آرشیف

2014-12-31

afrotan

انتقاد یا انتقام ؟

حکایت همچنان باقیست !

 

پیوسته به گذشته قسمت بیست و یکم :

شاید هیچ نوشته و دستنویسی که طی سال جاری به امضای این قلم از سوی رسانه ها منتشرشده به اندازه ای قسمت بیستمی که پیروزیی ناسیونالیست های هند در انتخابات پارلمانی آنکشوررا زیر تحلیل گرفته بود م حساسیت ها را ایجاد کرده باشد ؟ قبل از این از طرز تهیه انواعی از مربا جات و سالاد های روشنفکری سخن گفتیم ، که در آشفته بازار انتخابات به نرخ روز به مصرف میرسند ؛ و تا موسم انتخابات بهاری شد از خواب زمستانی عافیت گویان برخاستند و تنور انتخابات را با ز هم با شعار های " منم رستم زمان !!" گرم ترساختند و خویش را در هاله ای از فراموشی حافظه ملت افغانستان صاحب کرامات و معجزاتی دانیستند که تنها از جانب خدا بر انبیأی اولوالعزم تاریخ بشری نزول می یابند و بی هیچ سوابقی و بدون هیچ مبارزه و تلاشی آسپان خود را در حرم سلطان بستند . اما جای تعجب آنجا و آنگاه است که برخی از این طائفه که از زندگی چادر نشین قبیلوی و روستائی به بزرگترین مراکزصنعتی و " سیأ" سی دسترسی پیداکرده اند برای افغانستان تکلیف دموکراسی توأم با دیانت و معنویت معین میکنند و حساب خود را از زاغه نشینان و روستایان محروم جدا می پندارند . و نوع دیگری از این جماعت اعجوبه آن دسته از نیمه روشنفکران فیشنی و بازاری را میتوان شمرد که با سپری کردن چند روزی در کنار فلان فرمانده اعظم جهاد سرنوشت تاریخی مردم فقیر افغانستان را قبضه کرده اند و به اندازه چهارده سال جهاد ومقاؤمت ، طلبکار خدا و مردم فقیر ما شده اند !! . جالب است که وقتی برنامه یکی از تلویزیونهای افغانی را که از کابل نشرات دارد میدیدم برخی ها بی صبرانه زنگ تلفن رابااستودیوی تلویزیون وصل نموده وبا ارائیه پیام های تبریک زحمت دوردوم انتخابات را کم میکردند ! حالأ اینکه انبوهی از اینان طی دوازده سالی که ازنظام مبارکه جمهوری اسلامی افغانستان سپری میشود و این ها در استقرار این نظام چه سهمی داشتند هیچگونه نشانی ای بر جا نه می گذارند .!! حتی برخی از این جماعت چتاق و چالاک !! نه میفرمائند که گویا آنها نیز در بوجود آوردن هیولای عجیب الخلقه " سیأ " سی بنام دولت جمهوری اسلامی افغانستان که نه جمهوری است و نه اسلامی نقشی داشته اند ؟ 
چرا هیچکسی و هیچ یکی از کاندیداهای محترم در برابر این مفهوم جامعه شناسانه ای بسیار حساس ملی دچار تردید شده اند؟ و هیچگونه اظهار نظر درباره آنکه چگونه درطی ۱۳ سال درد وغم و پس از سقوط استبداد شبه مذهبی بحیث راه بلدان تابلودار استعمارگران شده بودند اظهار نظر نه میفرمایند .؟ اما چنانچه در یادداشت قبلی ام بصورت مجمل و مختصر در باره پیروزیی ناسیونالیست ها درهند که برهبریی حزب BJP یعنی بهاراته جاناتا پارتی وشخصیت متنازع نارندرا مودی Narendra Modi نامزد پست نخست وزیری هند گفته بودم وبازهم همان کلیمات را با کمی تشریح بصورت مکرر بیان میکنم "

برخلاف عده ای از تحلیل گران متحجر و یخ زده که حوادث تاریخی جوامع بشررا یا با شعار های سرد مافیائی که غالبأ بر شانه های دروغ و لاف زنی های واهی و غیر واقعی که با وعده های سرخرمن ویا هم « برادرا م درقندوز پهلوان است!! » وازسوی نیمه روشنفکران سر داده میشود بر این باور شدم که براستی هم که اگر در جامعه افغانستان عقلای حقیقی قوم که بر عقل مصلحت بومی تاریخ معاصرمجهز باشند برسرقدرت بیایند برای افغانستان نیز بهترین فرصت مقابله با دشمنان تاریخی مردم فراهم آمده است وافغانها میتوانند یکباردیگربا استفاده از فرصت های که ازمزرعه داغ انتخابات هند بدست آمده درهمکاری با عقلای «ائتلاف دموکراتیک ملی» بویژه حزب بهارات جانتا BJP هند در هم آهنگی با اظهارات آقای پراکاش جاوادیکار که گفته ا ست : در هند عصر جدیدی آغاز شده است و پیروزی حزب BJP را آغاز تغییر در هند است و آن پیروزی را انقلاب مردم خواند اند با غلبه بر دشمنان مشترک افغانستان و هند بزرگ آن را به جشن منطقه مبدل سازند ." 
من اکیدأ باور دارم که هیچگاه نباید فریب کلیمات و اصطلاحاتی چون آزادی -مردم -حکومت توده ها – وحکومت مذهبی -انتخاب دموکراتیک و کلیماتی از این قبیل را خورد و چنانکه بار ها گفته ام این گونه کلیمات وواژه ها را باید در ظرف زمانی و جغرافیای تاریخی جوامع بشر معنا کرد ، زیرا در همین ظرف است که اصولأ کلیمات وواژه ها معنا و مفهوم در می یابند که بدون شک چنین کلیماتی که دارای بار معنوی اند بصورت مجرد و مطلق حامل هیچ معنای نه میتواندباشند . زیرا تمامی مفاهیم در حوزه جامعه شناسی بویژه این کلیمات وواژه ها در انطباق با شرائط عینی وواقعی هرجامعه شکل و جهت می گیرند و در هر جغرافیای سیاسی و اجتماعی معنای خاص و اثری مخصوص دارند . باید اکیدأ توجه داشت که اصطلاحات و مفاهیم در حوزه حقوق و جامعه شناسی غیر از مفاهیم ثابت علمی چون قانون جاذبه -کرویت زمین -مرکزیت خورشید -گردش خون و غیره اند که بر قلمرو تمامی تاریخ بشری و بر وسعت همه جغرافیای انسانی که پیرامون بشر را احاطه کرده اند معنا و مفهوم ثابتی را دارااند . دربستر چنین فعل و انفعالات است که برای یک جراح قلب تنها کافی است که اصول ثابت پیوند قلب را فراگیرد و سپس با اجرای آن فورمول واحد در هر کجای زمین و در هر مقطعی از تاریخ چه در دشت های سوزان عربستان و یا هم در میان سفید پوستان اروپای شمالی – چه در یک جامعه مذهبی شرقی و چه در یک جامعه صنعتی وغیر مذهبی غربی -چه در قرون ؤسطی و چه درچهار هزار سال پس از آن از فورمول واحد علمی تابعیت کنند ، اما هیچگاه یک محصل افغانی شرقی که با اخذ دیپلوم از پوهنتون های معتبری چون کمبریج – سوربون و دانشگاه های مشهور امریکا در رشته تاریخ و جامعه شناسی بدست آورده است نه میتواند بدون توجه به وضعیت موجود جامعه و فرهنگ حاکم بر کشور پیاده کند .روی همین اصل اگر تاریخ چند دهه آخیر فقط شبه قاره هند را با توجه به حضورفعال استعمار انگلیس در وجود کمپانی شرقی در آن قاره مورد مطالعه قرار داد درمی یابیم که استعمار چگونه با اقتضای نبض جوامع شرقی بخصوص مذهبی عمل کرده است ؟ چنانچه رونا لابوم یکی از طراحان دانشمند استعمار فرانسه پس از مطالعه جامعه شناسی الجزائر متوجه شد که تبار الجزائر از دو تیره مجزأ تشکیل شده است . 
ایمان و تاریخ تمدن نیرومند و مشترک شان این دو تیره را چنان با هم ترکیب بخشیده است که هیچ یکی از الجزائری ها خودرا وابسته به دونژاد تشخیص نه میکنند و اسلام بحیث یک تمدن برتر به هرکجای که رسیده مرزهای نژادی و خصلت های ظالمانه قومی و خونی را با آب تحمل و برده باری شسته است . 
لهذا به این فکر افتید که استعمار مجهز به علم و تاریخ و جامعه شناسی و ناسیونالیزم -دموکراسی و فلسفه و علم و تمدن را که تمامی این شعار ها به حیث ابزار مشروعیت بخشی از سوی روشنفکران آلینه شده بکار گرفته میشود و به یک عملیه فعال استحماری تبدیل می گردند . ؟ وارد صحنه سازند 
همین دانشمند که بحیث طراح پروژه های استعماری فرانسه شهرت یافته است پس از مطالعات عمیق جامعه شناسی و روانشناسی نژادی به این نتیجه رسید که بربر ها ی الجزائری بیشتر قومی اند و به قومیت می اندیشند و عربهای ساکن شمال افریقا بیشتر مذهبی ! روی همین تِز و تحقیقات علمی برنامه کاری را با استفاده از نفوذ فرهنگی برای ایجاد جامعه دلخواه فرانسه در الجزائر در اختیار سازمان های نظامی ارتش فرانسه قرار داد و با استفاده از همین فورمول در میان وابسته گان با نژاد بربر ها نوعی ناسیونالیسم مطلوب برای منافع فرانسه را بوجود آورد . و تقویت روحیه افراطی مذهبی در وجود عربهای الجزائر را بصورت یک پروژه استعماری روی دست گرفتند . که روی این فورمول استحماری کشور پاکستان نیز باساس اندیشه های مذهبی و درعین حال ناسیونالیستی با سبک صهیونیسم بین المللی از سوی استعمار گران انگلیس در شبه قاره هند عرض اندام کرد

ادامه دارد