آرشیف

2015-2-8

دوکتور ص. سعیدي

بحث بوزینه بودن آدمی!

نبض حوادث درکشور، منطقه، جهان و در ماحول ما آنقدر به شدت می تپد که همه روزه باید نوشت، اظهار نظر کرد و بر مسایل تماس گرفت. درین صورت به دیگر کارو بار زندگی و فامیل رسیدگی مشکل خواهد بود.

زمانیکه نوشتـﮥ خیرخواهانــﮥ تحت عنوان (ده به کجا ودرختان به کجا؟) مؤرخ ۱۹/۳/۲۰۱۳ برادر محترم محمد اکبر خوشبین را درمورد نوشتـﮥ بر تفسیر بیت بوزینه از مولانا ابوالمعانی عبدالقادر بیدل (هیچ شکل بی هیولاقابل صورت نه شد – آدمی پیش از آن کادم شود بوزینه بود ) از نظر میگذراندم وخواندم، به نوشتن سطور ذیل وادارشدم.

درین سلسله ضرورت جدی نیز احساس کردم که اگر ذره بین را برداشته و از پیشتازان جامعه انتقاد میکنیم و گاهی تقریظ و نواقص برمیچنیم و گویا در نظر اول به رُخ میکشیم، برماست است تا حرکات ومواضع خیر و مثبت ایشان را نیز تقدیر، یادآوری و پشتیبانی نماییم.
نقد برای نقد نه، بلکی برای خیر و یافتن نظر ونسخــﮥ صایب و درست، طرح مسأله، و موضوع ویا هم نظر نقادانه با طرح و راه حل مناسب. 
در رابطه ابیات بوزینـــﮥ شاعر ومتصوف جلیل القدر حضرت ابوالمعانی عبدالقادربیدل مطالب زیادی در بیشتر از نیم قرن گفته ونوشته شده. درین سلسه جناب دوکتور هاشمیان فرهنگی جلیل القدر و جناب محمد اسحق نگار گر و بخش دیگر از مفسرین وبیدل شناسان درین بحث اشتراک کنند، نظریات وفهم خویش را که هدف اصلی از استعمال بوزینه بیت فوق بیدل چه بود تفاصیل ارایه کرده اند. اینکه هدف دقیق را یافته اند و یا هدف یافتن، همان هدف که درفکر شاعر بوده، است ویا هدفیکه مناسب است ویا حضرت بیدل را نیز مانند سایر انسانها شخص دانست که مراحل فکری اش از نیمچه ملا به مرور زمان به کمال نسبی رسیده؟ جوانب از قضایای است، که میشود به آن تمرکز و تفاصیل نوشت وارایه کرد. کاری که بیدل شناسان میکنند. 
اگر چنین باشد ویا چنان، اگر این فهم از بوزینه در بیت بیدل درست باشد و یا آن، همچنان سوال مطرح است که این دوبیت بیدل، آنقدر مهم اند که اینقدر به آن چسپید و درمقابل به افاده های پرداخت که سبب افاده های بی انصافانه درحق ودرخور خادم فرهنگی وتنویر گر ممتاز کشور چون استاد دوکتور هاشمیان شود؟ عوامل و انگیزه های این برخورد چیست؟ و باز هم برنمی گردیم به همان فهم که ما با وجود تمام آنچه میدانیم، انسانیم و درموارد خطا میکنیم و درموارد به (طارم اعلی نظر ومقام داریم و گاهی هم به پشت پای خود نه بینیم – گهی بر طارم اعلی نشینیم – گهی بر پُشتِ پای خود نه بینیم). 
پرداختن به این موشگافی ها در افکار دیگران و از جمله ابیات بوزینـﮥ حضرت بیدل و یا آقای عبدالقادر افاده های است که یافتن جواب دقیق آن ایجاب انتخاب طروق، سبک و روش های معین پژوهشی را نیزدرین راستا جداً مؤثر میدانم. 
درین مبحث قرار مطالعــﮥ من یکی از شیوه های عارفانه و صوفیانه درین عرصه استفاده کرده و غوطه ور شده (جناب محمد اسحق نگار گر) و دیگری روش علم و زبان شناسی را با داشتن معرفت از روش عرفانی و صوفی، اختیار کرده است (دوکتور هاشمیان). 
روش دوم را بخاطر رسا تر و قوی تر می دانم که مقدمه ومعرفت اولی را دارند و برآن روش علمی و زبانشناسی را میافزایند.
فهم وبرداشت اینکه بوزینه به معنای خوار شده وزیان کار نیز به جای خویش باقی است. بطوریکه در زبان عربی (قِرد) است و استناد به متن قرآن کریم که درحق عصیان کاران بکار برده شده (کونوا قِرَده خاسئین ) (باشید بوزینه گان خوار شده). 
اما بحث دانشمندان و محققین درین راستا به منوال و مفهوم همان حدیث متبرکه (اختلاف امتی رحمت – اختلاف امت من رحمت است.) نیزقابل تعمق است. من این رحمت را زمانی میدانم که کاوشگری و ادای رسالت و تلاش برای رساندن مفهوم درست یک تلاش صادقانه، بدون تعصب و کینه، بدون کتره و کنایه و بدون توهین و افاده های نامناسب درحق یکدیگر باشد. دقیقاً همانطوریکه به نحوی خویش جناب محمد اکبر خوشبین در نوشتهء خویش مطرح میکنند.

با استفاده از فرصت من چند مطلب در نظر اول التقاطی را جهت نظر خواهی یا حد اقل برای تعمق به خواننده معزز ذیلاً تقدیم میدارم:
۱/ آیا گرفتن ویا دادن لقب ملک الشعراء حق است ویا امتیاز؟ بخاطر اینکه حق گرفته میشود ویا امتیاز داده میشود. برای نزدیک ساختن موضوع مثلاً درخواست گرفتن تابعیت بمعنی درخواست برای کسب امتیاز است نه برای بدست آوردن حق. کشور مهمان ومقیم میتواند به شما این حق را بدهداما حق نداریم این امتیاز را مانند حق بدست آوریم؟

۲/ ما درافغانستان عادت داشتیم و سبک درسی، آزمون ها و نتایج امتحانات درمکاتب چنین است که درهرصنف یک نفر اول نمره میباشد. باوجود اینکه این روش را ایجادگر رقابت سالم میدانند اما من یک طرح دیگر را تأکید دارم و آن اینکه چرا دریک صنف مثلاً ده ویا پانزده اول نمره نباشد. اگر مشخصات آنرا شاگرد دارد که اول نمر تلقی شود، چرا اول نمره های بیشتر وجود نداشته باشند؟ درین رابطه اگر مشخصات ملک الشعراء بودن را بیشتر از یک شخص در جامعه دارند، ما چرا ملک الشعراء بیشتر ازیک تن نداشته باشیم؟ سوال که هنوز برای آن جواب دقیق و قطعی ندارم.

۳/ آیا میتوان طرح دوسوال فوق را به نحوی چنین جواب داد که بابا تو چه میگی؟ ( ده به کجا ودرختان به کجا؟)
به هرصورت یکبار دیگر از طرح خیر خواهانـﮥ جناب اکبر خوشبین که دانشمندان باید تراوش های فکری خویش را درخدمت هموطنان بدون تعصب و کینه توزی های با سازندگی و جهت انتخاب خواننده، درمیان بگذارند، پشتیبانی میکنم.
پایان

 

نظرات شما

غلام سخی دانشور معلم
از کابل

سلام همه خواننده گان عزیز را و بعد: باید بدانید و باید بدانند همه روباهان کجرو و بد اندیش که غوری ها دیگر بوزینه قدرت ظالـم نخواهند بود. جواب پرسش اول شما، نیم قرن پیش ( قبل از حاکمیت افغان،)امتیاز بوده و بر جا بوده؛ اما، نه آن امتیازات که بعد ها، به عنوان حق،سرداران، اعلیحضرت ها، باباها، امیرالمومنین ها و …. های افغانی بخود لقب می دهند. جواب2: در کشور ما، اول نمره ( رئیس و وزیر و آمر) حق و مربوط نماینده های یک ملیت است، یعنی اول نمره یکیست؛ اگر کسی دیگری خواهد، می میرَد و صد ها مرده اند. جواب 3: بلی، براستی "ده به کجا ودرختان به کجا؟". هدق جناب شما، تحقیر و کم آوردن بیدل است!؟

اویانی

محترم غلام سخی دانشور معلم از کابل، خیلی جالب و درست میگویند. دکترین نوین اینها، نوروز را حتا، نفی دارد. آیا، واقعن اینها به اسالم پایبند اند؟