفاعله، ازماده خدع،سالم،متعدّی،معلوم،معرب،متصرّف ترکیب یَخدَعون: فعل مضارع، جمع مذكّر غايب، ريشه خدع، صحيح و سالم، ثلاثي مزيد باب مفاعلة، معلوم، متعدّي و معرب. (تجزیه و ترکیب آیات/ سایت نورالیقین و جدول صرف، معني و نحو الفاظ آيات 6 تا 16 سوره بقره )
23- زنان در کشاکش نبرد/ حضور زنان مسلمان در جنگ ها.( آذرتاش آذرنوش، استاد دانشگاه و زهرا دهقان پور کارشناس ارشد تاریخ و تمدن ملل اسلام)
24- طبری، 1375: 2/509.
25- یعقوبی بی تا: 2/30؛ طبری،1387: 3/296؛ ابن اثیر،1385: 2/365؛ ابن مسکویه،1379: 1/287.
26- بلاذری،1988: 218.
27- ابن اثیر،1385: 2/488.
28-  طبری،1387: 3/596
 

X

به اشتراک بگذارید

Share

نظر تانرا بنویسد

کامنت

نوشتن دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

مطالب مرتبط

پیوند با کانال جام غور در یوتوب

This error message is only visible to WordPress admins

Reconnect to YouTube to show this feed.

To create a new feed, first connect to YouTube using the "Connect to YouTube to Create a Feed" button on the settings page and connect any account.