آرشیف

2014-12-29

afrotan

با اعمال ات مؤعظه کن ، نه با زبان ات !

انتخاب میان « بد » و بدتر » یا خودکُشی از ترس مرگ ؟

 
 
قسمت دوم و آخیر
 

 
آورده اند  : انسان های  رسالتمند و اندک شماری متبرک اند که پیو سته در روح و روان دیگران جاری هستند
وقتی نخستین قسمت این نوشتارم منتشر گردید برخی از یاران و دوستانی که بنابر تمنأ وتقاضای همیشه گی ام که هرگاه  نوشته گونه ام را مطالعه می فرمایند این حقیر را نیز از نظرات دانشمندانه شان درمورد موضوعات مورد بحث  محروم نه سازند و این بار نیزمانند همیشه با ارسال ایمیل ها و تماس های تلفنی خویش  ابراز نظر های مختلف ومتفاوتی راارائیه فرموده اند.ازآنجا یکه مؤعظه های یکعده روحانیون و منبر نشینان «لاس انجلیس نشین » در هردو حوزه مذهبی یعنی تشیع افراطی واهل سنت جامد و متحجری که عدم اعتقاد و باور بر باب اجتهاد دینی را با سفسطه گوئیها ومنطق معیوب بنی اسرائیلی می پوشانند ، مضمون اصلی آن بخشی ازنوشتارم را تشکیل میداد ، برخی از عزیزان و دوستان مهربانم خواستار توضیح بیشتر در زمینه هویت حقیقی و حکمی آن روحانیون گردیده بودند ، به عنوان دستوری قبل ازآغازاین قسمت نوشتارم خدمت آن عزیزان باید به عرض رساند که بنده هیچگاه  با کسی یا شخصیت های حقوقی وحقیقی درجامعه ما « مرافعه طلبی های شخصی » بویژه ازجنس مادی نداشته و تا اگرعمری باقی بود هرگز نخواهم داشت . من یقین کامل دارم که آنعده ازعلمای بزرگوارجامعه ما نیزکه در خارج از افغانستان و در حال مهاجرت به سر میبرند و مشکلات کنونی جوامع بشری را اینچنین می بینند و برای حل دشواری های روزمره زندگی بشر بویژه مردم مسلمان افغانستان که از همه سو گرفتار فجائع بی نظیری گردیده اند با نیت خوب وبا قلبهای مملوازصفاوعشق با خدا مینگرند. اما به قول« آرتورسالزبرگArtuorsalzberger » مؤسس روزنامه معروف نیویورک تایمز« نظرواندیشه هرکسی نسبت به هرموضوعی نه میتواند بهترازنوع اطلاعاتی باشد که درآن زمینه دریافت می دارد،اگراطلاعاتی درستی را به اوبدهند وسپس اورا به حال خود واگذارند ، شاید تا مدتی هنگام اظهار نظر شان اشتباه کند ، اما امکان اظهار نظر درست تا ابد با وی خواهد بود . در عوض ، اگربه وی اطلاعات نادرست ، یا ناقص و آگنده از تبلیغات و جعلیات بدهند دستگاه اندیشه و تفکراش یکسره ویران میگردد وبا قضاوتهای غیرعلمی و متحجرانه اش وی را تا سطحی پائین ترازانسان تنزل می دهند . » پیداست که چنین قضاوت ها در حوزه د ینی بویژه در میان زخم های التیام ناشده جامعه مجروح افغا ن برای کسانی که در این عصر وبویژه درمیان این نسل به چنین شیوه های نامطلوب  می پردازند آلارم خطر بزرگی است که نسل محروم معاصر را نسبت به آن قلب های «مملو از صفا و عشق با خدا» مشکوک میسازند  . و در اینجاست که میبینیم مسؤلیت فکری و اعتقادی ناقدان آثار واندیشه ها  ، حساس تر از کسانی است که در امتداد همه تاریخ زیسته اند و چنین آثاری را بجا گذشته اند ، مگر در جامعه ما که کار نقد کمتر از دشمنی و عداوت با کسانی که مؤلد آثارومؤلفه های زندگی اند نیست ،لهذا  کار نقد جدی ترو سنگین ترازآن است که بتوان بدین سادگی آنرا تلقی و تقلید کرد . بیاید دنباله مبحث قبلی ما را که در زیرعنوان « دولت مافیائی و اپوزسیون مافیائی » آغاز نموده بودیم تعقیب کنیم که چگونه هردو نهاد به مثابه دو رُخ یک سکه ما فیای حاکم برسرنوشت مردم افغانستان عمل میکنند ؟
 
« دولت مافیائی و اپوزسیون مافیائی!! »  
ممکن است برخی ها و پاره ای نسبت به این نامگذاری ما که هردو نهاد یعنی "دولت مافیائی و اُپوزسیون مافیائی" را دو روی یک سکه معرفی کرده ایم ، تردیدی به خود راه دهند اما کافی است به نگاه به بحران درجامعه  و راه حل های که هر دو جریان برای حل بحران ها و تأمین صلح در افغانستان ارائیه و پیشنهاد میدارند مراجعه کنند شاید هم از خود بپرسند « آیا براستی هم بحران در جامعه با این ساده گی تبلیغاتی که بحران و آشفته گی در جامعه ما  تنها محصول دست درازی های دشمنان قسم خورده این سرزمین تاریخی است که برخی از فرزندان این آب و خاک را با پول و ثروت  تطمیع نموده  و وادار به عملیات انتحاری میسازند ، میباشد ؟ » اگر بنا باشد کسانی در لباس روشنفکر و تحلیلگر امور سیاسی وبا مطالعه  ده ها عوامل دیگرو باچشم پوشی از فاکتورهای نیرومند داخلی به این نتیجه رسیده باشند که کانون اصلی فتنه و فکتور تأ ثیرگذاربر تمامی حوادث و تحؤلات سیاسی و اجتماعی درافغانستان چشم طماع کشورهای خارجی بویژه کشور پاکستان است آیا گاهی به عوامل داخلی بحران هم اندیشیده اند یا خیر ؟ زیرا ریشه های این فاجعه مزمن چنان گسترده و عمیق است که به هیچ صورت نه میتوان آنرا در  عوارض و رسوبات دشمنان طماع سرزمین و تمدن باستانی ما خلاصه نمود هرچند مداخلات روشن کشور پاکستان واقیعتی است مشهود و از مقوله توضیح واضیحات  که نقشه ها و دستاویزها و شعبده بازی های این شیطان بوقلمون صفت به یکی دو مورد و ده ها و صدها و هزاران فتنه ختم نه میشود از همین روست که بروشنی  می بینیم « هرلحظه  به رنگی بت عیار در آمد ….» به هر حال یکی از این صدها چشمه فریب و دغلکاری در برخورد دوگانه و چند گانه ای میبینیم که دراستراتیژیی  کشورهای شامل در اردوگاه جهانی ضد تروریزم با مسأ له اصلی محو ونابودی تروریزم جهانی به چشم میخورد . این حقیقت اظهر من الشمس را تمام جهان و ازجمله قدرت های شامل درائتلاف جهانی ضد تروریزم نیزبخوبی می دانند که چه کشوری از کشور های منطقه سیاست و استراتیژیی شیطانی و سیاست های دوگانه وحمایت های دروغین از داعیه مبارزه با تروریزم و القاعده  را همچون گاؤ شیری مورد استفاده قرار میدهند ؟ اما سوال اساسی ای که نزد هر روشنفکر میهن دوست و تحلیلگر آزاد اندیش این میهن بوجود می آید این است که طراحان و استراتیژیست های اصلی این سیاست کژ دار ومریزشبکه های استخباراتی و امنیتی کشورهای منطقه بویژه سازمان اطلاعات  نظامی پاکستان ISI در ارتباط با کدامین شبکه ای از ترور و اختناق در جهان برنامه های قتل و کشتار ملتهای فقیر و انهدام تمدن و هویت فرهنگی آنها را انتظام میبخشند ؛ ! ؟ زیرا تمامی ایادی امپریالیزم جهانی –تمامی سرمایه داران وملاکان بزرگ ، تمامی مفتخواران و دلالان و زراندوزان عیاش و تمامی شبکه های جاسوسی در زیر چترخون آلودی بنام ائتلاف جهانی مبارزه با تروریزم گِرد هم آمده اند . درحالیکه هنوزهم داستان های ازخشونت وکشتارهای بیرحمانه کودکان و بیوه زنان ازحافظه نسل معاصر ما پاک نه شده اند با استشاره و مصلحت قاتلان و تبهکاران خطرناک  منطقوی در سرزمین ما با انگیزه کاذ بانه تحکیم صلح درافغانستان « فرآیند خون آلود چنین صلح کاذبانه » را« سرِ بازار» آورده  اند .! اصولأ وقتی تاریخ تحولات اجتماعی را در دنیا ورق میزنیم به یک دوره خاصی میرسیم که آثار متعددی وجود دارد که نام آنها از کجا آغاز کنیم ؟ و چه باید کرد ؟ است ، این سوالات در یک دوره ء تحول و انتقال از یک مرحله ای به مرحله دیگری که جامعه ووجدان زمان احساس می نماید که باید کاری بکنند و از وضع موجود ی که فکروایمان و زندگی بیرونی او را احاطه نموده رها شود ووضع و نظم دیگری را جانشین آن کند مطرح میگردد . بنابر این در چنین حالتی ، و دراینگونه اوضاع و احوال آشفته ای ازجامعه و مردم ما شنا کردن در بحر متلاطم وسرکش معادلاتی چون « بد و بد تر » تن دادن به خود کُشی از ترس مرگ است . !! یکی از مصیبت های بزرگ جامعه و مردم مانیز بطور سنتی این است که علی الرغم انهدام و فروریزیی ساختار های اصلی جامعه ما به مثابه یک ملت پرافتخار و کهن در جغرافیای سیاسی ، نهاد ی را که در طی یک موافقتنامه نیمه مشروع بنام «کنفرانس بن » بصورت مشروط برای یک مرحله معینی ایجاد شده است  پس از ده سال تمام  بنام دولت مشروع  نامیده میشود وهمچنان با دریغ و تأسف که برمبنای چنین تعامل معیوب و در امتداد اینگونه مسیرتار وتاریک جامعه ما ، برخی مهره های ازقبل نشانی شده  از سوی کشورهای مختلف را در کسوت « اپوزسیون » اعم از مسلح و غیر مسلح جابجا ساختند وفقط با براه انداختن جنگ های زرگری و دادن شعارهای مفت وبی مصرف سیا سی و یا هم فیرکردن گلوله های داغی برفرق انسان های بی گناه آنرا تنها « اپوزسیون » رسمی و با اعتباری میشماریم . بلی ! در بحبوحه چنین فضای تاریک و اوضاع نا مساعد بخاطر نهادینه ساختن این دو نهاد یعنی « دولت مافیائی واپوزسیون مافیائی » رسانه ها ی را نیز بصورت مافیائی برتربیون جامعه ما به نمائیش در آوردند تا با غیر واقعی نشان دادن وضع آشفته کشور وقتی آرزوها و امید های مردم در  نهادی که بنام « دولت » بر صحنه جامعه حضور دارد  تجلی نه میابند ومعصوم ترین آرزو ها و امید های مردم بینوای افغان را در کشتارگاه مافیای حاکم که  جایگاه یک  دولت مشروع را به اشغال در آورده آغشته به خون می بینند بدون هرگونه تردید به فکر تغییردولت پوشالی  می اُفتند که بتوانند با ابزار عملی وحاضر در صحنه ، کارتغییر نهادی بنام دولت را که در جایگاه دولت مشروع مگر مافیائی  بهترین و مقدس ترین آرزوهای یک جامعه و یک نسل را به خاک وخون کشانیده اند تمام کنند ؛ اما نظام معاصر سرمایه داری و بورژوازیی مافیائی کنونی عاقلانه  ترازآن است که تصؤر گردد ممکن است این مرحله درد و  مصیبت را که خود بر مردم و ملتهای جهان سوم  نازل کرده اند پیش بینی نه نموده باشند ! در اینگونه اوضاع تاروتاریکی است که  کاهنان سیاسی ، تحلیلگرانی از خود راضی  و فال گیران مافیائی مشغول پیش بینی ها و پیچاندن نسخه های می گردند که بتوانند عمر نظام بورژوازیی معاصررا هرچند به قیمت خون ملتهای فقیر تمام گردد ادامه بخشند و در راستای این مأ موریت سنگین و با آنتن های محکم  ذهن مافیائ خویش ،  شالوده  های یک نهادی که بصورت طبیعی ناظر بر نهاد دیگری بنام دولت محسوب خواهند شد می ریزانند ، تا هرگاه مردمان فقیروعقب مانده ای  از جهان سوم که دستخوش نظام و سیستم بورژوازی شده اند در سیکل و دائره معیوب نظام سرمایه داری به حرکت بیایند و نهاد مافیائی را بنام « اپوزسیون » توسط همان وسائل ارتباط جمعی و اطلاعاتی مانند مطبوعات ، روزنامه ها و تلویزیون های بیست وچهار ساعته در افکار عمومی بصورت کاذب مشروعیت می بخشند . درحالیکه عقل سلیم و مقتضای عصر ما حکم میکند که انسان باید با دوری جستن از چنین مؤلفه های معیوب قدیمی که انتخاب در « بد و بدتر» را درراه مبارزات آزادی بخش یک امر ضروری می دانستند فقط با مراجعه به ملاک هاوضوابط وازهمه مهمترباورداشتن برمؤلفه« بازگشت به خویش! »البته نه« بازگشت به خود!» را که چنین « بازگشت به خود » حامل پیام تقوای فردی و در قلمرو زندگی خصوصی مورد بررسی قرار میگیرد که بر قداست های افراد در حوزه زندگی شخصی  مهر تائید می زنند و هیچگاه پاسخگویی نیاز های اجتماعی و عمومی انسان معاصر نیست و با جنبش عظیم ومسالمت آمیز و مدنی مبارزات ملتها برای آزادی از یوغ استحمار و نظام بورژوازی  مطابقت ندارند . و در زمان ما هیچگونه درد انسان امروزی را مدوا نه میسازند . بنابراین در آوردن ادآی هرنوع اپوزسیون بازیها بویژه در عصر جدید که هرگونه کلی گوئی ها ، پرداختن به مسائل ذهنی و غیرواقعی و موهوم مذموم شمرده میشود در نزد مبارزان و اصلاح طلبان  واقعی جامعه ما از هیچگونه جایگاه ومنزلتی  برخوردار نیست .
 
یا هو
یار زنده صحبت باقی
01-05-2011